گزارشی از برگزاری بیستو دومین جشنواره تئاتر استانی در ایلام
مهدی نصیری: تئاتر ایلام با همه دشواری‌ها و مشکلاتی که در حوزه‌های مختلف آموزشی، تولید، امکانات تئاتری و... دارد، در سال‌های اخیر همواره در جشنواره تئاتر فجر حضوری فعال داشته است.
اگرچه امکانات و فضاهای متعدد تئاتری و زمینههای گسترده تولید در شهرهای این استان برای هنرمندان فراهم نیست، اما گروههای فعال این استان در جشنوارههای مختلف تئاتری کشور همیشه آثاری قابل اعتنا و شایسته توجه را به روی صحنه بردهاند که مهمترین مشخصههای آن صداقت و اصالت در محتوا، تأثیرپذیری از فضای اجتماعی و جغرافیایی، به همراه داشتن شناسنامه و هویت تاریخی و فرهنگی و مشخصههای بومی و محلی بوده است.
امسال، همزمان با برگزاری جشنوارههای تئاتر استانی در سراسر کشور، ایلام بیستو دومین جشنواره استانیاش را در مرکز استان پشت سرگذاشت. هر چند برآیند مجموعه آثار ارائه شده در این جشنواره به هیچ وجه تمام توانمندیها و ظرفیتهای تئاتر استان را به نمایش نگذاشت و اگر چه کلیت جشنواره به لحاظ کیفیت تولید آثار چندان مطلوب نبود، اما با این وجود، بیستو چهارمین جشنواره تئاتر استان ایلام همچون دورههای پیشین بخشی از قابلیتهای تئاتری این استان را در معرض بازخورد و تعامل قرار داد.
نخستین روز جشنواره، با اجرای یک نمایش از شهر ایلام آغاز شد و دکتر قطبالدین صادقی، دکتر اردشیر صالحپور و جعفر نورمحمدی کار داوری نمایشهای برگزیده استان را با اجرای نمایش "انتظار با بوی نرگس" آغاز کردند.
توهم، واقعیت و رویا
منودرام "انتظار با بوی نرگس" نوشته زینب صالحپور، یک نمایش تک پرسوناژ بود که در فضای متأثر از درگیریهای جنگ میان ایران و عراق آشفتگیهای درونی و اجتماعی یک زن بومی را روایت میکرد. فضای نمایشنامه روایتی بینابینی از واقعیت، توهم و رویا را شامل میشد که عبور لایههای مختلف وقایع و جریان یافتن آن در واقعیت و ذهنیت رفتار قهرمان داستان، چالشها و درگیریهای دراماتیک نمایش را با خود به همراه میآورد.
تلاش کارگردان و بازیگر این نمایش (الهه پورجمشید) در خلق موقعیتها و ارائه بازخورد شخصیت و واکنشهای قهرمان زن در تقابل با اتفاقات پیش آمده، اما، آنگونه که در نمایشنامه وجود داشت به طرح مناسب درام و اجرای موفق نمایش منجر نمیشد. نخستین کاستی کار پورجمشید به عنوان بازیگر و کارگردان نمایش این بود که، کمتر قادر بود پاساژهای حسی و فضاهای متفاوت کنشهای اجرا را در ارتباط با یکدیگر قرار دهد و چینشی هدفمند و جذاب را به وجود بیاورد. در واقع مهمترین ضعف کار این بود که هر سه فضای وهم، واقعیت و رویا در یک خط روایت و اجرا میشدند و همنشینی وقایع در این سه فضا کمتر به چالش میان فضاها منجر شد.
با وجود این، الهه پورجمشید به عنوان بازیگر نمایش، انرژی زیادی را در صحنه صرف بازسازی فضاهای اجرایی میکرد و شاید به همین جهت بسیاری از ضعفهای کارش را با موفقیت پوشش داده و پنهان کرده بود.
