نشستی درباره نمایش”تصویر ماه در قهوه تلخ”به کارگردانی حسن وارسته
در گروه ما همه اعضا تقریباَ دانش آموخته این رشته (تئاتر) هستند و قطعاً باید مسائل علمی را هم وارد کارمان کنیم ولی از سوی دیگر ما ایرانی هستیم و شیوههای نمایش ایرانی را هم دوست داریم.
سمانه سامانی:
نشستی دربارة نمایش ” تصویر ماه در قهوة تلخ “ به نویسندگی رحمت امینی و کارگردانی حسن وارسته که ساعت 30/18 هر روز در تالار خانه نمایش واقع در ادارة تئاتر برگزار میشود ، با شرکت حسن وارسته، کارگردان و رسول نقوی، بازیگر و رضا آشفته، منتقد در دفتر سایت ایران تئاتر برگزار شد. آنچه در ادامة میخوانید گزارشی دربارة این جلسه است.
تقدیم به یک” نه “بزرگ
آشفته: کار شما از این جهت که کاری سیاسی است و یک اتفاق سیاسی هم در پیاش میافتد اولین سئوال من این است که چرا این کار را به آقای خاتمی تقدیم کردید؟
وارسته: روزهایی که داشتیم فکر میکردیم که کار را تقدیم کنیم دنبال خیلی از عناوین گشتیم چون این نمایش حدیث نفس اجتماعی خودمان است و درباره دغدغههایی که جوانان دارند؛ میخواستیم کار را به فردی تقدیم کنیم که برآمده از جریان باشد. خاتمی یک رادیکال مردمی است. در دوم خرداد 76 ، بیست میلیون مردم تمام پیشبینیها را در هم شکستند. مردم یک برگ آس رو کردند و یک نه برزگ گفتند. علاوه بر این هنرمندان و مردم دوران وزرات ارشاد خاتمی را فراموش نکرده بودند. و این تقدیم نه به آقای خاتمی بلکه به اتفاق و فضاهای دراماتیک بعد از دوم خرداد تاکنون تقدیم شده است، یعنی پروسه دوم خرداد تا امروز و به خاطر فرازو نشیبهای خاتمی که نماد این جریان اصلاح طلبی بود کار را به او تقدیم کردیم.
دیگر اینکه در این چند ساله به ویژه این دو سال اخیر هنرمندان تئاتر به شدت ضربه خوردند. ما خواستیم به این بهانه خاتمی را به اداره تئاتر دعوت کنیم و به این بهانه حرفهای بچههای خانه تئاتر را بیان کنیم و توقعاتمان را بگوئیم شاید در این روزهای آخر بند و تبصرهای اضافه شود که به وضعیت فعلی تئاتر کمک کند تا در دوران بعدی به ما کمک کند.
هیچ وقت سال 67 و 68 را از یاد نمیبرم که کار تئاتر میکردم در آنزمان خانمها با چه مشقتی کار تئاتر میکردند. البته من فضای فعلی را قبول ندارم اما فکر میکنم در دوران او اتفاقاتی افتاده و تکانی خوردیم هر چند من افسار گسیختگی را هم میبینم.
محتوای این نمایش به نوعی ژورنالیستی است و خیلی هم پیچیده نیست.
خواسته و نا خواسته
چرا این کار را انتخاب کردید؟
وارسته: نمایشنامهای را رحمت امینی به نام ”مچگیری “ نوشته بودند. و ماجرا این بود که دو نفر برای پیدا کردن کار مراحلی را طی میکنند. این متن توسط علی رحیمی کار شد، تا اینکه حدود دو ماه پیش وقتی قرار شد این کار اجرا شود من پیشنهاد کردم که کار از ابتدا نوشته شود و ما به شیوه کارگاهی کار کردیم.
خواسته و نا خواسته ما در این دو ماه در فضای تبلیغاتی کاندیداهای قرار گرفتیم و ناخودآگاه متن به این سمت سوق داده شد و مچگیری تبدیل به چیزی شد که شما امروز دیدید، یعنی ما یک نگاه کلی داشتیم و در تمرینها جاهایی تغییر داده شد تا به این جا رسیدیم. نمایش گاهی به تئاتر گروتسک و گاهی به تئاتر مشقت هم رسیده است ،( جایی ریتم کند است اما تماشاگر نمایش را تحمل میکند.)
