در حال بارگذاری ...

یادداشت ”مجتبی مهدی” نویسنده و کارگردان نمایش ”قصه سیبی که پرواز کرد”

"قصه سیبی که پرواز کرد" مدتی است که در تالار هنر اجرای خود را آغاز کرده و به روزهای پایانی اجرا نزدیک می‌شود.

این نمایش که ارتباط خوبی با مخاطبان کودک و نوجوانش برقرار کرده به نویسندگی و کارگردانی "مجتبی مهدی" ساعت 19:30 به صحنه می‌رود.
"مجتبی مهدی" به مناسبت اجرای اثرش در تالار هنر یادداشتی را در اختیار سایت ایران تئاتر قرار داده که می‌خوانید:
***
همیشه برای حل ِ یک مسأله، راهِ حلِ دوم و سومی هم هست؛ و این شاید بزرگترین محرک و انگیزه نوشتن "قصه سیبی که پرواز کرد" پس از اجرای "قصه سیبی که نصف نشد" بود.
حالا، این جمله آن‌قدر در باور من ته‌نشین شده که یادم نمی‌آید، خودم آن را وارد قصه کرده‌ام یا  شخصیت‌های قصه آن را در ذهن ِ من کاشته‌اند.
به هرحال، فکر می‌کنم این اولین باری است که یک نویسنده نمایشنامه برای کودکان، چنین برخوردی با یک قصه داشته است. یعنی یک قصه را با دو گونه متفاوت و دو پایانِ متفاوت به نگارش درآورده است.
درابتدا، قرار بود بخش کوتاهی از "قصه سیبی که نصف نشد" به عنوانِ یک قسمتِ کاملا مجزا در کنارِ 6 قصه کاملاً مجزای دیگر که عنصرِ اصلی آنها هم سیب بود قرارگرفته و با میان پرده‌هایی کوتاه، نمایشی را تحتِ عنوان "قصه‌های سیبیک" به روی صحنه بیاورند؛ اما به دلایلی این اتفاق عملی نشد و افسوسش را برای همیشه در ذهنِ من باقی گذاشت.
بنابراین، ناگزیر، به قصه، یعنی جایگاه ِ همیشگی‌ام برگشتم و به جستجوی حلقه‌های پیوند در ساختمان قصه‌ها پرداختم، تا اینکه "قصه سیبی که پرواز کرد" یعنی همان راهِ حلِ دوم شکل گرفت.
در راهِ حل اول ، یعنی "قصه سیبی که نصف نشد" کودکانِ دو خانواده پس از درگیری خانواده‌هایشان بر سر تصاحبِ درخت سیبی که درست، روی خط مرزی زمین‌هایشان رشد کرده است، و برای رفع اختلاف پیش آمده درخت را با تبر قطع می‌کنند و بزرگترها را وا می‌دارند که در نبودِ درخت به رفتار ناشایست ِخود بیندیشند.
اما در "قصه سیبی که پرواز کرد" سیب‌ها آنقدر روی شاخه‌ها می‌مانند تا گنجشک‌ها آنها را چیده و به آسمان ب‌برند. در واقع، این باز هم، همان کودکان قصه هستند که پدرهایشان را به آگاهی می‌رسانند، اما این بار به شکلی دیگر و با حرکتی سنجیده‌تر و البته بدون قطع درخت.
در این نمایش، قصه اصلی با همان 6 قصه دیگر، یعنی "آدم و حوا ـ حسن کچل ـ پادشاه بی‌فرزند ـ ملک جمشید ـ سپیدبرفی و ویلهلم تل" تلفیق شده و راهِ حل تازه‌تری را پیشِ روی ما قرار می‌دهد.
شاید بشود در آینده‌ای نزدیک، راه‌های بسیار دیگری هم پیدا کرد که همین قدر نمایشی و جذاب باشد و به همین شکل، قصه را به نتیجه مطلوب ـ که همان صلح، دوستی و محبت است ـ هدایت کند.
شاید بشود، در آینده‌‌ای نزدیک‌تر، سیب سرخِ کوچکی را میان ِ تمام کودکان‌ِ روی زمین تقسیم کرد و عطر سیب را در دلِ آسمان پهناور کاشت.
شاید بشود، در آینده‌‌ای بسیار نزدیکتر...