در حال بارگذاری ...
...

گزارشى از تمرین نمایش «فنز» به کارگردانى محمد رحمانیان و بازى پرویز پرستویى

در نمایشنامه «خروس» نوعى قصه گویى روان، کلاسیک و ساده وجود داشت که دوست داشتم پس از مدتى این نوع نمایشنامه را مرور کنم.

گلاویژ نادرى: «ما جمعه ساعت ۱۰ صبح تا دو بعدازظهر کارنامه هستیم.» این پیغامى بود که دستیار رحمانیان برایم فرستاد. از مدت ها پیش منتظر بودم تا نمایش جدید «محمد رحمانیان» را ببینم. با خواندن خبر نمایش «فنز» و اینکه این نمایش درباره هواداران تیم فوتبال «منچستریونایتد» است، اشتیاقى همراه با کنجکاوى براى دیدن فنز در من به وجود آمد. شاید براى کسانى که تا به حال نمایش هاى رحمانیان را دیده و دنبال کرده اند، این کنجکاوى معناى بیشترى داشته باشد. به سراغ موضوعى مانند فوتبال رفتن آن هم از سوى کارگردانى چون رحمانیان جالب و در عین حال شگفت برانگیز است.
فضاى موسسه کارنامه با حضور گروه نمایش «فنز» گرم و پرشور شد به طورى که وقتى وارد سالن تمرین مى شوم تعطیلى روز جمعه بیستم خردادماه را از یاد مى برم. تمامى اعضاى گروه در سالن حضور دارند. رحمانیان مشغول تماشاى پوستر نمایش است و توضیحاتى را درباره رنگ پس زمینه، محل نوشتن اسامى و... به طراح آن مى دهد. «افرادى که براى خرید بلیت هاى پیش فروش به گیشه تئاترشهر مراجعه مى کنند طرح اولیه این پوستر را خواهند دید.»
«پرویز پرستویى» در گوشه اى از سالن در حال انجام تمرینات بدنى است. «ترانه علیدوستى» هم در گوشه اى دیگر این تمرینات را انجام مى دهد. «مهتاب نصیرپور» گرم صحبت با دیگر اعضاى گروه است. رحمانیان از طراح پوستر مى خواهد که به جز کلمه FANS به معناى هواداران که تلفیقى از حرف اول اسامى شخصیت هاى نمایش «فرانکى» (پرویز پرستویى)، «اگى» (ترانه علیدوستى)، «نانسى» (مهتاب نصیرپور)، «سانى» (حبیب رضایى) است لغت انگلیسى دیگرى در پوستر نباشد. احمد مهرانفر هم یکى دیگر از بازیگران نمایش است که در نقش «جى جى» بازى مى کند. رحمانیان از آنها مى خواهد که در ابتدا متن را روخوانى کرده و بعد صحنه هاى یک، دو، سه و چهار را اجرا کنند و مى گوید: امروز صحنه هایى را که دیروز تمرین کردیم دوباره تکرار مى کنیم. پرویز پرستویى، حبیب رضایى، مهتاب نصیرپور و ترانه علیدوستى در کنار هم از روى متن شروع به روخوانى مى کنند. نمایشنامه اى که پرستویى در دست دارد به شکل کتابچه کوچکى است که سیمى شده و اندازه و قطع آن با متن هایى که بازیگران دیگر به دست دارند متفاوت است. از یکى از اعضاى گروه مى پرسم، چرا نمایشنامه اى که پرستویى در دست دارد به این شکل است؟ و او مى گوید خودش آن را به این صورت درآورده است. انگار خاص بودن پرستویى علاوه بر بازى، نگاه کردن، حس گرفتن و ادا کردن کلمات و جمله ها و... حتى در قطع و اندازه نمایشنامه اى که او آن را براى بازى انتخاب کرده نیز نمود دارد.
- «امروز روز شماست، ستاره اقبالتان در بهترین نقطه ممکن رصد مى شه... رشته هاى دوستى شبیه رشته هاى اسپاگتى است»...
اینها را نانسى مى گوید. آن هم بعد از دعوایى که فرانکى با سانى بر سر بلند بودن صداى موسیقى مى کند. فرانکى صندلى کنار میز را بلند مى کند تا به سوى سانى پرت کند که در همین حین نانسى از راه مى رسد و مانع کار او مى شود. نانسى همسر فرانکى و سانى و اگى برادر و خواهر او هستند.
