در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با ”رحمت امینی” کارگردان نمایش ”کا”

گفت‌وگو با ”رحمت امینی” کارگردان نمایش ”کا”

علیرضا نراقی: "رحمت امینی" مدیر گروه تئاتر دانشکده هنر و معماری به دلیل تدریس تئاتر و همچنین مسئولیت‌های مختلفش چهره شناخته شده‌ای در تئاتر ایران است. اجرای نمایش "کا" به کارگردانی امینی چند روزی است که در کارگاه نمایش شروع شده. "کا" درباره تحت سلطه قرار گرفتن و فرهنگ بردگی است که وفتی رواج می‌یابد رهایی غیر ممکن می‌شود. گفت‌وگوی سایت ایران تئاتر را با "رحمت امینی" می‌خوانید:

به نظر می‌رسد مسئله قدرت و به انقیاد در آمدن انسان توسط آن، یکی از مضامین مورد علاقه شماست. این مضمون در نمایش قبلی شما "مچ گیری" هم وجود داشت و در "کا" هم به صورت ملموس‌تری حضور دارد. این تکرار را خودتان چگونه ارزیابی می‌کنید؟
خوشحالم که به این نکته اشاره کردید. خودم هم اخیراً درگیر این فکر بودم که چه چیز مشترکی در کارهایی که اجرا کرده‌ام وجود داشته و الآن تصور می‌کنم که این مضمون حتی در نمایشی به نام "جگر هندی" هم که چند سال قبل اجرا  شده بود، وجود داشته است. هرچند در لفافه و لایه‌های زیرین. من احساس کردم که یک عامل پر قدرت بیرونی که گاه مثل "کا" اصلاً دیده نمی‌شود همیشه روی اشخاص حاضر در صحنه سلطه دارد. گیر کردن آدم‌ها و یا پرت شدنشان در فضایی که نیاز به هماهنگی با آن دارند، چیزی است که من  متأثر از چند نمایش‌نویس دیگر به آن رسیده‌ام. مثلاً در بعضی از آثار بیضایی و یا اسلاومیرمروژک می‌توان این درون مایه را دید. این مسئله را در آثار کلاسیک و مدرن هم می‌بینیم و از اینجاست که می‌توان فهمید که مسئله قدرت و تحت سلطه بودن دغدغه همواره بشر و به طور مشخص نمایشنامه‌نویسان بوده است.
چرا برای طرح این مضمون یک فضای اساطیری و کهن را انتخاب کردید؟
گاهی ایده‌ای که به ذهن می‌آید آنقدر با فضای اولیه‌ای که در تخیل وجود دارد تنیده شده که نمی‌توان این دو را جدا از هم دید. وقتی این ایده 12سال پیش به ذهن من آمد، با همین فضا بود. یک مقبره که دو نفر به اجبار وارد آن می‌شوند و یک اتفاقاتی بر آنها عارض می‌شود. خب تنها جایی که می‌شد چنین مقبره‌ای را داشت مصر باستان بود، البته در مصر هم بردگان زنده را در مقبره نمی‌گذاشتند؛ اما فرض نمایشی من این بود که اربابی برده‌هایش را زنده در مقبره جا می‌دهد.
ما در "کا" با چه نوع تراژدی‌ای روبرو هستیم؟
من نمی‌خواهم از سؤال شما طفره بروم؛ اما حقیقت این است که وقتی کاری را کارگردانی می‌کنم با چشم یک منتقد یا کارشناس به آن نگاه نمی‌کنم بلکه بیشتر سعی می‌کنم به عنوان یک تماشاگر نظاره‌گر کارم باشم. اما درست است، این کار فضای تراژیکی دارد و عاقبتش شبیه به تراژدی است. ولی شبیه به تراژدی‌های باستان نیست، حتی به تراژدی‌های نئوکلاسیک هم شبیه نیست و از طرفی فضا و نگاهش با تراژدی‌های مدرن یعنی آثاری چون "گوریل پشمالو" و "مرگ فروشنده" هم متفاوت است... در هر حال این تئاتر حاصل یک امر خلاقه است که من دوست ندارم در حال حاضر نگاه منتقدانه‌ای به آن داشته باشم.
چقدر تم و نگاه "کا" با زمانه ما تطبیق دارد؟
این تطبیق برای من بسیار مهم بوده است. اساساً ما آدم‌ها به مسائل ماورایی و ارتباط آنها با مسائل دنیایی و تقدیرمان علاقه داریم اما این مسئله‌ای است که مورد سوء استفاده‌های زیادی قرار می‌گیرد. بحث سوء استفاده از این اعتقادات در جامعه ما بسیار رواج پیدا کرده که اوج آن را در شیطان‌پرستی و اشکال آن می‌بینیم که القائات به جایی می‌رسد که باعث جنایات خطرناک و دردناکی می‌شود. نگاهی که در نمایشنامه "کا" مطرح می‌شود کاملاً آن را با یکی از مسائل اجتماعی ما مرتبط می‌کند.      
ما در طول نمایش هیچ‌گاه عامل قدرت را نمی‌بینیم، نمی‌دانم چقدر این نگاه را داشتید اما "کا" انگار دارد می‌گوید که قدرتی که برده را برده می‌کند از دل خود او بیرون می‌آید.
درست است.گفتم که در این ایده از آثار بیضایی هم تأثیر گرفتم؛ این نگاه  به طرز واضحی در یکی از کارهای آقای بیضایی هم وجود داشت. در آن اثر بیضایی وقتی مغولها می‌خواهند حمله کنند آدم‌ها در یک دخمه برای مقابله با آنها جمع می‌شوند و تصور می‌کنند که اگر مغول‌ها حمله کنند چه بلاهایی سر ما می‌آورند. آنها با این تصور شروع به شکنجه خود می‌کنند و خودشان را به بندگی می‌کشند. در این نمایش هم مرد زیرک داستان می‌خواهد که راه فرار ایجاد کند یا لااقل غذایی بخورد اما مرد دیگر که بلاهت دارد، زیر نفوذ ارباب مانع می‌شود.
