تعزیه؛ قالبی که میتواند خود را با آهنگ زمان هماهنگ کند
متأسفانه وقتی بهای لازم به این هنر داده نشود، پیشکسوتان که انبان تجربهاند در سکوت و افسردگی از دنیا میروند و تجربههایی را که میشود به جوانان سپرد با خود به گور میبرند.

رضا آشفته: نخستین جشنواره تئاتر حقیقت از ۲۸ آبان در تهران و شهرستان‌ها آغاز شده است. این جشنواره با هدف متمرکز کردن تمامی جشنواره‌های تئاتری دینی که در طول سال برپا می‌شد، برگزار می‌شود و بخش خاصی را به تعزیه اختصاص داده است.
بر همین اساس میزگرد جایگاه تعزیه در جشنواره تئاتر حقیقت با حضور علی مؤذنی دبیر جشنواره و عظیم موسوی دبیر بخش تعزیه در سایت ایران تئاتر، برپا شد که ماحصل آن را میخوانید:
***
در جشنواره حقیقت چرا یک بخش را به تعزیه اختصاص دادهاید؟
علی مؤذنی: درست است که تعزیه به عنوان یک درام ایرانی مهجور افتاده، اما قدر و قیمت آن برای اهل فن کاملاً مشخص است و طبیعی است که جشنواره حقیقت بخشی از سازمان خود را به آن اختصاص دهد، چون تعزیه بنا به قول یک پژوهشگر اوج خلاقیت هنر جمعی ایرانیان در طول سدههاست. از هنر تعزیه به راحتی میتوان به زیبایی شناسی ایرانی رسید همان طور که مثلاً در غزل حافظ و سعدی میتوان ذوق و هنر و نبوغ ایرانی را در شعرمشاهده کرد. ضمن این که درست است که تعزیه درامی ایرانی است و تعزیه سوگ سیاوش، تعزیه ایرج ... قبل از اسلام وجود داشتهاند، اما به نظر من تعزیه توانسته با در بر گرفتن یکی از مهم ترین حوادث تاریخ اسلام، یعنی واقعه عاشورا بالقوههای وجودی خود را به اوج برساند و هر بینندهای را تحت تاثیر قرار دهد. اجازه بدهید نظر پیتر چلکوفسکی را در مورد تعزیه عرض کنم. ایشان واکنش احترام انگیزی نسبت به تعزیه دارد و آن را بسیار باارزش قلمداد میکند و دربارهاش میگوید: «تعزیه پدیده نادری است که هم جنبه مذهبی دارد، هم اجتماعی، هم سیاسی، هم فرهنگی، هم نمایشی، هم ادبی، هم فولکلوریک است و هم موسیقایی. هم روایی است، هم فلسفی.» چلکوفسکی میگوید: «در تعزیه دموکراسی اسلام به طور کامل رعایت میشود. همین طور هم هست. یعنی همان طور که در ابتدا اشاره کردم، در هنر تعزیه زیبایی شناسی ایرانی مشهود است، در همه وجوهش، چه دیداری چه شنیداری چه نوشتاری، صحنهآرایی، دکور ... برای همین است که چلکوفسکی تعزیهخوانی را جزئی از زندگی مردم ایران میداند و البته در تصورش هم نمیگنجد که ممکن است تعزیه با این قابلیتهای اجرایی در این کشور متاسفانه متروک بماند و منحصر شود به یک قالب مناسبتی.» یا میتوانم به تعریف ژوزف کنت دوگوبینو، محقق و نویسنده فرانسوی، اشاره کنم که درباره تعزیه میگوید: «وطنپرستی ایرانیها در درام تعزیه متجلی شده و میتوان مجموعه ایمان و اعتقاد مذهبی و عشق به میهن و تنفر از ظلم و بیداد و بیزاری از ستمگری بیگانگان را در آن مشاهده کرد.»
ایشان تاثیر تعزیه را شگفتانگیز و به تعبیر دیگر اعجازآمیز میداند. بنابراین طبیعی است که جشنواره حقیقت از تعزیه به عنوان درامی ایرانی که قابلیتهای اجرایی خود را در اختیار محتوای دینی اسلام و مذهب شیعه قرارداده، استفاده ببرد و حتی در رواج آن تا حد امکان بکوشد !