سردرگم و بلاتکلیف
دومین نمایشی که در روز نخست جشنواره تئاتر استان ایلام به روی صحنه رفت، "چه کسی جنگ را آغاز کرد؟" بود که حیدر رضایی از دهلران آن را کارگردانی کرده بود. نمایش حیدر رضایی ظاهراً به طور مشخص قصد داشت خرابهها، ویرانهها و ناامیدیهایی را مورد انتقاد قرار دهد که جنگ برای انسانها با خود به همراه میآورد. در این مسیر دو نیروی مورد بحث در نمایش تنها آمریکاییها و عراقیها بودند و گهگاه اشارههایی نیز به نام صدام و یانکیها میشد. اما مهمترین ایراد کار این بود که اولاً؛ نگاه اجرا به موضوع نگاهی کلی و پیوسته قلمداد نمیشد و دوم اینکه؛ هیچ نوع اتفاق، جغرافیا، رویداد یا حادثه مشخصی هم محمل پردازش موقعیتها قرار نمیگرفت.
قهرمان نمایش گویی آنکه همزمان در ابوغریب و شلمچه و بغداد و خرمشهر حضور داشت. اما در عین حال هیچ مشخصهای از حضورش را در این مکانها و حوادث مربوط به آنها تعریف نمیکرد.
بنابراین کولاژ بینظم و آشفتهای از هذیانهای معلق در واقعیت و ذهنیت را میشد از خلال تصاویر و مونولوگهای نمایش متوجه شد که به سختی با هم ارتباط برقرار میکردند.
کار حیدر رضایی، گذشته از اینها گرایش بسیار زیادی به تلخی و خشونت و چرک بودن رویدادها داشت. که همین امر بیش از آنکه در راستای یک هدف و مقصود خاص قرار بگیرد، تماشاگر را آزار داده و از فضای روایت دور میکرد.
باز هم جنگ
سومین نمایش روز نخست هم درباره جنگ بود. "آخرین ضیافت" باز هم روایتی تلخ و غمگین از خشونتهای تحمیل شده به واسطه جنگ را محمل رویدادهای نمایشیاش قرار داده بود و در ادامه دو نمایش قبله، کلیتی از گرایشها و سلایق یا شاید دغدغههای اصلی هنرمندان تئاتر ایلام را در معرض ارائه و بازخورد قرار میداد که به طور مستقیم جنگ و پیامدهای آن را با خود به همراه داشت.
"آخرین ضیافت" به کارگردانی مالک آبسالان موقعیت تکراری حضور اجباری یک سرباز در خانه خالی از سکنه یک خرمشهری را روایت میکرد که با استفاده از ترفند دفع و جذب شخصیتهای گرفتار در موقیعت با تکیه بر لحنی کمیک قصد درگیرسازی مخاطب با قصه را داشت. اما مشکل اصلی نمایش این بود که داستان در پرداختش عناصر و مؤلفه لازم و کافی برای مجذوب کردن مخاطب را به همراه نداشت.
ماجرای کشته شدن خانواده دختر در شب عروسی و تصمیم او برای انتقام گرفتن از سربازان عراقی هم نه تنها این داستان را در ساختارش تکمیل نمیکرد، بلکه حتی پایانی برنامهریزی شده و منطقی در کلیت کار نیز محسوب نمیشد.
سه نمایش اجرا شده در نخستین روز جشنواره تئاتر استان ایلام، که هر سه موضوعی درباره جنگ را محمل روایت قرار داده بودند، با همه ویژگیهای مثبت و منفیشان دغدغهها و درگیریهای اجتماعی و تاریخی استان را با اهمیت و جایگاه مهم آنها در میان هنرمندان این استان مورد تأکید قرار میدادند.
نگاه حساس اجتماعی
اما در سومین روز برگزاری جشنواره، نمایش "تلخ" به نویسندگی و کارگردانی سعید خیرالهی روی صحنه رفت که به مراتب کیفیت بهتری نسبت به آثار روز قبل داشت. "تلخ" با نگاهی حساس یکی از مهمترین مشکلات اجتماعی شایع در استان را بستر روایت قرار داده بود. تقابل برداشتها و تفکرات اشتباه سنتی با زندگی امروز جامعه و نگاه سنتی به زن، مهمترین رویکردی بود که این نمیاش براساس آن شکل گرفته بود.
سعید خیرالهی در این اجرا به خوبی از پس انتخاب گزیدههایی از واقعیت برای تبدیل کردن به شکلهای نمایشی برآمده است. در واقع روایت رویدادهای متعددی را شامل میشود که هرکدام در امتداد دیگری و یا همنشین با رویداد دیگر به اجرا گذاشته میشوند. هرکدام از این رویدادها بخشی از واقعیت، و همه آنچه داستان میخواهد را با خود به همراه دارند.
