در حال بارگذاری ...
...

گزارشی درباره اجرای نمایش”خاکستری” به نویسندگی و کارگردانی شهرام کرمی

می‌خواستم دچار احساسات نشوم بنابراین موضوع و مفهوم کلی را هر چه تلگرافی‌تر بیان کردم. عامل دوم، قرار گرفتن در شرایطی ویژه بود که عملاً مرا به یک خود سانسوری کشاند. قرار گرفتن در شرایط سیاسی خاص و درک حساسیت‌های موجود باعث شد کمتر به تجزیه و تحلیل علل بروز مشکل بپردازم .


زهرا شایان‌فر:
خاکستری برگزیده آخرین جشنواره تئاتر دفاع مقدس در مشهد است که در جشنواره بیست‌ودوم فجر نیز اجرا شد و در حال حاضر درتالار نو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.
شهرام کرمی کارگردان این نمایش در کارنامه ی کاری خود این نمایش ها را دارد: نویسنده وکارگردان”گمسار”،”روزگار طولانی تنهایی”،”خانه کاغذی”،”شهر آدم، شهر حیوان” ،”خاکستری”.
کرمی درباره خاکستری می‌گوید:«ایده اولیه را بیشتر تحت تاثیر شرایط اجتماعی نوشتم و بعد شاید با تاثیر از نمایشنامه‌های مطرح و بزرگ به آن شکل دادم. حتی می‌توانم بگویم که خیلی تحت تاثیر آنتیگونه بوده‌ام.
خاکستری قصه خانواده‌ا‌یست که 15 سال پیش پسر ارشد خود را گم کرده است. نه یک گم کردن معمولی که از دست دادنی سوزناک. مفقودالاثر، این عنوانی است که در ادامه نام این جوان تکرار می‌شود. در این میان پدر و مادر هر یک به برخوردی متضاد روی آورده است. پدر مرگ فرزنده را باور کرده و روزمرگی تجارت و کسب مشغولش داشته است و مادر شجاع و صبور همچنان چشم به راه فرزند و ناباور از مرگ او روزگار می‌گذراند.
خواهر و برادر جوان مفقودالاثر خسته از محیط تربیتی خود همچون دیگر همسالان در اندیشه تغییرات بزرگ و گریز از سنت‌ها و محیط بومی‌اند، برادر به همراه همسر و فرزندانش هجرت را برمی‌گزیند و خواهر که برای جدایی از همسر به خانه پدری پناه آورده است سرانجام به سوی او باز می‌گردد. پیدا شدن بقایا و نشانه‌های فرزند مفقودالاثر مادر را می‌شکند و او که نمی‌خواهد مرگ فرزند را باور کند به انتها می‌رسد.»
کرمی خاکستری را متکی بر تحلیلی روان شناختی می‌داند و می‌گوید:«در این نمایش آدم‌ها بر اساس تحلیلی روان شناختی‌شان خاکستری هستند. خاکستری حد فاصل سیاه و سفید است، رنگ خنثی و تردید. سعی کرده‌ام در پرداخت شخصیت‌ها، یک پرداخت روان کاوانه درست و عملی از ویژگی اشخاص در روابط و رفتار متقابل آن‌ها داشته باشم. به طور مثال درباره مادر باید بگویم او واجد شخصیتی محکم، مستقل و فداکار است اما همین مادر در آن لحظه که احساس می‌کند باید مرگ فرزند را باور کند، به تمام آن چه باعث جدایی او از فرزندش شده شک می‌کند. از نظر مراحل تغییر شخصیت درباره مادر دو مرحله را می‌توان نام برد. عصیان و تناقض. او ابتدا در مقابل نظر دیگران مقاومت می‌کند ولی آن گاه که باید مرگ فرزند را بپذیرد به تناقض می‌رسد. این را باید یادآوری کنم که از نظر روان‌شناسی هیچ مادری مرگ فرزندش را باور نمی‌کند زیرا مرگ فرزند به معنی مرگ وجود خودش است.»
صحنه‌پردازی مبلمان راحتی، میز غذا خوری چهار نفره، یک آباژور و میز تلفن و در انتهای صحنه یک تراس و پرده‌ای مجلل و بزرگ. دو در خروجی یکی در سمت چپ و دیگری سمت راست. قسمتی از نشیمن یک منزل را با نگاهی کاملاً واقع گرایانه به نمایش گذاشته است همه چیز رنگ قهوه‌ای مجللی دارد و وضعیت با ثبات و مرفه اهالی آن را نشان می‌دهد.
نورپردازی
برای کامل شدن فضای رئالیستی، نورپردازی در خلق زمان مورد استفاده قرار گرفته است. با توجه به این امر که حرکت از یک زمان به زمانی دیگر در یک مکان واحد صورت می‌گیرد، شیوه تغییر نور شباهت بسیاری به تکنیک فیداین و فیداوت در تصویربرداری پیدا کرده است. همان طور که نور به تدریج می‌رود بازیگران با ادامه بازی خود از صحنه خارج می‌شوند یا در وضعیتی قرار می‌گیرند که در زمانی بعدتر قرار خواهند داشت. پیش از آن که نور با تغییر زاویه، زیاد شود، بازیگران حضور خود را در آن زمان نشان داده و بازی را در دو زمان مختلف به هم متصل می‌کنند. این امکان وجود نداشت مگر با استفاده کامل از شیوه‌های نورپردازی.