س: آیا به جنبه پژوهشی آن هم توجه شده است؟
موسوی: به هر حال، ارائه نسخههای غریب یا نسخههائی که کمتر خوانده شده، برای آن دسته از کسانی که قصور میکنند، تعزیه فقط مختص صحرای کربلاست، شاید جالب توجه باشد و اینکه نسخهنویسان، چگونه با یک قصه کوتاه یا یک روایت چند خطی به خلق درام میرسیدند. ضمن اینکه تعزیه چگونه در هر فرهنگ و اقوامی، چه از نظر لباس و موسیقی و چه از نظر نوع نسخه، رنگ آن فرهنگ را به خود میگیرد و خودش را تطبیق میدهد.
س: آیا در میان گروههایی که به فراخوان پاسخ مثبت دادند، آثار مطلوب شما وجود دارد یا خیر؟
موسوی: بله. مثلاً مجلس تعزیهای از آرش کمانگیر ساخته شده که به نظر بسیار قابل قبول است و به صورت تعزیه اجرا میشود. البته از پیشکسوتان تعزیه دعوت به عمل آمده تا به شهرستانها اعزام شوند تا به عنوان استاد راهنما، نواقص این مجالس را برطرف کنند و قابلیتهای عناصر تعزیه را در آن اجرا به کار ببرند.
س: تعزیه ایدهآل از نظر شما کدام است؟
موسوی: وقتی که صحبت از تعزیه میکنیم باید وارد تکنیک آن بشویم وگرنه، نسخهها ثابتند. فرض کنید نمایش هملت اثر شکسپیر را یک آماتور کار کند یا یک حرفهای. مسلماً یک کارگردان حرفهای که با آثار شکسپیر، با عناصر تئاتر کلاسیک و اساساً به تکنیک تئاتر اشراف دارد، کاری قابل قبول ارائه خواهد داد. در تعزیه هم، یک معین البکاء که مترادف با کارگردان خودمان است، باید تسلط به تمام نمادها، نشانهها، رنگها، لباسها و موسیقیسازی و آوازی داشته باشد و نقش سکوی گرد و کارکرد آن را بشناسد. در زمان قاجار برای اجرا در تکیه دولت، میآمدند شبیهخوانان را از سراسر ایران جمع میکردند و آنانی که دارای صدای خوب، استیل مناسب داشتند، انتخاب میکردند و هنرمندی مانند اقبال آذر، که سلطان آواز ایران بود، بر روی صدا و اصول ردیفخوانی با آنان چندسالی کار میکرد و معینالبکاء، تمامی نکات ریز و درشت تعزیه را به آنان آموزش میداد.
پس تسلط و علم کافی داشتن به تعزیه، مهم است. ما در بعضی از همین سیدیهای ارسالی به دفتر جشنواره، مشاهده کردیم که به طور مثال به جای یک شاخه نخل که در تعزیه به جای نخلستان به کار میرود، آمدند دکور نخلستان را ایجاد کردند. آنان تعزیه را با تئاتر اشتباه گرفتند. مشخص است که کارکرد عناصر تعزیه را نمیشناسند. یا در بعضی از تعزیهها میبینیم یک مرد 50 ساله، شبیه حضرت علیاکبر (ع) میشود و یک جوان 23 ساله، شبیه امام حسین(ع). یعنی انتخاب نادرست نقش. چرا که اعتقاد دارند آن فرد، پیشکسوت است و یا دلایل مشابه این، پس باید نقش اصلی را او بازی کند. و یا میبینیم که اکثراً، هنوز هم تعزیه را به همان شیوه قدیم به مدت 4 سال اجرا میکنند، در حالی که با توجه به حرکت روزافزون تکنولوژی و عصر سرعت، دیگر، نمایشهای 4 ساعته از حوصله تماشاگر خارج است.
ضمن اینکه: مطوّل بودن تعزیه مربوط به شعری است که خوانده میشود، یعنی، تکرار همان محتوا در اوزان شعری دیگر، که هیچ لزومی بر تکرار دیده نمیشود. از سوی دیگر، در قدیم رادیو و تلویزیون و اینترنت و سینما وجود نداشت و مردم دقت بیشتری داشتند، لذا از طولانی بودن تعزیه لذت میبردند.
