نگاهی به نمایش ”گل” به کارگردانی ”یاسر خاسب”

فروغ سجادی: چهار عنصر طبیعت آب، آتش، خاک، باد، بهانهای شدهاند، تا یاسرخاسب به گفته خودش، یک تئاتر فیزیکال را به صحنه آورد. خلقت انسان از خاک بر اساس یک جهانبینی دینی نیز، به عنوان یک رویکرد مفهومی در این نمایش معنا گرفته است؛ خالقی، مخلوقی را از ترکیب خاک و آب با کمک آتش خلق میکند، مخلوق موجب نابودی خلقتش میشود و...
خاسب از فن ورزش رزمی "وشو" و آمیختن آن با تکنیکهای تئاتر فیزیکال به فضاسازی با نور، موسیقی و عناصر بصری رسیده و شیوهای را در تئاتر بدعت گذاشته که شاید بیشتر یک پرفورمنس و فضاسازی بصری باشد تا تئاتر.
" یاسر خاسب" هنرمند جوانی است که عمر هنری او در عرصه تئاتر حرفهای به بیشتر از پنج سال نمیرسد؛ این کارگردان جوان به دلیل باز کردن پای ورزش رزمی مانند "وشو" به عالم فانتزی گونه نمایش در سبک اجرای خلاقانه خود برای تماشاگر قابل توجه شد.
"هدیه مرموز" به عنوان نخستین نمایشی که مجوز تأیید برای ورود این هنرمند جوان شهرستانی به تئاتر حرفهای کشور بود، اوج خلاقیت هنری او نیز محسوب میشد. در این نمایش تمرکز بدنی و قدرت نمایی ورزش وشو نبود که هنر خاسب را قابل توجه کرد، بلکه قدرت خلاقیت درونی و استفاده کاربردی او از بدنش برای اجرای یک نمایش عروسکی در جهت بیان مفهومی قابل توجه بود که هنر او را خاص کرد و به فراسوی مرزها برد.
اوج دوباره هنر او در نمایش "عجیب ولی واقعی" اثر سال گذشتهاش بود. نمایشی که خاسب اوج قدرت بدنی خود را با همراهی بازیگر دیگری نشان داد و سعی کرد حرکات رزمی ورزشی را با طبیعت ذاتی هنر خود پیوند دهد و مفهومی را در قابل یک نمایش به مخاطبش منتقل کند. در همه این اجراها خاسب به نوعی سعی کرد که به نوعی تئاتر فیزیکال با معیارهای خود برسد. هرچند نمایش "عجیب ولی واقعی" نیز قابلیت این را نداشت که مانند نمایش "هدیه مرموز" به عنوان یک تئاتر مستقل مطرح شود، اما به عنوان یک نمایش و پرفورمنس قابل توجه بود و بار معنایی و دراماتیکی در درون خود برای ارائه به مخاطب داشت.
سومین نمایش حرفهای خاسب که در تئاتر شهر هم اکنون اجرا میشود، نمایش "گل" است که در راستای کارهای قبلی این هنرمند و بر مبنای تئاتر فیزیکال شکل گرفته؛ نمایشی که خاسب سعی کرده با تمرکز بیشتر بر عناصر بصری، بدن و حرکت به فضاسازی جدیدی در آن دست یابد؛ فضاسازی که بیشتر آن را به یک پرفورمنس شبیه کرده تا تئاتر؛ زیرا از بار دراماتیکی لازم برای تبدیل شدن به تئاتر برخوردار نیست.
"گل" نمایشی است با ایدهای خلاق که به خاطر شکل اجرای خاص خود و استفاده از عناصر متفاوت در صحنه، تماشاگر تئاتر را در مواجه اول حیرت زده میکند اما این شگفتی تا اواسط نمایش بیشتر دوام نمیآورد زیرا مخاطب نمیتواند شاهد یک اتفاق نمایشی برای تکمیل مفهوم ارائه شده در نمایش باشد.
استفاده از فضای گلآلود و خاک و گلآلود کردن بدن، ایده جذابی است که خلاقانه توسط خاسب ارائه میشود، این ایده علاوه بر ایجاد جذابیت برای تماشاگر و فضاسازی فانتزی و غیرمتعارف، موجب شده تا بدن و حرکات نمایشی بازیگر بهتر و نمادینتر شود و برای مخاطب اهمیت خاصی پیدا کند. یاسر خاسب در مقام بازیگر این بار توان زیادی برای ارائه بازی مشقتآور از خود نشان میدهد، اما نداشتن قدرت لازم و ضعف استیلی بدن بازیگر مقابل او و درک نادرست او از تئاترکه منجر به استفاده نادرستی از قدرت حرکتی بدنش شده، ضعف قابل اغماضی نیست. این ضعف تکنیکی که بخشی از آن به کارگردانی باز میگردد، علاوه بر کاستن از ریتم اجرا موجب نوعی دوگانگی فیزیکی در اجرا میشود که در ضعف بازیگر مقابل در رویارویی با توان فیزیکی خاسب بیشتر نمود پیدا میکند.
تقسیم انرژی در کل بدن با تکنیکهای خاص بازی در تئاتر فیزیکال میتواند راهگشاترین شیوه برای تمرکز و تسلط بدن در صحنه باشد، اما دوری کردن تعمدانه خاسب از هر تکنیک و تئوری بدنی در شیوه اجرا و اصرار بر طبیعی بودن و حسی کردن حرکات بدنی موجب میشود، انرژی و قدرت زیادی از او و بازیگر مقابلش در همان چند دقیقه اول تخلیه شود و آنان توان ادامه اجرا را بیشتر از نیم ساعت نداشته باشند. بنابراین مفهوم نمایش (نابودی خلقت توسط مخلوق) که میتواند دستمایه خوبی برای شکلگیری یک اتفاق دراماتیک باشد، به دلیل محدودیت زمانی یا سهلانگاری و ساده گذشتن کارگردان از مفهوم اثر، بسط کافی پیدا نمیکند و در نطفه میمیرد.
هر چند این نمایش به خاطر ایده بکر و تازه خود ستودنی است؛ اما به دلیل بسط نیافتن به عمق مفهوم نمایش، در سطح میماند و اجرای کاملی به نظر نمیرسد و میتوان گفت سیر کیفیت تصاعدی در آثار خاسب بر عکس بوده است.