کرمی درباره صحنه و نورپردازی می‌گوید:«رسیدن به یک فضای کاملاً رئالیستی مد نظر بود. سعی کرد‌ه‌ایم که همه شرایط در رسیدن کامل به این فضا را استفاده کرده و هر چه باعث شکست رئالیست کار می‌شود، حذف کنیم.»
چاقوی کند شده کرمی
پس از اجرا کرمی می‌پرسم، چرا دیگر خاکستری زبان انتقادی سابق را ندارد و پاسخ می‌شنویم:«دو عامل باعث شده است که تغییراتی در متن بدهم و این تغییرات جنبه‌های انتقادی اثر را از بین برده است. اول آن که می‌خواستم از شعار دادن بپرهیزم. در ادبیات جنگ کشور ما، اکثر آثار شکلی شعاری و کلیشه‌ای پیدا کرده است. می‌خواستم دچار احساسات نشوم بنابراین موضوع و مفهوم کلی را هر چه تلگرافی‌تر بیان کردم. عامل دوم، قرار گرفتن در شرایطی ویژه بود که عملاً مرا به یک خود سانسوری کشاند. قرار گرفتن در شرایط سیاسی خاص و درک حساسیت‌های موجود باعث شد کمتر به تجزیه و تحلیل علل بروز مشکل بپردازم.»
کرمی با احترام زیاد نسبت به خانواده شهدا و بازماندگان جنگ ادامه می‌دهد:«احساس کردم اجراهای گذشته به سوی شعاری شدن پیش رفته است.»
از او پرسیدم:«پدر معامله‌گر، برادر گریزان از سنت‌ها و سطحی‌نگری، دختر همواره کودک نگاه داشته شده و نادان و مادر جنگ جوی فریاد زن را از دست داده‌اید که چه چیز را به دست آورید» و پاسخ شنیدم:«نمی‌توان نادیده گرفت که موضوع نمایشنامه همواره موضوعی قابل دفاع است ولی در مرحله اجرا باید بگویم، شجاعت نویسنده در من نبود و یا بهتر بگویم، عوامل بسیاری این شجاعت را از من سلب کرد. درباره حذف همه آن چه شما و دیگران در اجرای جشنواره دفاع مقدس و فجر دیده‌اید و در متن وجود دارد، باید بگویم:«نیّت من بد نبود. با خود اندیشیدم که خانواده شهدا ارزش و احترام زیادی برای ما دارند و این نگاه انتقادی شخصیت پردازانه ممکن است افرادی را بیازارد.»
کرمی درباره باز خورد نمایش‌اش می‌گوید:«با همه آن که سعی کرده‌ایم فضایی بدور از شعارها و قهرمان پردازی‌های کلیشه‌ای داشته باشیم ْهنوز هم جنبه‌های انتقادی بسیاری در کار وجود دارد، باز هم هر شب وقتی اولین بار تماشاگر با کلمه شهید و خانواده شهید روبه‌رو می‌شود عکس‌العمل بد نشان می‌دهد. ما حاضر نیستیم که مرزها را بشکنیم و باور کنیم آنان که جنگیده‌اند و شهید شده‌اند انسان بوده‌اند. انسان‌هایی با ترس‌ها و تردید‌ها آن قدر در شعار غرق شده‌ایم که مخاطب جوان همواره با پیش فرض به تماشای نمایش‌هایی که در آن یکی از مشخصه‌های سال‌های جنگ وجود دارد، می‌آید.»
بازی و بازیگران
خاکستری با نقش آفرینی هنرمندانی چون یعقوب صباحی در نقش پدر، پرستو کرمی در نقش مادر، آرزو آفری در نقش دختر و حامد شیدایی در نقش پسر خانواده روی صحنه رفته است.
پرستو کرمی درباره نقش مادر می‌گوید:«در ابتدا سعی کردم به مادر بودن نزدیک شوم و احساسات مادری را درک کنم که فرزندش را از دست داده است. پس از آن مادر یک مفقودالاثر بودن را باید درک می‌کردم. خیلی سخت است. در شیوه حسی این نمایش در پایان هر اجرا به دنیای دیگر می‌روم و برمی‌گردم.»
پرستو کرمی مراحل رسیدن به نقش را چنین توضیح می‌دهد:«فیلم‌های زیادی درباره خانواده‌های شهید دیدم. با چند مادر شهید صحبت کردم. حتی فیلم‌های مستند خانواده‌هایی را که پس از سال‌ها بقایای فرزند خود را دریافت می‌کنند، دیدم. عکس‌العمل مادران و نوع برخوردشان با واقعیت مرگ فرزند را مطالعه کردم.»