س: آیا گروههای حرفهای در جشنواره شرکت دارند؟
موسوی: بله. گروههای حرفهای که در میانشان از پیشکسوتان تعزیه حضور دارند که اینان با اجرای صحیح تعزیه به عنوان الگو به اجرا میپردازند. از سوی دیگر مجالسی را اجرا میکنند که تاکنون کمتر خوانده شده است و بسیاری از مخاطبان برای اولین بار این مجالس را مشاهده میکنند.
چرا تعزیه به عنوان یک درام همهگیر نشده است؟
مؤذنی: همان طور که آقای موسوی اشاره کردند، در زمان قاجار به خاطر اهمیتی که تعزیه به عنوان یک نمایش برای مردم داشته، برای آن وقت و انرژی گذاشته میشده. اقبال آذر، سلطان اواز ایران داوری میکرده تا صداهای متناسب نقشها را انتخاب کند تا بتوانند بهترین و بیشترین تاثیر را بر مخاطب بگذارند. نکته مهمی است: انتخاب صدای متناسب. نمیگوییم صدای خوب، میگوییم صدای متناسب. چرا که صدای شمرخوان را وقتی میتوانیم بگوییم خوب که از یک هیبت و خشونتی برخوردار باشد همچنان که میطلبد صدای اولیا طوری انتخاب شود که بتواند بیشترین تاثیر را بر جان مخاطب بگذارد. نباید فراموش کنیم که تعزیه یک درام موسیقایی است و علاوه بر آن که بازیگرش باید از صدای متناسبی برخوردار باشد، باید شیوههای مختلف آوازی مثل مرکب خوانی، قرینه خوانی یا همانند خوانی، پیشخوانی، حماسهخوانی، زنخوانی، بچهخوانی، تک خوانیها و ... را بلد باشد که این خود به دلیل سختیاش برای گسترش تعزیه و استقبال از آن یک مانع جدی است، برخلاف بازیگری تئاتر و سینما که اصلا این دو ویژگی برای انتخاب بازیگر ملاک نیست. یکی از دلایل دیگر این است که به تعزیه نگاه مناسبتی میشده و میشود . این که در ابتدا عرض کردم تعزیه تبلورش در محتوای عاشورا نمود پیدا کرده، ناظر بر همین است که چون در ایام محرم توجه به تعزیه زیادتر بوده و اصلا به همین مناسبت است که در دوره قاجار تکایای بسیار ساخته میشود، خود به خود باعث رونق آن میشده، هرچند اگر در آن دوران هم محدود به مناسبت بوده، اما به دلیل رونقی که در همان ایام داشته، از مدتها قبل تعزیهخوانان را درگیر خود میکرده . نکته دیگر به نظرم نبود حمایت مالی از تعزیه خوانان در همه وجوه آن است که باعث میشده شغل اصلی نباشد و همین یکی از عوامل در حاشیه ماندن آن میشود. در واقع آنچه تعزیه خوان را در این کار حفظ میکرده، عشق بوده نه چیز دیگر. نکته مهم دیگر عقب ماندن تعزیه از زمان و روزآمد نشدن آن است. ما الان در دوران سرعت هستیم. ذهنیت بصری مخاطب با دیدن تلویزیون و فیلم آن قدر بالا رفته که حتی دیدن فیلمهای دهه چهل و پنجاه اگر وجهه هنری نداشته باشند ،سخت و گاه حتی مسخرهاند. ریتم سریع عنصر تعیینکنندهای است. حالا یک چنین مخاطبی با تجربه دیداری و شنیداری امروز میخواهد بیاید روبهروی قاب تعزیه قرار بگیرد. چه اتفاقی میافتد؟ اگر تعزیهخوانها یا تعزیهگردانها به این نکته مهم در مورد ارتباط گیری با مخاطب توجه نکنند و بخواهند به شیوهای عمل کنند که در قدیم بوده، خود به خود بخشی از مخاطب را از دست میدهند. مسلما تعزیه قالبی است که میتواند خود را با آهنگ زمان هماهنگ کند و پیش ببرد و این به دست نمیآید مگر آن که هنرمندانش خلاقیت به خرج دهند و بدعتگذاری کنند. قطعا اگر آن پیرمردی که نقش علیاکبر را در سن هشتاد سالگی ایفا میکرده، فقط به خاطر قسمش، کارگردانی میشد، به خاطر تعزیه و نقشش حتما قسمش را میشکست، چون او به این نکته توجه نداشته که این تضاد چه لطمهای به تعزیه میزند و چگونه اصرار او بر ایفای این نقش مخاطب را به دافعه در مقابل او و نقش او وامیدارد. هم باور پذیری نقش از دست میرود هم مخاطب نه تنها همدلی نمیکند که حتما تصور مضحکی از این نقش پیدا میکند. به نظرم سامان دادن به این وضع طی یک پروسه طولانی است که میتواند تعزیه را از این حال اغما در آورد. و نکته آخر این که نباید فراموش کنیم اگر نقش حمایتی دولت نباشد، در همه کشورها، تئاتر نمیتواند سرپا بماند. در کشور ما حتی سینما هم به این بلیه دچار است چه رسد به تعزیه که به شدت متکی به صدای بازیگر و تسلط او بر موسیقی است.
