نگاهی به نمایش ”تور عروس” نوشته و کار ”امیر امجد”

مهدی نصیری: تئاتر تاریخی و اجتماعی ایران و به ویژه سال‌های نه چندان دور که خصلت‌های مشابه جامعه ایران دیروز و امروز را با خود به همراه دارد، همواره یکی از بسترهای جذاب موضوعی با خود به همراه داشته که در اغلب آثار مورد توجه‌ مخاطبان هم قرار گرفته است.
البته باید اعتراف کرد که در اغلب آثار تاریخی که به ایران (از دوره صفوی و قاجار به بعد) و تاریخ و جامعه ایرانی میپردازند اگر حوزههای اجتماعی چربش بیشتری بر بسترهای تاریخی و سیاسی داشته باشند، زمینه اشتراک سلایق و برقراری ارتباط مخاطب با اثر جدیتر و بیشتر است و اگر برعکس باشد، مخاطب کمتر با کار درگیر میشود.
نمایش امیر امجد جزء آن دسته از آثاری است که بسترهای پیرامونی فضای روایت است را به ترتیب اولویت تاریخ، اجتماع و سیاست انتخاب کرده است.
"تور عروس" تقریباً با اشتراک گذاشتن این حوزه پرداخت و در قالب یک ساختار ساده و منسجم داستانی قصد دارد تا موقعیت یا کنشی تاریخی را مورد انتقاد قرار دهد و حتی آن را با نمونههای امروزی نیز به اشتراک قرار بگذارد و در این ارتباط موفق هم بوده است.
همه چیز با عریان کردن مجموعهای از نشانهها و همنشینی بیواسطه آنها در کنار هم آغاز میشود. موسیقی زنده و جزئیاتی از نشانههای معناشناسانه و دیداری، آن چنان در کنار هم قرار میگیرند، که در ادامه اگر از حضور گروه زنان چادرپوش و کارکردشان صرفنظر کنیم، شناسنامهای کامل از جامعه ایرانی دوران مشروطه و رنگ و بوی زندگی عمومی آن دوران را به زیبایی به نمایش میگذارند. استفاده از اشیاء و ابزارها و نشان دادن و نقش گرفتن از نشانهها و رنگها و... از حوض کوچک وسط حیاط آغاز میشود، در سرتاسر محوطه صحنه ادامه پیدا میکند و درست در مقابل مه لقا و زیرپایش (چرخ خیاطی و تور عروس) مرکزیت و اهمیت مییابد.
تمام این نشانهها، معناها و جذابیتهای دیداری، در متن نمایشنامه و در گفتار نمایشی تور عروس ارزشی چندین برابر دارند. زبان نمایشنامه "امیر امجد" صرفنظر از برخی موارد، غنایی تاریخی و هویتی دوگانه دارد که در مجموع مشخصه انتخابگری زبان در نمایشنامهنویسی و زیباسازی کلام در پرداخت است. نشانهها بخشی از این زبان را تقویت کردهاند؛ تکیه کلامهای عامیانه فضا را تشخص میبخشند و شوخی و متلکها هویت و جان مایه ایرانی و اجتماعی اثر را تکمیل میکنند.
زبان با شوخ طبعی و طراوت گفتوگویی زنانه، مخاطب را به خود جذب میکند و در ضمن آن چنان که ارائه اطلاعات و طرح مقدمات نقد سیاسی زیاد خودنمایی نکند، مجموعهای از آن را در قالب ساختار داستان مطرح میسازد. گفتوگوی نسبتاً طولانی مهلقا و ماه بانو از یک طرف شرایط دوران را تفسیر و معرفی میکند، از سوی دیگر به تحلیل آن میپردازد و از همه مهمتر به چینش عناصر ساختار در متن کمک میکند. در واقع همین گفتوگو و شوخ طبعی نهفته در پس آن که بیشتر با شخصیت ساده و عامی مهلقا و تقابل آن با خشکی و سرمای روشنفکرانه آمیخته با حس تنفر ماه بانو شکل میگیرد، بخشی از چالشهای داستان را منسجم میکند و وارد شدن مردها به داستان نمودی عملیتر و عینیتر پیدا میکنند.
عامی و سنتی بودن نگاه، کلام و رفتار مهلقا و مواجهه آن با بینش عصیانگر و نیمه انقلابی ماه بانو همان چینش نیروهای متقابل تاریخی ـ اجتماعی دوران است که در پشت درهای خانه جریان دارد و مشروطهخواهان را در مقابل نظام شاهنشاهی قرار داده است.
هر چند باید توجه داشت که تحلیل مواجه این دو نوع تفکر و زندگی در قالب شخصیتی غایب (جیران) تکمیل میشود. در حقیقت با ورود مرد غریبه و به چالش کشیدن وقایع توسط او باورهای نهفته و پنهان انقلابی دیگر را آشکار میکند که تا به حال نشانههای زیادی از آن در گفتوگوی زنان وجود نداشته است، اما عملی شدن این تفکر با کشتن یدالله و غریبه و دوختن تور سفید توسط ماه بانوی سیاهپوش تسلط پنهان آن و نمود عینیاش را اثبات میکند.
