به پایان قاطع و نقطهگذاری داستان نمایشنامه معتقدم

بیست‌و نهمین نشست کانون تئاتر رنگین‌کمان فرهنگسرای انقلاب عصر شنبه سوم مهرماه ۸۹ در تالار سپیده این فرهنگسرا با حضور حسین کیانی، بهزاد صدیقی و مهرداد ابوالقاسمی برگزار شد.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر، در این نشست که به نقد و بررسی نمایش "همه فرزندان خانم آغا" اختصاص داشت، ابتدا بهزاد صدیقی (نمایشنامهنویس و منتقد) درخصوص زبان و شیوه نگارش نمایشنامه و نیز نمایشنامه همه فرزندان خانم آغا به ایراد سخن پرداخت و گفت: «زبان نمایشنامه همه فرزندان خانم آغا، زبان آدمهای جامعه و مردم کوچه و بازار سه چهار دهه اخیر است. کیانی با تغییر و تحولات جامعه، زبان شخصیتهای نمایشنامه خود را تغییر میدهد و طبیعتاً زبانی که او به کار میگیرد، زبانی متحول شده است و کلمات و واژگان و عبارات همه متاثر از زبان جامعه معاصر هستند.»
وی در ادامه گفت: «هر چقدر داستان نمایشنامههای کیانی از دوره قجر و اوایل دهه 1310 و 1320 هجری شمسی فاصله میگیرد، طبیعتا زبان اثرش نیز دچار تغییر و تحول شده و در واقع به زبان آدمها و جامعه معاصر نزدیکتر میشود. به نظر میرسد او در این اثر مثل همیشه به زبان و دیالوگ تسلط دارد، اما مشکل نمایشنامه در بخش پایانی آن نمود پیدا میکند که به آن اشاره خواهم کرد.»
"حسین کیانی" – نویسنده و کارگردان این نمایش – در خصوص سوژه و موضوع اثر گفت: «به نظرم تم و سوژه است که نویسنده را انتخاب میکند، نه برعکس. نویسنده دغدغههای گوناگون و تمهای مختلفی برای نوشتن دارد و برای این تمها بهانهای پیدا میکند که متاثر از شرایط زندگی و روز جامعه است و یکی از این تمها نیز مورد علاقه من است.» توجه به این مساله از نمایشنامه "همسایه آقا" شروع شد و سپس در نمایشنامههای تکیه ملت، اهل قبور، تئاتر اجباری نیز ادامه پیدا کرد و به این نمایشنامه رسید.
او همچنین با اعتقاد به اینکه زندگی موجود در نمایشنامه و داستان، جدا از زندگی حقیقی و واقعی است و باید بین این دو یعنی زندگی و داستان نمایشنامه با زندگی واقعی تفاوت وجود داشته باشد، گفت: «این تفاوت باید در زبان اثر هم لحاظ شده باشد که در زبان محاوره و آنچه که در افواه جامعه جاری است هم متفاوت است. زبان نمایشنامه بسته به زمان و فضای قصه، شخصیتها و مسائل آنها انتخاب میشود. براساس اینکه شخصیت باطنی و حقیقی آدمها چگونه است، میتوان معیارهایی برا ی زبان قائل شد. به نظرم زبان باید حکم رسانه و هادی را در نمایشنامه داشته باشد و از طریق زبان افکار و آرای نویسنده به مخاطب انتقال پیدا کند. در آثاری که گرایش تاریخی دارند این خطر برای نویسنده وجود دارد که او درگیر لفاظیهای زبانی شود و این لفاظی از شخصیتپردازی، قصهگویی و حرکت صحیح دراماتیک متن نمایشنامه جلوگیری میکند. زبان در این آثار باید بدون آنکه بخواهد خودنمایی کند و در خدمت متن اثر باشد.»
مهرداد ابوالقاسمی (منتقد تئاتر) در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه روح زمانه در آثار کیانی متبلور است و تسلط بر زبان و کلام بارزترین شاخصه آثار اوست، گفت: «حسین کیانی به سبک خاص خود دست پیدا کرده که این سبک منجر به خلق تراژدی مدرن شده است. نگاه و رویکردهای نو و تازه کیانی به زبان و وجه زیبایی شناختی آثارش او را به نویسنده و نمایشنامهنویسی صاحب سبک بدل کرده است. در نمایشنامه همه فرزندان خانم آغا، زبان کاراکتر مستقلی دارد و یکی از ارکان اصلی اثر محسوب میشود. همچنین در این اثر گذر از زندگی سنتی و رسیدن به تجدد و فروپاشی ارزشها به خوبی تصویر میشود که رگههایی از تاثیر دو نمایشنامه باغ آلبالو و مرغ دریایی آنتوان چخوف در آن نیز دیده میشود.»