س: آقای موسوی. شما در این مورد چه نظری دارید؟
موسوی: بنده به صحبتهای آقای موذنی این را هم اضافه کنیم که، یکی از دلایلی که تعزیه فروکش کرده این است که ما به آن شخصیت ندادهایم و آن را در جایگاه واقعی خودش ننشاندهایم. به طور مثال در زمان قاجار بیش از 90 تکیه برای اجرای شبیهخوانی ساخته شده که یکی از آنها تکیه دولت بود. اما آیا در این سی سال یک تکیه ساخته شده است؟ ما برای هنر وارداتی غرب، یعنی تئاتر، انواع تماشاخانهها را ساختیم اما برای هنر خودمان هیچ نساختیم. از صحبت من نباید این گونه برداشت بشود که بنده با تئاتر مخالفم. هرگز. چرا که خودم از نویسندگان و کارگردانان تئاتر هستم. اما از سوی دیگر به عنوان مسئول ثبت جهانی تعزیه در یونسکو که همین روزها احتمال ثبت جهانی آن شاید به وقوع بپیوندد، چه کردیم؟ ما حتی نمیتوانیم از تکیههایی که وقف تعزیه شده استفاده بکنیم و میراث فرهنگی اجازه کار در این مکانها را نمیدهد. وقتی گردشگران از خارج کشور میآیند، آنها را برای دیدن بناهای تاریخی میبرند اما مکانی ثابت وجود ندارد که همیشه در آنجا نمایشهای ایرانی از جمله تعزیه اجرا بشود تا آنان با هنر ما آشنا بشوند. جالب است بدانید که ما به تعداد روزهای سال نسخه تعزیه داریم که میتوانیم به اجرا دربیاوریم. این نسخهها در گوشه اتاق تعزیهخوانان قدیمی دارند خاک میخورند.
س: شما چه پیشنهاد یا راهکاری برای تثبیت بیشتر جایگاه تعزیه را ارائه میدهید؟
موسوی: یکی همین مکان ثابت اجراست که به طور مثال هر جمعه یک تعزیه جدید خوانده شود و مخاطب بداند که در طول سال روزهای جمعه در فلان محل فقط تعزیه اجرا میشود. دوم پیشنهاد هنرستان تعزیه است که قبلاً نیز بنده با مسئولان در میان گذاشتم که متأسفانه هنوز هم جواب نگرفتهام. وقتی 7 سال با دانشآموزان در زمینه هنر موسیقی، نقالی، پردهخوانی، بازیگری و شبیهخوانی کار کنیم، تعداد زیادی دیپلم تعزیه داریم که در آینده میتوانند از نظر اجرائی نیز تعزیه را به جایی ببرند که منجر به تئاتر ایرانی و محلی شود. ما هم اکنون هنرستان بازیگری تئاتر و هنرستان موسیقی و هنرستان تجسمی داریم اما هنرستان تعزیه نداریم. هم اینان میتوانند به دانشگاه راه یابند و فارغالتحصیل تئاتر شوند. آنگاه با شناختی که از تئاتر و تعزیه دارند، مطمئناً خروجی خوبی خواهد داشت. به هر حال باید این را دانست که اگر تعزیه پا برجا مانده، نه صرفاً به خاطر دینی بودنش است بلکه این فقط یک بخش آن است. بخش دیگر، شیوه اجرایی آن است که آن را حفظ کرده و به آن جنبه مردمی داده است. واقعاً حیرتانگیز است که دو شیوه متفاوت تئاتر که یکی ارسطوئی است و کاتارسیس در آن نمود پیدا میکند و دیگر سبک برشت که فاصلهگذاری در آن مطرح میشود، ما در تعزیه این دو را در کنار هم ادغام شده میبینیم، بدون هیچ نشانه مغشوش بودن. شاید به درستی چلکوفسکی تعزیه را یک هنر پیشرو نام نهاد.
