یادداشتی بر نمایش”خواتین پنج قلعه” به کارگردانی مریم کاظمی
”خون بس” به معنای آتش بس و پایان خونریزی و جنگ میان طوایف است. در میان این قبایل مرسوم است که اگر فردی از یک قبیله فردی را در قبیلهای دیگر به قتل برساند باید دختری را به عنوان خون بس به آن قبیله بدهند و آن دختر باید به زنی یکی از پسرهای آن قوم در آید . این جریان به ظاهر جنگ بزرگی را پایان می دهد.
ثنا طاهری:
نمایش”خواتین پنج قلعه” به نویسندگی آتیلا پسیانی و کارگردانی مریم کاظمی و با بازی مریم کاظمی، ژاله شعاری، ثمینه لسانی و موسیقی سعید ذهنی و نوازندگی عباس تقیآبادی و حسین نعمتپور در تالار سایه مجموعه تئاترشهر روی صحنه رفت.
”خون بس” روایتی است از درد و غصههای مردمانی که اسیر قوانین تلخ و بیمنطق قبیلهشان شدهاند. قوانینی که از هیچ اساس و بینشی پیروی نمیکند. نمایش فریاد انسانهایی است که به دام اعتقادات زجرآور محیط زندگی خود افتادهاند.
”خواتین پنج قلعه” نمایشی است تاثیر گرفته از فرهنگ فولکلور. ”فولکلور” اصطلاحی جامعه شناختی است از، ادبیات و باورها و سنتها و آداب و رسوم اقوامی که گاهی بویی از مدنیت نبردهاند و پایبندی آنها به این قوانین بیمنطق نتیجهای جز خون و خونریزی نخواهد داشت.
نمایش، صدای زنانی تنها و اسیر در یک دخمه است که همسر و فرزند و پدران خود را به خاطر تباهی ذهن و قوانین مردانه طایفهشان از دست دادهاند.
زنانی که به خاطر عاشق بودن و انتخاب کردن محکوم به نیستی میشوند. کسانی که برای دفاع از حقشان مجبور به نداشتن آن میشوند و اکنون در این دخمه سرگذشتشان را به نمایش در میآورند و عقدهها و آلامهای چندین سالهشان را تکرار میکنند.
”خواتین پنج قلعه” که اقتباسی از داستان”زنان تروا” است چنان زیبا به دردهای پنهان و آشکار این مرز و بوم پرداخته که کاری مستقل از افسانه یونانی احساس میشود و نیازی به مقایسه با آن ندارد. در این نمایش شاهد حال و هوایی متفاوت از سایر نمایشنامهها هستیم. وابستگی نمایش به فرهنگ ایرانی باعث میشود طرح نمایشی این اثر آن گونه احساس نزدیکی با صحنه و متن را در تماشاچی به وجود آورد که تماشاچی میتواند به راحتی با درک نشانههای تئاتر و صحنههای مختلف، ارتباطی عمیق با آن برقرار کند و این سر در گم نبودن برای فهم دیالوگها و علائم تا پایان نمایش همراه تماشاچی باقی میماند. برخلاف نمایشنامههای خارجی که گاهی تماشاگر ممکن است به دلیل دور بودن از آن فضا و فرهنگ و کدهای ناآشنای تئاتر خارجی، بهره کافی را از تماشای آن نبرد. مریم کاظمی کارگردان و بازیگر نمایش آگاهانه سعی در رسیدن به چنین هدفی را داشته است. وی با کارگردانی قابل تحسین خود توانسته صحنهای بومی، گفتاری بومی، موسیقی بومی و بالاخره فضایی بومی را در نمایش خود ایجاد کند تا توانمندی این گونه اجراها را به رخ بکشد.
تماشاگر با شنیدن صدای موسیقی وارد صحنه میشود که هدف از اجرای موسیقی زنده در این نمایش به گفته کارگردان در به خدمت نمایش در آمدن آن است. طوری که گاهی موسیقی به جای بعضی از ابعاد پنهان نمایش متبلور میشود و بعد اولین صدایی که مخاطب میشنود نفرین زنان صحنه به مردان سیاه زندگیشان است که این زیبایی خاصی به شروع نمایش میدهد.
نمایش از شیوه”بازی در بازی” استفاده میکنند. صحنه اول با بازی سه بازیگر خانم همزمان با هم شروع میشود و هر کدام آنها به بازی در چند نقش میپردازند و مجموعاً 9 نقش توسط این سه زن توانمند اجرا میشود. نقشهای چندگانهای که بازیگران به خوبی از پس اجرای آن در آمدند. به خصوص بازی هنرمندانه بازیگر جوان ثمینه لسانی که تنها شخصیت طنز این نمایش را اجرا میکند و همین طور ژاله شعاری که در نقشهای طوفان و کاسآقا و به خصوص کوچیک خانم ـ هر چند کوتاهترین زمان را به خود اختصاص داده بود ـ به زیبایی هنرنمایی کردند. مریم کاظمی با حفظ سادگی در تمام صحنهها سعی داشته است تمام نیازهای هر صحنه را فراهم کند.
چنان که موسیقی کار در برآوردن این نیاز به کمک کارگردان آمده است. اگر بخواهیم از دیدگاه جامعه شناسی به بررسی این کار بپردازیم ابتدا باید در خصوص مفهوم”خون بس” که بارها در نمایش گفته شده توضیحی کوتاه داشته باشیم.
”خون بس” به معنای آتش بس و پایان خونریزی و جنگ میان طوایف است. در میان این قبایل مرسوم است که اگر فردی از یک قبیله فردی را در قبیلهای دیگر به قتل برساند باید دختری را به عنوان خون بس به آن قبیله بدهند و آن دختر باید به زنی یکی از پسرهای آن قوم در آید بدون آن که او را دیده و یا شناخته باشد و این جریان به ظاهر جنگ بزرگی را پایان داده اما آتشی بزرگتر از آن در دل و خانهای به پا میکند. این نمایش به گونهای دیگر به این جریان نگریسته است. دختری به جرم انتخاب مرد مورد علاقهاش از قبیلهای دیگر باید خواهر شوهرش را به عنوان خون بس به قبیلهی پدریاش تقدیم کند.
توجه به چنین پدیدههای ناخوشایندی که در نقاط مختلف این دیار شاهد آن هستیم بسیار با اهمیت است. نکته دیگری که در این کار به روشنی احساس میشود ارتباط برقرار کردن آن با سطوح مختلف تماشاگران چه آماتور و چه حرفهای بود که از خصوصیات بارز این کار به شمار میآمد.