در حال بارگذاری ...
...

نمایش موزیکال کمتر در ایران تجربه شده است

نمایش موزیکال کمتر در ایران تجربه شده است

بیست و یکمین نشست نقد و بررسی کانون رنگین کمان فرهنگسرای انقلاب با حضور عوامل نمایش "شبی که راشل از خانه رفت" روز گذشته ـ ۸ خردادماه ـ با حضور عوامل نمایش در این فرهنگسرا برگزار شد.

به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر از روابط عمومی فرهنگسرای انقلاب، در این نشست که با حضور "پریسا مقتدی"،کارگردان "حمیدرضا نعیمی"، دراماتورژ و بازیگر، "لیلا سیاره" مترجم نمایشنامه و "بابک فرجی"، منتقد تئاتر  برگزار شد، متن، کارگردانی و موسیقی نمایش بررسی شد.
در آغاز نشست، "لیلا سیاره" مترجم نمایشنامه درباره کرک لوکاس، نمایشنامه‌نویس گفت: «لوکاس متولد 1951در  آمریکاست. او به عنوان نمایشنامه‌نویس در نیویورک مطرح است.»
من تاکنون سه نمایشنامه از او را ترجمه کرده‌ام. پنجره آبی، غریبه، شبی که راشل از خانه رفت که در غالب یک کتاب ارایه خواهد شد و این روزها در حال ترجمه سه نمایشنامه دیگر از او هستم.
"بهزاد صدیقی" درباره ترجمه این نمایشنامه گفت: «ترجمه کار روان بود و تماشاگر با ادبیات آن ارتباط برقرار می‌کرد.»
"پریسا مقتدی" کارگردان کار نیز درباره حضور سیاره به عنوان مترجم در کار گفت: «ما این شانس را داشتیم که با یک مترجم صرف در ارتباط نبودیم. او خود کارشناس ارشد نمایش است و کمک‌های زیادی در کارگردانی به گروه کرده است.»
متقدی درباره انتخاب متن برای اجرا گفت: «متن اولیه نمایشنامه خودش را با قوت و قدرت به من تحمیل کرد؛ اما "حمیدرضا نعیمی" با دراماتورژی سنجیده‌اش سهم بزرگی در ارتباط این نمایش با تماشاگران داشت. موضوعی که نمایشنامه به آن می‌پرداخت دغدغه‌های روابط انسان معاصر است که فارغ از جغرافیا بود. این متن به آسیب شناسی روابط انسانی می‌پردازد.»
"حمیدرضا نعیمی" درباره دراماتورژی این متن گفت: «امروزه می‌گویند تئاتر دنیا تئاتر دراماتورژهاست. یکی از اشکالاتی که این روزها در کارها می‌بینیم این است که یک نفر چه طور هم دراماتورژ است و هم کارگردان. دراماتورژ یک مشاور نزدیک است یعنی فردی است که در کنار کارگردان در نمایش دست می‌برد. زمانی که پریسا مقتدی به من پیشنهاد کرد نمایشنامه را بخوانم جذابیت‌های اثر مرا درگیر کرد و یکی از بارزترین ویژگی‌های آن شگفت‌انگیزی‌اش بود.»
نعیمی با اشاره به اینکه 7 کاراکتر از متن اصلی این نمایشنامه حذف شده، گفت: «در این نمایشنامه حادثه بیشتر کاراکتر می‌سازد. نمایشنامه کاراکترهای زیادی داشت و ما به خاطر برخی مشکلات، مجبور شدیم 7 کاراکتر را حذف کنیم به خاطر همین برخی مکان‌ها را حذف کردیم. اصل اثر هم نیاز به امکانات بالایی داشت. آدم‌های زیر پل خواب، گروه فیلمبرداری در خود نمایش و با این شرایط و امکانات سعی کردیم با حذف شخصیت‌ها روح اثر را هم حفظ کنیم. آنچه که این اثر را با کمبود بودجه به صحنه آورد، عشق به تئاتر و گروه صمیمی‌ای بود که ما را پیش می‌برد.»
بابک فرجی، منتقد نیز گفت: «زمانی که این اثر را دیدم حس کردم بخشی از نمایشنامه حذف شده و در برخی جاها اصل اثر شبیه به فیلمنامه بوده است. به نظر من "شبی که راشل از خانه رفت» یک تئاتر پداگوژیک است که جنبه پندآموزی آن پررنگ‌ است؛ و چندان اثر روانشناسانه‌ای نیست؛ اما ساز و کار اثر بیشتر شبیه به یک تراتژدی مدرن است.»
فرجی درباره ساختار ایستای نمایش گفت: «وجود قطعات موزیکال حکم هم‌‌سرایان را دارند که پیام آورند و به مخاطب اطلاعات می‌دادند. این اثر در کل دارای ساختاری ایستاست؛ چرا که تحولی در آن صورت نمی‌گیرد و کاراکترها از جایی به جای دیگر انتقال نمی‌یابند و مدام درجا می‌زنند و این درجا زدن همان ساختار ساکن را شکل می‌دهد. ساکن از این رو که کاراکترها به نقطة شروع خود بازمی‌گردند. اما می‌توان گفت با وجود غایب بودن بخشی از اثر، قضاوت درباره متن مشکل است.»