داستان فنز درباره خانواده اى است که همگى آنها طرفدار تیم منچستریونایتد هستند. رحمانیان مى گوید یک درام خانوادگى که در پس زمینه آن فوتبال و هوادارى از یک تیم وجود دارد در فنز تعریف مى شود.
کارگردان فنز به فوتبال به عنوان پدیده اى ورزشى، اجتماعى و سیاسى علاقه دارد. او از دو سال و نیم پیش قصد داشت فنز را روى صحنه ببرد. اما هر بار به دلایلى این کار میسر نشد. دو سال پیش «اسم» را به جاى فنز در جشنواره اجرا کرد و سال گذشته هم از شرکت در جشنواره انصراف داد. در فاصله بین روخوانى و شروع تمرین به سراغش مى روم. او درباره علت اینکه به سراغ موضوعى چون فوتبال رفته است مى گوید: همیشه محیط جغرافیایى خاصى را در نمایشنامه هایى که نوشتم مورد نظر قرار دادم. دوست دارم فضاهاى غیرایرانى را تجربه کنم. در نمایش هاى «عروسک ها و دلقک ها» مینیاپولیس، در «گزارشى محرمانه» روستایى نام افتاده، در «ژاندارک در آتش» اردوگاه کار اجبارى در آلمان و... را مد نظرم قرار دادم. حالا در نمایش فنز هواداران تیم منچستریونایتد را که یکى از متعصب ترین طرفداران تیم هاى فوتبال هستند انتخاب کردم. نکته جالبى که درباره طرفداران این تیم وجود دارد این است که در منچستر، تمامى اعضاى یک «خانواده» طرفدار یک تیم به خصوص هستند و همگى از آن حمایت مى کنند.
رحمانیان روند قصه گویى را در نمایش فنز همانند نمایش «خروس» توصیف مى کند و مى گوید: در نمایشنامه «خروس» نوعى قصه گویى روان، کلاسیک و ساده وجود داشت که دوست داشتم پس از مدتى این نوع نمایشنامه را مرور کنم. به گفته رحمانیان ایده اصلى نمایشنامه فنز از دو سال و نیم پیش تا به حال تغییر خاصى نکرده اما او طبق عادت همیشگى اش نمایشنامه را در حین تمرینات و در کنار گروه مى نویسد و کامل مى کند. او در این باره مى گوید: تمامى یادداشت هایى که در مدت دو سال و نیم نوشته بودم، در زمان نوشتن نمایشنامه اصلى مورد استفاده قرار گرفت اما همیشه بازیگران چیزهایى را به متن اضافه مى کنند. به طور مثال با حضور پرویز پرستویى این اتفاق افتاد. فرانکى از ابتدا در ذهن من شخصیتى روشنفکر بود که پرویز ترکیبى از شخصیت لمپن و روشنفکر را ارائه کرد و این کاراکتر در طول تمرینات درآمد و کامل شد. گروه دوباره تمرین را از سر مى گیرد. رحمانیان به دقت به دیالوگ ها گوش مى دهد. حتى زمانى که یک حرف کوچک مثل «و» از دیالوگ یکى از بازیگران جا مى افتد، او به سرعت این موضوع را یادآورى مى کند. به نظر مى رسد که تمامى نمایشنامه را از ابتدا تا انتها از حفظ است. رحمانیان نمایش فنز را با همکارى موسسه فرهنگى _ هنرى کارنامه روى صحنه مى برد. نگار اسکندرفر (مدیر موسسه) مجرى طرح این نمایش است. اسکندرفر درباره علت همکارى اش با این گروه مى گوید: از چند سال پیش مى خواستیم نمایشنامه اى که رحمانیان آن را کارگردانى کند با بازى پرویز پرستویى روى صحنه ببریم. زمانى که رحمانیان نمایشنامه «آدمکش» را آماده مى کرد، قرار بود پرستویى در آن بازى کند. اما به دلیل اینکه او در آن زمان در سینما مشغول کار بود، این مسئله اتفاق نیفتاد. پس از بسته شدن ماهنامه «کارنامه» زمان بیشترى براى این کار پیدا کرد و خوشبختانه پرویز پرستویى هم فرصتى پیدا کرد که همراه گروه باشد و طبیعتاً به دلیل اینکه تمامى اعضاى گروه را به خوبى مى شناسم و در زمینه هاى دیگر مثل آموزش بازیگرى و... در موسسه کارنامه با هم فعالیت داریم از این کار استقبال کردم.