او که خود را در رسیدن به این نقش موفق می‌داند می‌افزاید:«تاکنون بازخورد تماشاگر خوب بوده است. بعضی از اجراها عکس‌العمل‌ بسیار خوبی از مخاطب دریافت کرده‌ایم و تاثیر اثر را در افراد دیده‌ایم.»
پرستو ادامه می‌دهد:«تماشاگر ما، با یک سوال از سالن‌ خارج می‌شود. باید درباره کار فکر کند و شاید حتی دوباره آن را ببیند. همه تلاش ما نشان دادن یک زندگی است.»
حامد شیدایی، درباره نقشش می‌‌گوید:«نقش من، شخصیت متفاوتی نسبت به دیگر اعضا خانواده دارد. می‌خواهد قالب سنتی خانواده را بشکند و بگریزد.»
شیدایی ادامه می‌دهد:«در واقع به نوعی، این برادر که من نقش او را بازی می‌کنم با برادر بزرگترش که شهید شده است در همین فرو ریختن بندها و گریز یکسان‌اند.»
شیدایی نوع ارتباط تماشاگر را بیشتر با بازی می‌داند و می‌گوید:«واقعاً نمی‌دانم که تماشاگر عادی تئاترشهر با متن و سوژه اثر ارتباط برقرار کرده است یا نه ولی تاثیر بازی در تماشاگران را دیده‌ام و اطمینان دارم که ارتباطی کاملاً مثبت بین بازیگر و تماشاگر برقرار شده است.»
یعقوب صباحی درباره نقش‌اش می‌گوید:«پدر یک خانواده را با همه اعتقادات و باورهای سنتی‌اش بازی می‌کنم. به عقیده من مخاطب با شخصیت‌ها درگیر می‌شود به همین دلیل روی جزئیات کار کرده‌ام. تا ریزه کاری‌های رفتاری یک پدر کاملاً عادی در یک زندگی عادی دیده شود. تیک دست، نحوه کفش در آوردن و پوشیدن، نماز خواندن و موعظه گوش دادن و ... را با دقت و وسواس در پرداخت‌های ریز شخصیت نشان داده‌ام.»
صباحی درباره اثر می‌گوید:«متاسفانه، مخاطب درگیر این سوژه نمی‌شود. مردم نمی‌خواهند چیزی در این باره بشنوند. این متن نمی‌‌تواند جواب بدهد.»
وی ادامه می‌دهد:«آن قدر از جنگ و شهیدان گفته شده است که به شعار رسیده‌ایم. در این متن نیز خیلی از شعارها را حذف کرده‌ایم تا به چیزی فراتر از یک متن شعاری دست یابیم. سعی ما نمایش دادن یک برهه از زندگی خانواده‌ای است که به نوعی درگیر جنگ بوده‌اند و اینک به تقابل اعضاء خانواده با یکدیگر رسیده‌اند. این نمایش یک برش اززندگی عادی و روزمره انسان‌هاست و هیچ ربطی هم به جنگ ندارد.»
کرمی، کارگردان و نویسنده اثر می‌گوید:«درباره پسر باید بگویم که او با توجه به منش و رفتارش و آن استقلال خود ساخته‌اش در حاشیه زندگی این خانواده قرار دارد.»
کرمی ادامه می‌دهد:«در خاکستری بررسی و تحلیل طیف فکری خانواده و تقابل پدر و مادر برایم از همه موارد مهم‌تر بود.»
او درباره نقش دختر خانواده می‌گوید:«مادر و دختر یک تقابل شخصیتی با هم دارند. دختر، امروزی و عصیانگر است اما به دلیل تربیت‌اش استقلال رای ندارد. فرد بی‌تجربه‌ای هم هست. او در انتهای این اثر دچار یک تحول کلاسیک می‌شود. با درک از واقعیت‌ها و مصیبت‌هاست که به سوی درک همسرش روی می‌آورد. او باید برای رسیدن به تفاهم تلاش کند.»
باید شهرام کرمی، نویسنده نمایش”خاکستری” را با شهرام کرمی کارگردان این نمایش جدا از یکدیگر مورد ارزیابی قرار داد.
”خاکستری” در طی یک سال گذشته تغییرات بسیاری کرده است. از فضای سورئال احساس حضور فرزند شهید تا رئالیست مطلق ناباوری مادری رنجیده، دامنه‌ای عظیم از تغییرات وجود دارد. در اجرای عمومی دیگر حضور شهید احساس نمی‌شود، گویی او را مدت‌ها قبل به خاک سپرده‌اند.
صباحی در این باره می‌گوید:«این خواست زمان است و تاویل و برخورد جامعه که دیگر نمی‌خواهد مدام در گذشته زندگی کند. زمانی بود که جامعه می‌خواست همه رفتگانش را با خود داشته باشد بنابراین تصور می‌کرد که باور مرگ عزیزانش به معنی از دست دادن آرمان‌های اوست ولی در عصر حاضر مردم چشم به آینده دوخته‌اند و کمتر کسی است که پس از 15 سال هنوز فرد رفته را باور داشته باشد.»+