یک کار کارگاهی
شما (رسول نقوی) به عنوان بازیگر چقدر موثر بودید در شکل گیری متن و اجرا و گروه چقدر به بازیگرش اهمیت میدهد:
نقوی: اساس کار گروه بر اساس کار کارگاهی است. و بازیگر آنچه که در ذهن خود دارد و مورد نیازش است با هدایت کارگردان و نویسنده روی صحنه بروز میدهد و تا عمدتاً چیدمان اتفاق میافتد همانطور که گفته شد ما هم براساس همین عنوان پیش رفتیم .
سیاسی یا اجتماعی
سیاسی بودن را چقدر پذیرفتید:
نقوی: من خیلی سیاسی بودن را حس نمیکنم. چون شاید تعریف من از سیاسی بودن چیز دیگری باشد. شاید بتوان گفت معضلات اجتماعی آن مقطع و دغدغهها و نگرانیهای حاکم برآن زمانه را بیان میکند که من بیشتر اجتماعی بودن آن را میبینم.
آشفته: گزینش نوعی عمل حکومتی است و نقد آن سیاسی است البته بخشی از آن بعد اجتماعی است اما بخشی از آن تفکر است و نقد آن سیاسی است.
وارسته در ادامه میگوید: اصل گزینش بد نیست چرا که هر جایی برای خودش معیارهایی دارد. من با این بخش کار دارم که برخی از گزینشهای ما تخصصها را فدای یکسری تعهدات کاذب کرده
من میگویم هر حکومتی نباید آدمها را به ریا کاری سوق دهد . یعنی نقاب زدن.
و با اینکه ذائقه کار من کمدی است در این کار کمدی کمتر و تلخند جایگزین آن شد، وگرنه من آن کار را بیشتر دوست داشتم . این کار استثناء است ولی قاعده ما همان است که از گذشته داشتیم.
وقتی دکور شب اجرا میرسد
حالا چرا شما تن به شتابزدگی دادید، چقدر شما و اندازه شرایط در این کار دخیل بودند:
وارسته: البته این بخش مقداری درون گروهی است. وقتی ” داستان باور نکردنی ...“ را شروع کردم رحمت امینی این بحث را مطرح کرد و یکسری شرایط و تعهد ما به خانه نمایش باعث شد که کار با شتابزدگی انجام شود. بخش دیگر بر میگردد به بچهها که در” داستان باور نکردنی .....“ بودند و یکسری مشکلات و کمبود وقت باعث شد که کار با شتاب انجام شود. باید گفت ضعفی در نمایش کشور است و در اکثر نمایشهای ما دیده میشود و بر میگردد به سازماندهی و ضعف ساختار کشور ماست و ربطی به هنر ما ندارد وقتی یک گروه کارش آماده است اما دکور شب اجرا به دستش میرسد باعث میشود که چند اجرا طول بکشد تا گروه به فضا عادت کند.
این یک استثناء است
همیشه در کارهای شما تنوع دیده میشود چه در نوشتهها و چه در اجراها ، دلیل این تنوع چیست ، تعزیه، ابزورد و یا این کار شما که گروتسک است چرا گروه به لحاظ تکنیکی به یکسری تکنیکهای خاصی امروز نمیرسد:
وارسته: در مورد این کار باید گفت این کار نوعی استثناء است ، در کارهای قبلی من هم رگهای از تجربهگری با یک هدف دیده میشود یعنی رویکرد به شیوه نمایشهای ایرانی با نگاه جدیدتر و عملیتر. در گروه ما همه اعضا تقریباَ دانش آموخته این رشته (تئاتر) هستند و قطعاً باید مسائل علمی را هم وارد کارمان کنیم ولی از سوی دیگر ما ایرانی هستیم و شیوههای نمایش ایرانی را هم دوست داریم. این تجربه اخیر اتفاقی پیش آمد البته متن هم به من این راه را نشان داد. علاوه بر این ما زمان کوتاهی هم برای تمرین داشتیم . همه اینها دست به دست هم داد تا شیوه کار اینگونه شود.