اتفاقاً از طرف همین شخصیت که زیر نفوذ ارباب است، نوعی معصومیت منتقل می‌شود و تماشاگر را با خود همدل می‌کند.
اسمش معصومیت نیست. اسمش را بگذار بلاهت. البته بلاهت بعضی آدمها آنها را دوست داشتنی هم می‌کند. معصومانه هم ممکن است جلوه کنند ولی بلاهت این شخصیت است که موجب گرفتاری همه می‌شود. اصلاً معادل اجتماعی این موضوع زیاد است که با بلاهت گاهی کسی مسئولیتی می‌پذیرد و یک سیستم را بهم می‌ریزد و نابسامانی ایجاد می‌کند.
تا زمانی که به درام اصلی کار برسیم با یک سری نشانه‌ها روبرو می‌شویم، که در هنگام پررنگ شدن گره دیگر، تأکیدی روی آنها نیست. این نشانه‌ها بیشتر به نظر آیینی می‌آیند اما چرا از آنها استفاده شده و آیا نکته‌ای از داستان به واسطه آنها منتقل می‌شود؟
مثال بزنید.
اورادی که در کار خوانده می‌شود یا از طریق صدای خارج از صحنه منتقل می‌شود یا فضای کلی نمایش در ابتدا.
این یک مقدمه چینی است که در تمرین‌ها به آن رسیدیم و در متن وجود نداشت. ما فکر کردیم باید با این نواها، موسیقی و فضاها تماشاگر را با مکانی که نمایش در آن اتفاق می‌افتد آشنا کنیم. این معابد در صدها متر زیرزمین ساخته می‌شده و ایجاد این فضاسازی‌ها در واقع راهکاری بود برای بوجود آوردن حس عمق و هویت مکانی که نمایش در آن می‌گذرد.
دلیل انتخاب یک دکور شیب دار که حرکت بازیگران را دشوار کند چه بود؟
اگر دقت کرده باشید دکور این کار چند ویژگی را در برمی‌گیرد. اولین نکته این است که فضای محدودی را نشان می‌دهد که بازیگران نمی‌توانند از آن خارج شوند. دوم اینکه به دلیل بازی‌ای که ارباب با اشخاص راه انداخته دو دریچه روی صحنه است که در طول کار کشف می‌شود. اما ویژگی بعدی همین شیب‌دار بودن است. این رو به بالا بودن، رفتن به سمت قدرت را نشان می‌دهد. در واقع این شیب قدرت به حساب می‌آید و این نوعی تمثیل است. این آزار به نوعی همراه با ایده نمایش است مبنی بر اینکه شخصیت‌ها در جنگ با شیب قدرت شکست می‌خورند. یکی جانش را از دست می‌دهد، دیگری ایمانش را و نفر سوم در واقع مستأصل و بدبخت می‌شود. ضمن اینکه اهرام مصر نیز با این دکور القاء می‌شود.
بین بازی دو مرد و شخصیت زن که "شبنم قلی‌خانی" نقش آن را بازی می کند، تفاوت زیادی وجود دارد.دو مرد بازی بیرونی و جلوه فروشانه‌ای دارند و زن خوددارتر و  واقعی‌تر نقشش را ارائه می‌دهد.چرا چنین تمایزی وجود دارد؟
کمی عمدی بوده. اما مقداری از آن به سبک بازی خانم قلی‌خانی برمی‌گردد. این تمایز از این جهت عمدی بوده که نیروی معقول و تعادل بخش، زن است. او دنبال راه حل می‌گردد و سعی می‌کند از عصبانیت‌های دو شخصیت مرد جلوگیری کند. در واقع دو مرد داریم که در تفکراتشان افراطی عمل می‌کنند: یکی در اعتقاد افراطی است و دیگری در بی‌اعتقادی. اما زن در اینجا میانه‌دار است و این معقولیت باعث می‌شود که در اجرا، بازیگر این نقش از غلوی که در دو بازیگر دیگر وجود دارد، فاصله بگیرد. اما از طرف دیگر سبک بازی خانم قلی‌خانی هم اینگونه است و آن عاقلانگی که در نقش وجود داشت به نوع اجرای ایشان نزدیک شده است.
راجع به خانم قلی‌خانی شاید بتوانیم بیشتر حرف بزنیم به نظرم حضور ایشان در کار شما همراه با موج استفاده از بازیگران مطرح سینما و تلویزیون در تئاتر بوده است.
در هر صورت باید برای تئاترمان طرفدار پیدا کنیم. تماشاگر را به دیدن تئاتر آوردن دلیل می‌خواهد. حالا گاهی کارگردان شناخته شده هم باعث جذب تماشاگر می‌شود که حتی همین کارگردانان شناخته شده هم وقتی چشم به جذب حداکثر مخاطب دارند، رو به بازیگرانی می‌آورند که علاوه بر داشتن توانایی، شهرت هم دارند. البته من از مدت‌ها قبل خانم قلی‌خانی را می‌شناختم و قرار بود به شرط ایجاد شرایط مناسب ما با هم کار کنیم. اما به مسئله جذب مخاطب هم فکر کردم؛ چراکه خانم قلی‌خانی به هر حال بازیگر شناخته شده‌ای است. ما ناگزیریم به اقتصاد تئاتر فکر کرده و راه‌هایی برای آن پیدا کنیم.