اسکندرفر مهیا کردن سالن تمرین، تبلیغات، اعزام گروه به خارج از کشور و... را از فعالیت هاى حمایتى موسسه کارنامه از گروه نمایش فنز عنوان مى کند و مى گوید: به جنبه هاى مادى این کار فکر نمى کنم. بودن در کنار دوستانى که یک فعالیت فرهنگى همسو با سایر فعالیت هاى آموزشى موسسه انجام مى دهند تجربه جذاب و قطعاً تبلیغ خوبى براى موسسه خواهد بود و خوشحالم که حضور افرادى مانند پرویز پرستویى در فضاى تئاتر رونق ایجاد مى کند.
گروه شروع به روخوانى صحنه اى از نمایش مى کنند و پس از آن همان صحنه را به اجرا درمى آورند.
منچستر سیتى در بازى با منچستر یونایتد پیروز شده و فرانکى (پرستویى) طرفدار متعصب منچستر یونایتد، برآشفته و عصبانى است.
او مى خواهد به همراه سانى (حبیب رضایى) به سراغ طرفداران منچستر سیتى بروند و آنها را گوشمالى دهند. اگى (ترانه علیدوستى) مانع از رفتن آنها مى شود که در همین اثنا جى جى (احمد مهرانفر) از راه مى رسد. او طرفدار منچستر سیتى است و از خوشحالى پیروزى این تیم در پوست خود نمى گنجد.


براى سهیم شدن دیگران در این خوشحالى براى آنها شکلات خریده. فرانکى وقتى مى فهمد که جى جى طرفدار منچستر سیتى است با عصبانیت به سانى اشاره مى کند که در گوشمالى دادن جى جى با او همراه شود. سانى دست هاى جى جى را مى بندد و فرانکى با کاغذ لوله شده اى که بعداً چوب خواهد بود به جى جى نزدیک مى شود و ضربه اى به او مى زند. جى جى روى زمین افتاده و از رفتار آنها ترسیده است. پرستویى ضربه دیگرى به جى جى مى زند که به نظر محکم مى آید. یکى از دستیاران رحمانیان به شوخى مى گوید: «بعد از هفت، هشت اجرا باید دنبال بازیگر بدل باشیم.» جى جى دوستدار اگى است و هر روز براى او هدیه هایى چون بوگیر توالت، چسب کاغذدیوارى، عروسک الاغ خندان و...!! مى آورد. مهرانفر هنگام گفتن دیالوگ هاى جى جى دهان خود را کج کرده و به شکل خاصى صحبت مى کند. بازى او بعضى اوقات آنقدر جالب و خنده دار مى شود که اعضاى گروه را به خنده وامى دارد.
«این زن، زن من است، تاریخچه زنده منچستریونایتد...»
این جمله اى است که فرانکى درباره نانسى مى گوید. نانسى از تاریخچه منچستریونایتد و اتفاقاتى که در طول بازى هاى این تیم رخ مى دهد به خوبى آگاهى دارد. فرانکى در رادیو وضعیت هوا را اعلام مى کند در حالى که همیشه دوست دارد مسابقه فوتبال مورد علاقه خود را گزارش کند و...
رحمانیان اطلاعات مربوط به تیم منچستر یونایتد و طرفداران آن را از کتابى که درباره تاریخچه این تیم است، اینترنت و صفحات ورزشى روزنامه شرق به دست آورده است. او مى گوید سال ۸۲ از یکى از صفحات ورزشى این روزنامه مطلب خوبى درباره تیم هاى منچستر یونایتد و منچسترسیتى (داربى هاى شهر منچستر) به دست آورده که در نوشتن نمایشنامه به او کمک بسیارى کرده است. پس از اتمام صفحه سوم به سراغ پرویز پرستویى مى روم. از او مى پرسم چه چیزى باعث شد پس از این همه سال دورى از تئاتر دوباره به صحنه باز گردد؟ آیا وجود رحمانیان یا این نمایشنامه در تصمیمش براى بازگشت به تئاتر تاثیر داشته است؟ پرستویى مى گوید: قبل از هر چیز باید بگویم نیاز خودم به بازى در تئاتر، باعث شد که این پیشنهاد را قبول کنم. بعد از بازى در نمایش «عشق آباد» پى در پى در سینما کار کردم. در تمام این هشت سال با همان حس و حال تئاتر در سینما بازى مى کردم و این نیاز به برگشت به تئاتر همواره با من بود. از طرف دیگر فکر مى کنم طى این سال ها به افراد شاخصى که چندین سال است در تئاتر کار مى کنند، بهاى لازم داده نشده است و این یکى از علت هایى بود که از تئاتر دورى کردم. با شناختى که از رحمانیان دارم و به نظر من او یکى از شاخص ترین افرادى است که در تئاتر این مملکت کار مى کند احساس کردم که مى توانم این نیازم را با بودن در کنار او و گروهش برآورده کنم. تیمى که در کنار رحمانیان کار مى کنند، همگى از افرادى هستند که شناخت کاملى از آنها دارم. مهتاب نصیر پور و حبیب رضایى در تئاتر نیاز به تعریف و تمجید ندارند، ترانه علیدوستى با تجربه اندکش دختر فهیمى است و به اعتقاد من با کار بسیار حرفه اى برخورد مى کند، احمد مهرانفر هم از بازیگران خوبى است که در این حیطه کار مى کند. به طور کلى گروه شسته رفته اى در این نمایش حضور دارند.
