در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش ”ترب” نوشته و کار ”صمد آذرخش”

نگاهی به نمایش ”ترب”  نوشته و کار ”صمد آذرخش”

شهرام کرمی: اجرای نمایش بی‌کلام نوعی رجعت به ویژگی اصلی هنر تئاتر یعنی حرکت است. در نمایش‌های بی‌کلام و نمایش‌های ایمایی حرکت و تصویرسازی مهمترین ابزار برای انتقال مضمون است. تفاوت نمایشنامه با سایر گونه‌های ادبی در جنبه تصویرسازی کلام و واژگان ادبی است که هنر نمایش را شکل می‌دهد.

نمایش "ترب"نوشته و کار "صمد آذرخش"که با نگاهی آزاد به نمایشنامه‌ای به همین عنوان نوشته بیژن مفید کارگردانی شده نمایشی بی‌کلام است. داستان نمایش درباره یک "ترب"است که در مقابل خانه یک مزرعه‌دار سبز می‌شود و اعضاء خانواده هرکدام به تنهایی سعی در از بین بردن ترب دارند. تلاش پدر و مادر خانواده و پسر و دخترهای او به جایی نمی‌رسد و تنها زمانی موفق می‌‌شوند که با همدیگر متحد می‌شوند.

نمایش داستان و شخصیت‌های ساده‌ای دارد. کارگردان با استفاده از ایده‌های بصری سعی دارد نمایش خود را بی‌کلام شکل دهد. مهترین ویژگی نمایش این است که شخصیت‌ها ناچار به گفت‌وگو با یکدیگر نیستند. به این معنی که رابطه اشخاص تابع این اصل می‌شود که آنها به جای کلام با ایماء و اشاره و سکوت با یکدیگر در ارتباط هستند. در برخی نمایش‌های بی‌کلام با استفاده از اصوات عجیب و غریب و صدا سازی تلاش می‌شود که به مخاطب تفهیم شود که آنها نمی‌توانند با یکدیگر گفت‌وگو کنند و یا زبان همدیگر را نمی‌فهمند. این ویژگی یعنی رابطه صامت به خوبی در نمایش مورد توجه واقع شده است. اما شخصیت راوی که صدای او پخش می‌شود در تناقض با این ویژگی نمایش است. روایت گوینده برای پیش بردن قصه نمایش است؛ اما  خلق این شخصیت و حضور او کلیت نمایش را دچار تضاد کرده است. در شرایطی که شخصیت‌های نمایش هیچ گفت‌وگویی با یکدیگر ندارند. صدای راوی چون یک شخصیت غریبه در نمایش ذهن مخاطب را به انحراف می‌برد. چنانچه کارگردان به دنبال شیوه جدیدی برای روایت قصه خود با استفاده از عنصر حرکت بود، بدون شک نتیجه اثر بسیار خلاقانه‌تر می‌شد. همین نکته یعنی قصه‌گویی باعث شده که کلیت نمایش دچار تضاد شود. از طرفی در پایان نمایش با گفت‌وگوی مستقیم شخصیت مادر با مخاطبان، ناگهان فضای کلی اثر تغییر می‌کند. در تصویرهای نمایشی مخاطب به خوبی داستان نمایش را درک می‌کند و ضرورتی به وجود گفت‌وگوی شخصیت‌ها وجود ندارد. تاکید کارگردان بر این عامل، استفاده مناسب او از عنصر حرکت در نمایش را دچار خدشه کرده است.

در نمایش "ترب"شخصیت‌های خانواده همگی دچار معضلی بزرگ یعنی حضور یک شخصیت غریبه به نام ترب در زندگی خود شده‌اند. پدر و مادر و فرزندان او با ویژگی تیپیکال خلق شده‌‌اند. تلاش شده کاراکترهای نمایش به شکل غلو شده‌ای رفتار نا آگاهانه‌ای پیرامون خود داشته باشند. این رفتار از همان ابتدای نمایش به عنوان ویژگی اشخاص نمایش به مخاطب معرفی می‌شود. پدر که آبپاش به گردن دارد و مادر که می‌خواهد رفتار تحکم‌آمیزی داشته باشد ولی نمی‌تواند تصمیم درستی بگیرد. بچه‌های خانواده هم که دختر و پسر کم تجربه‌ای هستند رفتار ناشیانه‌ای در مورد اتفاق‌های زندگی دارند. این خصلت رفتاری باعث شده که اشخاص نمایش ساده و کم تجربه و ناشی به ما معرفی شوند. تیپ‌های نمایشی مشخصه رفتاری یک قشر از اشخاص شناخته شده را دارند. تنوع در خلق اشخاص نمایش می‌توانست منجر به جذابیت اثر شود. در نمایش ترب رفتار اشخاص تک بعدی و پیش‌بینی شده و شخصیت‌پردازی مناسبی در نمایش شکل نگرفته است.

نمایش "ترب"متکی بر کارگردانی است و ایده‌های اجرایی کارگردان مقدم بر توجه به نمایشنامه و پرداخت شخصیت‌های اثر بوده است. چنانچه کارگردان به این مهم یعنی نمایشنامه و روایت اثر و شخصیت‌ها توجه بیشتری می‌کرد، نمایش بسیار موفق‌تر اجرا می‌شد. ایده اجرایی نمایش بی‌کلام تابع روایت اثر شده که لازم بود شخصیت‌های نمایش با پرداخت دقیق به مخاطب معرفی می‌شد.

از نکاتی که در نمایش "ترب"به آن کمتر توجه شده ریتم و رابطه بازیگران با یکدیگر و مخاطب است. در بیشتر صحنه‌های نمایش ضرباهنگ اثر یک روند یکسان و تکراری دارد. این عامل به خاطر رفتار یکسان شخصیت‌های نمایش است که به آن اشاره داشتم. چانچه کارگردان به تنوع رفتار شخصیت‌ها و تضاد رفتاری آنها دقت می‌کرد نمایش ریتم یکدست و مناسبی پیدا می‌کرد. از طرفی در طول نمایش رابطه بازیگران با یکدیگر طوری شکل نگرفته که مخاطب اشخاص خانواده را باور کند. این خلاء باعث شده که رابطه مخاطب با نمایش هم دچار نقص شود.

نویسنده و کارگردان نمایش "ترب"تلاش دارد اثری بی‌کلام و متفاوت با کلیشه‌های مرسوم تئاتر کودک و نوجوان را خلق کند. در چند صحنه نمایش چون جمع شدن خانواده در اطراف میز و تلاش فردی اشخاص برای بیرون آوردن ترب تابلوهای بصری و موقعیت‌های نمایشی جذابی خلق شده است. موسیقی نمایش به خوبی در خدمت اثر است و فضای خوبی در نمایش ایجاد کرده است. در طراحی صحنه با استفاده محدود از ابزار و رنگ‌های متنوع موقعیت‌های نمایشی جذاب و باورپذیر شکل گرفته‌اند.

"صمد آذرخش"به عنوان یک هنرمند جوان شیوه اجرایی مناسبی را برای نمایش خود انتخاب کرده است. گروه جوان و بخصوص بازیگران تلاش خود را برای اجرای نمایشی مناسب مخاطب کودک و نوجوان صرف کرده‌اند. برای گریز از کلیشه‌‌های مرسوم و شیوه‌های تکراری و خلق یک اثر هنری تجربه‌های نو و جدیدی در تئاتر کودک و نوجوان لازم است. می‌توان به گروه نمایش "ترب"برای تجربه‌های آینده امیدوار بود.