کیانی با یادآوری این نکته که الهام پذیری از نمایشنامه "باغ آلبالو" را در نوشتن این اثر در بروشور نمایش ذکر کرده گفت: «دکتر ناظرزاده کرمانی میگوید که در نمایشنامهنویسی ماندگار دو نوع نمایشنامه وجود دارد: یکی ابر نمایشنامه (مسترپلی) و دیگری کلان نمایشنامه. باغ آلبالو، کرگدن، خانه برنارد آلبا، خانه عروسک و در انتظار گودو جزء ابر نمایشنامهها یا مستر پلیها هستند. ابر نمایشنامهها خلق شدهاند که ماندگار باشند و سبب خلق آثار دیگر شوند. راز ماندگاری این آثار و از ویژگیهایی که میتوانیم در این آثار بشناسیم، این است که آنها الهام بخشند. الهام پذیری از این آثار هم نوعی بینامتنی است و تجربهای است که برای تئاتر میتواند راهگشا باشد. به نظرم الهامپذیری از چنین آثاری راه خوبی است و این نوع نمایشنامهها میتواند به همه نمایشنامهنویسان جهان کمک کند. کار عمده در الهام پذیری این است که نمایشنامهنویس، روح و فرهنگ غالب سرزمین خود را در این آثار بدمد.»
ابوالقاسمی نیز تاکید کرد: «به نظرم این روح و فرهنگ ایرانی در نمایشنامه "همه فرزندان خانم آغا" که متاثر از این دو نمایشنامه چخوف است، دمیده شده و نویسنده به خوبی به فرهنگ ایرانی در اثرش نزدیک شده است.»
در بخش دیگری از این نشست، بهزاد صدیقی با اشاره به ضعف پایان بندی نمایشنامههای کیانی، در خصوص پایان نمایشنامه "همه فرزندان خانم آغا" یاد آور شد: «نمیدانم چرا در این نمایشنامه پایان بندی نمایشنامه مثل بقیه نمایشنامه از قوت و استحکام لازم برخوردار نیست و اگر این پایانبندی تحمیلی است، او به چنین تحمیلهایی تن میدهد و سبب از بین رفتن انسجام نمایشنامهاش میشود. به نظر میرسد علاوه بر این، در پایان بندی این اثر، نویسنده نتیجه داستان نمایشنامه خود را صریح و حاضر و آماده در اختیار مخاطب قرار میدهد.»
حسین کیانی در پاسخ به این مساله گفت: «اصولاً من به پایان قاطع و نقطهگذاری پایانی داستان نمایشنامه کاملاً معتقدم و تمایلی به نوشتن پایان باز و نیمه باز ندارم. همچنانکه مخالف توضیح واضح هستم و اعتقاد دارم همه شخصیتها بایستی به سرنوشت پایانی برسند و دوست ندارم آدمهای نمایشنامهام در پایان اثر رها شده باشند. این نگاه شاید نگاه کلاسیکی باشد؛ اما به هر حال علاقه من به چنین پایانبندی در نمایشنامهنویسی است.»
او در ادامه افزود: «مخاطب به دیدن نمایش میآید تا معنای نهفته در زندگی و شرایط خود را ببیند به همین دلیل من خود را موظف به این نوع قصهگویی در نمایشنامهنویسی میبینم. ضمن اینکه در پرده پایانی نمایش باغ آلبالو، چخوف همه چیز را میگوید و من هم میخواستم همین کار را در این نمایشنامه انجام دهم. شاید اضافی به نظر برسد، اما با تکمیل قصه میخواهم ذهن مخاطب را به زیر متنها و معناهای پیش و پشت قصه ارجاع بدهم تا به آنها فکر کند و نه به اینکه ادامه قصه را در ذهن خود بسازد.»
صدیقی در خصوص اجرا و کارگردانی این اثر گفت: «در این اجرا همه عوامل صحنه در خدمت متن و کارگردان هستند تا شخصیتهای نمایشنامه را جان ببخشند. بازیگران نیز با قدرت و به خوبی در صحنه بازی میکنند و نقش را از آن خود میکنند و به همین دلیل با مخاطب به همذات پنداری کامل میرسند. به خصوص حمید آذرنگ، امیر دلاوری و رویا تیموریان در اندازههای بسیار خوبی ظاهر میشوند. طراحی صحنه نمایش نیز ضمن فضاسازی قصه، به صورت نمادین مفاهیم نمایشنامه را برای مخاطب نشان میدهد و جذابیت وجه بصری نمایش را دو چندان میکند.»
ابوالقاسمی در خصوص طراحی صحنه اثر گفت: «طراحی صحنه این نمایش یک گام جلوتر از نمایش اهل قبور است و دکور نمایش گویای معانی نمایشنامه نیز هست. حوض و چوب بستها کاملا کارکرد دراماتیک دارند و به صورت نمادین در نمایش، نشان داده شدهاند.»
وی اضافه کرد: «در نمایش از هیچ دری استفاده نشده است. گویی که راه گریزی برای آدمهای نمایشنامه وجود ندارد. انتخاب هوشمندانه کیانی در طراحی صحنه نشان از اشراف و آگاهی او به صحنه دارد که معانی و مفاهیم اثر را تقویت کرده است. به غیر از بازی "هومن سیدی" بقیه بازیگران بازیهای باور پذیری داشته و به خوبی توانسته بودند با تماشاگران ارتباط لازم را برقرار کنند. سیدی هم شاید درک درستی از نمایشنامه و نقش خود پیدا نکرده تا به بازی خوبی برسد.»