"تور عروس" عصیانی زنانه را به نمایش میگذارد که ماه بانو، مهلقا و جیران شخصیتهای آن هستند. ماه بانو پشتوانه تلخ این تفکر است. مهلقا قربانی آن و جیران آینده این طغیان تاریخی اجتماعی که ادامهاش در پایان نمایش مورد تصور قرار خواهد گرفت. تصویر سه عروس بدون شوهر و تور سفید عروسی که به دست ماه بانوی سیاهپوش دوخته میشود دورنمایی از گذشته، حال و آینده را به نمایش میگذارد که در محدوده ساختار روایت نمایش به خوبی توجیه شده و مورد پرداخت قرار گرفته است.
طبیعی است که با چنین تحلیل و نوع نگاهی، زنان در اولویت اصلی همه مناسبات و روابط داستان قرار میگیرند و به همین سبب است که شخصیتهای مرد "تور عروس"، ابتدا در پرداخت شخصیت و بعد در ارائه نقشها توسط بازیگران به مراتب ناقصتر و ضعیفتر از شخصیتهای زن آن باشند. (هر چند که جیران هم به واسطه ضعفهایی در پرداخت شخصیت، انتخاب، اجرا و بازی میتواند در همین ردیف قرار بگیرد.)
"تور عروس" در حوزه پردازش ساختار دراماتیک هم اثر موفقی است. اجرا با مجموعهای از اطلاعات و گفتوگویی با نشاط آغاز میشود که از همان ابتدا به واسطه تمرکز بر عروس و نگرانی از سرنوشت عروس تعلیقی داستانی را در روساخت طراحی کرده که درگیر میکند، چالش میآفریند و در ضمن به ژرف ساخت مهمی اشاره دارد. در حوزه ژرف ساختی هم مشروطهای در انتظار جشن و پیروزی به ثمر نشستن است که سرنوشت و نتیجهای نامعلوم در انتظارش است و در پایان عروس و مشروطه، هر دو قربانی شرایط به هم نزدیک میشوند و سرنوشتشان با هم گره میخورد.
"تور عروس" با وجود همه این دقتها و ظرافتهایی که در متن دارد، همانگونه که گفته شد شاید به واسطه گرایش برجسته و تأکید و توجه بیشتر بر وجوه تاریخی و نگاه سیاسیاش از رویکردهای جذاب اجتماعی فاصله گرفته و همین ویژگی میتواند مهمترین دلیل باشد کمتر از حد انتظار مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. مسلماً رویکردهای بیشتر اجتماعی میتوانست جذابیتهای نمایش را چندین برابر سازد و مخاطبان بیشتری را راغب به تماشای آن کند. اما احتمالاً گرایشی این چنینی از بسیاری از قدرتها و ارزشهای متن هم میکاست و آن را دچار ضعفهای دیگری میکرد.
در کنار اینها نمیتوان از تأثیر حضور دو بازیگر اصلی نمایش امجد در اجرای روان و یکدست نمایش و نیز اهمیت حضور آنان در پیشانی نمایش به سادگی گذشت.
"مهسا مهجور" با توانمندیهایش در به حرکت درآوردن ریتم اجرا از یکسو کلیت روایت را بر حضوری پرانرژی و پرتحرک متمرکز ساخته و از سوی دیگر یکی از مهمترین شخصیتهای نمایش (مهلقا) را به مرکز توجه مخاطب و نقطه محوری تحلیل تاریخی ـ اجتماعی اثر تبدیل کرده است.
مهجور با به نمایش گذاشتن سرخوشیهای کودکانه زن سنتی و سرکوب شده ایرانی و در عین حال با تسلط و احاطه کامل بر جزئیات بازیاش، قضاوت و احساس تماشاگر را در تمام مدت میان تلخی و شیرینی شخصیت مهلقا تقسیم کرده است. او در عین حال آن چنان منطقی و کامل مهلقای به اسارت درآمده و تسلیم را بازی میکند، که طغیانش در انتهای داستان از سویی غافلگیر کننده است و از دیگر سو، توجیهپذیر و منطقی مینماید. بدون شک بخش مهمی از موفقیت نمایش امجد؛ حتی در حوزه قضاوت و داوری متن (در اجرا) را باید تحت تأثیر بازی خوب مهجور مورد ارزیابی قرار داد.
در مقابل آناهیتا اقبالنژاد، اگر چه شخصیتی تخت و ساده را بازی میکند (قضاوت درباره او از همان لحظه آغاز تا پایان یکسان است) اما، در کنار مهسا مهجور حضوری موفق دارد و در واقع با در نظر گرفتن تمام ضعفهای بازی در مورد کار آهنینجان و کبودوند و بنیهاشمی، دومین بازیگر نمایش امجد است که تأثیرگذار و موفق نشان میدهد.