به همین دلایل خوشحالم و به خود مى بالم که نیازم به تئاتر با بازى در این نمایش برآورده شد. حبیب رضایى تمایلى به مصاحبه ندارد تنها مى گوید: مصاحبه نمى کنم تا وقتى که بفهمم کارى که انجام مى دهم تا چه اندازه صحیح و درست صورت گرفته است. «فنز» مسئله طرفدارى از یک تیم فوتبال را به چالش مى کشد. رحمانیان مى گوید: مسئله هوادارى در این نمایش به شکل طرفداران یک تیم فوتبال به نمایش درمى آید اما این هوادارى مى تواند درباره هر چیز دیگر مانند عقیده، مشرب، حزب و... وجود داشته باشد. مى خواهم در این نمایش این پرسش را طرح کنم که چطور هوادارى مى تواند به برادر کشى و دیگر کشى تبدیل شود. ما چقدر حق داریم از چیزى طرفدارى کنیم و براى این طرفدارى چه هزینه هایى باید پرداخت شود. کارگردان نمایش «فنز» مى گوید ممکن است پاسخ نهایى این پرسش ها در این نمایش داده نشود اما مى خواستم این نمایش طرح سئوالى حداقل براى خود من باشد.
نانسى در رادیو به عنوان گوینده بخش طالع بینى فعالیت دارد.
«کى باور مى کرد بهار این طورى بى سر و صدا چمدونشو برداره و حتى دست نسیمى به علامت خداحافظى بلند نشه؟ این گرما، نشونه گرمى دل هاى با صفاى شما و گرمى کانون خانواده است. اینها را نانسى مى گوید.»
مهتاب نصیرپور درباره نقشى که در فنز ایفا مى کند توضیح مى دهد: نانسى شخصیت ساده اما پرورش یافته و تثبیت شده اى است که علامت سئوالى درباره خود بر جا نمى گذارد. از ابتداى نمایش این نقش موقعیت خوبى دارد. در روندى که قصه طى مى کند، شخصیت هاى دیگر تحولاتى را طى مى کنند، که این اتفاق درباره نانسى رخ نمى دهد. خوشبختانه هیچ مشکلى با نقش و ارتباط با آن نداشتم. به نظر من فنز بیشتر یک کار مردانه است و خوشحالم از این که نانسى شبیه نقش هایى که تا به حال بازى کردم نیست.
فرانکى بر اثر یک اتفاق جام جهانى را به دست آورده و با خود به خانه مى آورد.
نانسى از او مى خواهد که جام را پس دهد اما او مخالفت مى کند و مى گوید: «این هدیه خداوند به فرانکى شلتون است و من هدیه خدا را پس نمى دهم.» رحمانیان پس از چهار ساعت تمرین به اعضاى گروه «خسته نباشید» مى گوید. او به همراه گروهش از اوایل خرداد ماه تمرینات «فنز» را در تئاترشهر شروع کردند و حالا در موسسه کارنامه ادامه مى دهند. این نمایش از هفته دوم تیر ماه در سالن چهار سو تئاترشهر روى صحنه مى رود.
رحمانیان پیش بینى مى کند که تماشاگران به راحتى با نمایش ارتباط برقرار کنند. نویسنده و کارگردان فنز مى گوید: نمایش مسیر کلاسیک از «الف» تا «ى» را طى مى کند و تماشاگران به سادگى با این نمایش همراه شده و ارتباط برقرار خواهند کرد.