[:sotitr1:]جشنواره تئاتر حقیقت چگونه میتواند در فضاسازی مربوط به تعزیه نقش داشته باشد؟
علی مؤذنی: با مباحثی که الان مطرح شد، به فکرم رسید که سال آینده یک همایش تعزیه راه بیندازیم. راهاندازی هنرستان تعزیه را جدی بگیریم و طرح آقای موسوی را ارائه بدهیم و مراکز مربوط را متوجه اهمیت آن بکنیم مثل آموزش عالی و شهرداری. اگر شهرداری مثلاً به فکر بازسازی تکیهها بیفتد ...
عظیم موسوی: باید از اساتید بهره ببرند؛ طرحی در این رابطه ارائه بدهند. ابوالحسن صبا در خاطراتش آورده: «آنچه که موسیقی سنتی ایران را نگه داشته تعزیه است وگرنه بعداً موسیقی از بین رفت.» اما جالب است که الان موسیقی جایگاه خودش را پیدا کرده اما تعزیه هنوز معلق است.
موسیقی دارای هنرستان و دانشگاه شد، سالن ارکستر خودش را پیدا کرد، حالا آن چیزی که تعزیه را نگه میدارد، چیست؟ خب آنچه که هنر موسیقی، پردهخوانی و تصویرگری ما را نگه داشت، تعزیه بود. تمام دعواهای ما مگر امروز بر سر برقراری تئاتر ملی و ایرانی نیست؟ چطور می¬خواهیم به تئاتر ایرانی برسیم؟ بدون اینکه از عناصر ایرانی استفاده بکنیم نمیتوانیم از تئاتر غربی به تئاتر ایرانی برسیم. باید از نمایش خودمان مایه بگیریم. آن موقع اسمش را ایرانی بگذاریم. برای همین است که وقتی دانشجو یا هنرجو از یک جایی فارغالتحصیل میشود به خودش میبالد. اگر چینیها و هندیها به آیین ملی خودشان اهمیت نمیدادند هنرشان جهانی نمیشد.
اگر بخواهید ایران را بشناسند این را نمیشود از سیاست خواست بلکه باید از دل همین هنرهای خودمان به جهانیان بشناسانیم. برای همین است که وقتی دانشجوی دوره دکترا در خارج از کشور می¬خواهد رساله ارائه دهد به او میگویند کارت درباره تعزیه باشد. آنها نمیگویند بیا روی بکت کار کن. تعزیه برای آنها اهمیت دارد، گویی برای کشورهای دیگر اهمیت آن بیشتر از ایران است. من فقط چند مجلس تعزیه برای لندن بردم یعنی 3 سال متوالی ما از آنجا تقاضا داشتیم و همچنین به مسکو تعزیه بردم، دوستان دیگر در فرانسه و ایتالیا اجرا داشتند که با استقبال مواجه شد.
موذنی: متأسفانه وقتی بهای لازم به این هنر داده نشود، پیشکسوتان که انبان تجربهاند در سکوت و افسردگی از دنیا میروند و تجربههایی را که میشود به جوانان سپرد با خود به گور میبرند.
موسوی: واقعاً چه تأسفبار است که قدر پیشکسوتان خودمان را ندانیم. مگر تا همین چند سال پیش، ما تعزیهخوانان و تعزیهگردانان به نام که بازماندگان زمان قاجار بودند را از دست ندادیم. مرحوم صمصام و مرحوم هاشم فیاض. چقدر گفتیم نسخههای اینان را چاپ کنید. جمعآوری کنید. از حضورشان در آموزش استفاده کنید. از تجربیاتشان بهره بگیرید. اکنون نیز شاگردان اینان که در سن و سال کهنسالی قرار دارند حضور دارند. بیایید تا خانهنشین نشدهاند از آنان بهره بگیرید. ما دیگر غیر از اینها شبیهخوانان معتبری نداریم که بگویند نسخههای قدیم کدام است و چگونه اجرا میشده است. شکل صحیح اجرائی تعزیهها چگونه است.