گروه سعید خیرالهی پس از چند سال کار بر روی متون و دغدغههای مشترک به یک تفاهم و نگاه مشترک و بدون حاشیه و زیادهگویی رسیدهاند. به همین دلیل اجرا با حضور موفق بازیگران و در جریان یک روایت منظم و هدفمند پیش میرود و همچنین حضور موفق بازیگرانی چون معصومه پالیزبان و مصطفی کولیوندی یکی از نقطه قوتهای کار گروه است.
تحلیل وارونه
چهارمین نمایش به اجرا درآمده در جشنواره تئاتر استان ایلام "لباسی برای مهمانی" به کارگردانی افسانه محمدی بود که درامی روانشناسانه و امروزی را به اجرا میگذاشت. محمدی با تحلیلی سطحی و ساده به سراغ متن رفته بود و به همین دلیل بسیاری از صحنهها و فواصل نمایشاش شبکهای گنگ و مبهم و یا شاید با نگاهی خوشبینانهتر روابطی سطحی را شامل میشدند. در واقع مؤلفههای اجرا کمتر به ساختار متن نزدیک شده بودند و در نتیجه برآیند کل نمایش کمتر به حوزه رواشناخته نزدیک میشد.
طراحی صحنه شلوغ و بینظم نمایش البته تا اندازهای به خلق فضای داستان و ایجاد تصویری مناسب از آن کمک میکرد، اما مهمترین رویکرد اجرایی که میبایست متوجه نوع بازی بازیگران و تأکید و توجه بر لایههای ذهن و حضور و عینیت یافتن درون به بیرون میبود مورد توجه قرار نگرفته بود.
نمایش افسانه محمدی البته با این وجود حسن دیگری داشت و آن هم اینکه، بالاخره فضای اجرای آثار را از خون و مرگ و خشونت تا اندازهای خارج میکرد.
سنتهای بومی و منطقهای
نمایش "آل" به کارگردانی عزتالله آقایی بعد از "تلخ" دومین نمایشی بود که تا اندازهای انتظارات را از تماشای یک اثر کیفی مناسب در جشنواره برآورده میکرد. آقایی در این نمایش به سراغ سنتهای بومی منطقه رفته بود و باورهای درست و اندیشههای تثبیت شده و غلط سنتی را در تقابل و بازخورد با هم قرار داده بود. همسر بزرگ ایل بعد از پانزده سال باردار شده بود و حالا در شب تولد فرزندش و درست هنگامی که همسر او زنان ایل را برای مراسم آل ترسان انتخاب میکرد، شایعهای همه معادلات را بر هم میریخت و به دستور همسر او باید آزمونی سخت را در مواجهه با آن از سرمیگذراند.
فضای نمایش با گرایش به سمت مؤلفهها و ویژگیهای آیینی و بومی شکل گرفته بود و در عین داشتن داستان، ساختار منسجم و کاملی داشت که در تمام مدت تماشاگر را با وقایع و رویدادهایش درگیر میکرد. در عین حال نگاه نقادانه و حساس هنرمند به جامعه سنتی و قضاوتهای نادرست نیز به چالش کشیده میشد.
نمایش آل در حوزههای مختلف طراحی صحنه، بازیگری، متن و تا اندازهای در کارگردانی یک اثر موفق بود که به واسطه کامل بودن ساختار و رویکرد آیینی و بومیاش مورد توجه قرار گرفت.
پرده آخر
بیستو چهارمین جشنواره تئاتر استان ایلام سرانجام 8 آبانماه با برگزاری مراسم اختتامیه در مجتمع فرهنگی هنری شهر ایلام به کار خود پایان داد و هیأت داوران این جشنواره متشکل از دکتر قطبالدین صادقی، اردشیر صالحپور و جعفر نورمحمدی برگزیدگان بخشهای مختلف را اعلام کردند. در پایان دو نمایش "تلخ" به کارگردانی و نویسندگی سعید خیرالهی و "آل" نوشته و کار عزتالله آقایی برای شرکت در جشنواره منطقهای انتخاب و به ستاد برگزاری جشنواره معرفی شدند.