برای مثال در وضعیت فعلی هنوز فراخوان جشنواره اعلام نشده است و گروهها هیچ برنامه خاصی در دست ندارند و یا نمیدانیم سالن یا اجرا کجاست. همه اینها دست به دست هم میدهند که کارگردان و بازیگر از توقعش کم میکند و دکور به جای آن که کامل ارایه شود، به سمت خلاصهگری میرود. و همه اینها باعث میشود که برای مثال کار من از 100 درصد وضع مطلوب تنها به 20 درصد دسترسی داشته باشد .
چرا که ما مجبور شدیم دکور، بازیگران و خیلی از مسائل را در لحظات پایانی تغییر دهیم .
فقط آبی مرده را پیدا کردیم
رنگ لباس را چگونه انتخاب کردید؟ آدمها با توجه به فضا باید لباس خاکستری میپوشیدند تا خنثی بودن فضا را نشان دهند و یا بنفش ارغوانی برای آن که بر توهم فضا و ایجاد گروتسک کمک کنند:
وارسته: برای یافتن لباس خاکستری خیلی تلاش کردیم، آرشیو لباس که اصلاً مناسب نبود و مجبور شدیم لباس را خرید کنیم. ما به دنبال بنفش ارغوانی گشتیم اما پیدا نکردیم. در نهایت رنگ آبی، آبی مرده را برای این کار در نظر گرفتیم.
رهایی بازیگر
بازیگرها خیلی رها هستند چگونه به این رها بودن رسیدند ، هم در موقعیت و هم در اجرا:
رسول نقوی: بازی در این گروه هم سخت است و هم راحت . و برای بازیگر و عوامل سازنده است و البته ذات بازیگر هم دخیل است. من خودم دوست دارم راحت بازی کنم و بازی باور پذیری داشته باشم .
من از سال 64 کار تئاتر را شروع کردهام و با کار تعزیه و نقش طفلان مسلم. و کار حرفهای را با کلاسهای آموزشی شروع کردم با رایانی ، راسخ و..... شروع کردم و اغلب کارهای من کارهای جدی بودند.
چقدر بداهه در بازیتان اثر دارد:
نقوی: البته بستگی به کار دارد ، وقتی این اجازه به شما داده شود و فضا این پتانسیل را داشته باشد. در این کار در شیوه تمرین بداهه وجود داشت اما در اجرا همه چیز تثبیت شده بود در گروه نیایش این خصلت وجود دارد که کارگردانها میگذارند بازیگر خدایی کند( البته در سر فصلی که به او داده شده است) و بازیگر محدود نمیشود. وقتی کارگردان و بازیگر به نقطه مشترک میرسند دیگر بازیگر رهاست تا کارش را انجام میدهد.
تمرین و باز هم تمرین
چقدر بازیگری برای شما حرفهای شد:
رسول نقوی: بازیگری، هیچ وقت در ایران حرفهای نیست و تعریف حرفهای بودن این است که تمام هم و غم و وقتش روی آن کار باشد اما هیچ وقت من این وضعیت را ندیدهام. من همزمان سه کار را اجرا میکنم ولی باز هم هدف کارم تئاتر نیست، در آموزش و پرورش هم مشغولم چرا که پشتوانه و حمایتی وجود ندارد.
بازیگری شبیه بدنسازی است اگر تمرین نباشد افت میکنیم.
یعنی در طول کار کردن کم کم از جیب خرج میکنیم و به جایی میرسیم که دیگر حرفی برای گفتن نیست.
دعوت در روزهای پایانی
وارسته در پایان گفت: خیلی دلم میخواهد خاتمی در پایان این روزها بیایند این کار را ببیند برای دفاع از کیان تئاتر چرا که نیاز به حمایت آقای خاتمی دارد و ما امیدواریم ایشان دعوت خانه تئاتر را بپذیرند بلکه گشایشی در کار تئاتر ایجاد شود.