جا دارد اینجا به یک نکته جالب اشاره کنم. ما در روند ثبت تعزیه در یونسکو، هنگامی که نام پیشکوستان تعزیه را در پرونده آوردیم، جوابیهای از یونسکو دریافت کردیم که نامها را از داخل پرونده حذف کرده و این دسته را به طور جداگانه ثبت جهانی کنید. شما نگاه کنید: یونسکو میگوید هر یک از این آدمها که حکم گوهر را دارند، باید جداگانه ثبت جهانی شوند. به راستی که باید چنین شود، مگر هم اینان نبودند که با خون و دل تعزیه را نگهداری کردند. زمانی که هنوز وسیله نقلیهای نبود، آنان با پای پیاده یا سوار بر الاغ برای اجرای تعزیه به روستاهای ایران میرفتند که گاهً توسط ژاندارمها دستگیر میشدند. وقتی پای خاطراتشان مینشینید، سرگذشتشان هر یک سوژهای است برای نمایشنامه و فیلمنامه که هم عبرتانگیز است و هم آموزنده.
خوب، وقتی از تجربیات اینها استفاده نمیشود، تعدادی هم هستند که یکهتازی میکنند و به نام تعزیه و یا نوآوری در تعزیه، کارهایی را اجرا میکنند که بیشتر در از بین بردن تعزیه موثر است و متأسفانه یک سری اساتید و نقادها هم که شناختی از تعزیه ندارند، با بهبه و چهچه از این دسته تعریف و تمجید میکنند در حالی که نمیدانند. به قول زرینکوب کسی که میخواهد شعر نو بگوید ابتدا باید در زمینه شعر کلاسیک کار کرده باشد. حافظ و مولوی و خیام را بشناسد. غزل را تجربه کند، آنگاه شعر نو بگوید. بدعت و نوآوری تعریف خود را دارند. هرمندرآوردی، نوآوری نیست. اینکه به جای شمشیر تفنگ به دست شمر بدهی، نوآوری نیست، بلکه کار احمقانهای است. مثل این میماند که شما در مینیاتور ایران از شیوه رامبراند یا پیکاسو هم استفاده کنید. البته پیکاسو و دالی نیز اگر نقاشی قبل از خود را نمیشناختند به این نوآوری و سبک جدید دست پیدا نمیکردند. هنرمند که خلق الساعه نوآور نمیشود. بنابراین باید تعزیه دقیقاً به شیوه سنتی آن در یک جایگاه مخصوص همیشه به اجرا در بیاید و آن را حفظ کنیم و کسانی که میخواهند از دل آن سبک و سیاقی را بیرون بکشند، باید که اصل تعزیه را همیشه جلوی چشمانشان به رخ کشید تا با اتکاء به اصل، به خلاقیتی جدید برسند.
علی موذنی: فکر میکنم باید به یک جمعبندی برسیم. این که چرا مدعی تئاتر ملی و ایرانی هستیم، اما به تعزیه اینطور بیمهریم، یعنی این که داریم به خودمان هم دروغ میگوییم. این که چرا اجرای تعزیه را فقط منحصر کردهایم به جشنوارهها و نگاه مناسبتی به آن داریم، یعنی این که قابلیتهای آن را نشناختهایم.
عظیم موسوی: ما هم میتوانیم تعزیه را جهانی کنیم. الان بزرگان تئاتر جهان چشم به این هنر دوخته¬اند. چگونه است که آنها میفهمند و میگویند که تعزیه این قابلیت را دارد، چون غربی¬ها در هنر نمایش غوطه خوردهاند. الان یکی از مصائب تئاتر غرب این است که چگونه ما به تماشاگر پربار برسیم. تئاتر دارد از بین میرود برای همین به تعزیه روی آورده¬اند و به شیوه آن. آقای چلکوفسکی یکی از مدافعان هنر تعزیه در اروپا و آمریکا است.
علی موذنی: امیدوارم مباحثی که این جا مطرح شد، بتواند راهگشای اتفاقات خوشایندی برای آینده تعزیه ما باشد. واقعا همه باید تلاش کنیم ارزشهای آنچه را داریم، ارزشهایی را که برای اهل فن در نقاط مختلف جهان شناخته شده است، حفظ کنیم...