"حمیدرضا نعیمی" گفت: «ما یک محوریت کاراکتر به اسم راشل داریم که همه چیز را از برخورد او با دنیا می‌بینیم . من هم این درام را روانشناسانه ندیدم اما قبول ندارم که یک اثر تراژیک است. چرا که این اثر همان قدر که به سمت کمدی رفته به سمت تراژدی نیز حرکت کرده است.»
بابک فرجی در پاسخ گفت: «دراماتوژی اثر می‌توانست کمدی، تراژدی یا کمدی تراژیک باشد. من این تفاوت را در نوع دراماتورژی شما می‌بینیم نه در خود اثر.»
فرجی همچنین درباره کارگردانی گفت: «پیش از این از مقتدی دو کار دیده بودم؛ اما از کارگردانی "شبی که راشل از خانه رفت" شگفت‌انگیز شدم. نورها خوب ، بازی‌ها خیلی خوب و کارگردانی هم نیاز به حذف و اضافه نداشت. ریتم در کل کار نیفتاده و ریتم بیرونی بازیگر با تمپو درونی آن کاملا هم‌خوانی داشت. ولی اگر بخواهیم یکی دو نکته را گوشزد کنیم باید بگویم من حضور برخی شخصیت‌ها را بی‌دلیل دیدم و سؤالاتی در ذهنم شکل گرفت. اینکه همسر راشل چرا می‌خواهد او را بکشد در آخر کار بی‌جواب می‌ماند و گاهی مخاطب حس می‌کند برخی شخصیت‌ها به زور در دل متن جا باز کرده‌اند.»
وی درباره ریتم کار و تقطیع‌های پی در پی نمایش گفت: «با توجه به اینکه تقطیع‌ها زیاد بود کارگردان از پس روند کار برآمده بود و من به عنوان مخاطب نمی‌دانستم که کدام بخش‌ها را حذف کرده است. از سویی، بخش فانتزی اثر که آخر نمایش است بسیار خوب درآمده و چیزی شبیه اپراست. نمایش ساختاری مدرن دارد چون ساختارش ایستاست.اما سوال من از کارگردان این است که چرا یکی از شخصیت‌ها را در کانون قرار داده و کار را به واسطه او سرپا نگه داشته است؟»
مقتدی در پاسخ گفت: «نمایشنامه خودش کاراکتر محور بود و به دلیل تناسب جنس بازی آشا محرابی او را برای راشل بهترین انتخاب دیدم. اما تمام این کارها در راستای اجرایی کردن اثر و ارتباط بیشتر تماشاگر با نمایش بود.»
صدیقی نیز خاطر نشان کرد: «علاوه بر آشا محرابی که با حضورش یک دینامیک در صحنه به وجود می‌آورد که برمی‌گردد به تسلط این بازیگر بر صحنه؛ اما بازی‌های دیگر هم خوب ارایه شده بود. حمیدرضا نعیمی و بهرام سروری نژاد بازی‌های خوبی ارایه کردند. اما در نمایشنامه‌های خارجی چون مفاهیم مربوط به این مکان نیست، کارگردان و بازیگران در بازی‌هایشان به نوعی ادای بازیگرهای خارجی را در می‌آورند که بازی ایوب آقاخانی کمی از این جنس است.»
صدیقی درباره موسیقی کار و فضاساز بودنش گفت: «اما اتفاقی که فضاساز است موسیقی است که خیلی به موقع از آن استفاده شده است. سوال ما این بود که آیا اثر موزیکال نوشته شده؟»
مقتدی پاسخ داد: «خود متن موزیکال نبود،اما لوکاس متن را جوری نوشته بود که انگار به ما موسیقی را پیشنهاد می‌کرد. زمانی که در مرحله روخوانی اولیه بودیم این پیشنهاد از سوی کوروش سروش به من داده شد و احساس کردم خیال‌انگیزی راشل این اجازه را به من می‌دهد که وارد موسیقی شوم. با تکیه بر خیال انگیزی و کودک درون راشل، اضطراب‌ها و درونیات او می‌شد فضاهای درونی این شخصیت را با موسیقی منتقل کنیم.»
مقتدی با اشاره به سختی کار موزیکال گفت: «کار موزیکال کمتر در ایران تجربه شده و دغدغه زیادی برای من داشت. بر اساس اشعار، موسیقی‌هایی توسط "کورش سروش" ساخته شد و بعد که به مرحله ارزش‌یابی رسیدیم با توجه به اینکه موسیقی صدای ذهنی راشل بود، باید از صدای یک خانم استفاده می‌کردیم که به خاطر محدودیت‌ها دوخوانی زن و مرد را جایگزین صدای تک خوان زن کردیم.»
مقتدی همچنین درباره استفاده از عرض تالار مولوی برای ارائه اثر گفت: «دلم می‌خواست صحنه مثل نواری عریض زندگی راشل را بی‌هیچ قطع و برشی نشان دهد فارغ از اینکه شیوه اجرایی کار این عرض را می‌طلبید.»
مقتدی همچنین درباره سیالیت در این متن گفت: «این متن و شیوه اجرایی آن یک شاه کلید به نام سیالیت داشت. اینکه راشل از این اتفاق به اتفاق بعدی می‌غلتد و فاصله‌ای در میان این اتفاقات نیست.»
نشست بعدی گروه رنگین‌کمان فرهنگسرای انقلاب به بررسی نمایش "پری‌خوانی عشق و سنگ" به کارگردانی "چیستا یثربی" اختصاص دارد که 22 خردادماه برگزار خواهد شد.