در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با ”هادی عامل هاشمی” کارگردان نمایش ”بدل”

من اعتقاد دارم که ما باید به باطن و اصل شیوه‌ها و تکنیک‌های نمایش ایرانی توجه کنیم و خیلی درگیر ظواهر این نمایش نباشیم، چون ظواهر این نمایش اغلب وابسته به یک شرایط زمانی خاص است.

گفت‌وگو با ”هادی عامل هاشمی” کارگردان نمایش ”بدل”

من اعتقاد دارم که ما باید به باطن و اصل شیوه‌ها و تکنیک‌های نمایش ایرانی توجه کنیم و خیلی درگیر ظواهر این نمایش نباشیم، چون ظواهر این نمایش اغلب وابسته به یک شرایط زمانی خاص است.

علیرضا نراقی: گروه پاپتی‌ها نزدیک به یک دهه است که در حوزه تئاتر و نمایش‌های ایرانی فعالیت می‌کند. این گروه این بار با نمایش "بدل" به تالار سنگلج آمده و با کلیت‌بخشی به وجهی از نمایش‌های ایرانی که شاید بدل پوشی پایه آن باشد، این تکنیک را در بستری فانتزی و معاصر به اجرا گذاشته است.

آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی سایت ایران تئاتر با "هادی عامل" کارگردان این نمایش است که از روند پر فراز و نشیب به ثمر رسیدن این نمایش و تکنیک‌های نمایش ایرانی می‌گوید.
***
اول کمی درباره مواجهه خود با متن توضیح دهید. هدایت هاشمی متنی آماده داشت یا در طول فرایندی مشترک به این متن رسیدید؟

این متن براساس طرحی از من شکل گرفت. طرح من اقتباسی از داستان زورو در قالب تخت حوضی بود. وقتی تصمیم گرفتیم که برای جشنواره آیینی - سنتی سال گذشته کاری را ارائه کنیم با گروه دور هم جمع شدیم و هدایت قبول کرد که متنی براساس این طرح بنویسد. اما بعد از مدتی تصمیم به برگزاری یک کارگاه آموزشی در اداره تئاتر گرفتیم. دلیل برگزاری این کارگاه ابتدا انتخاب بازیگر برای همین کار بود. در طول کارگاه تلاش کردیم یک سری نقش‌های خاص را با هنرجویان  کار کنیم، نقش‌های شاخصی که در تخت حوضی وجود دارند؛ مثل حاجی پوش، شلی پوش، جوان عاشق پیشه و خود سیاه.
چه کسانی این‌ها را آموزش می‌دادند؟
بیشتر بچه‌های خود گروه که مدت نسبتاً طولانی در این نقش‌ها تجربه داشتند. مثلاً سینا رازانی بیشتر روی جوان عاشق پیشه و شلی پوش کار می‌کرد و هدایت هاشمی بیشتر سیاه را کار می‌کرد. در آن کارگاه حمید پورآذری هم بود که آموزش می‌داد.
استقبال چطور بود؟
استقبال از ورک شاپ فوق‌العاده بود و همه ما را متعجب کرد. اصلاً تصورش را نمی‌کردیم که برای شیوه‌های بازی در نمایش تخت حوضی این همه علاقه‌مند و مشتاق وجود داشته باشد؛ بسیاری از دانشجویان دانشکده‌های تئاتر و همین‌طور آموزشگاه‌های معروف تهران به این ورک شاپ آمدند. به طوری که ما مجبور شدیم سالن تمرین خود را عوض کرده و از بزرگ‌ترین سالن اداره تئاتر استفاده کنیم.
مواجهه هنرجویان چگونه بود و دلیل این استقبال را چه می‌دانید؟
برایشان بسیار جالب بود. من فکر می‌کنم دلیل اصلی جذب آنها این بود که آموزش تئاتر بیشتر اختصاص به شیوه‌های غربی دارد، برای همین نمایش ایرانی و شکل‌های آن برای جوانان تازگی دارد.
 از این کارگاه چگونه به کار اصلی یعنی اجرای بدل رسیدید؟
آن کارگاه حدود 10روز طول کشید که باید بگویم به نسبت وقتی که برای رساندن کار به جشنواره داشتیم مدت زیادی بود و به کار من صدمه زد. چون بعد از آن تعدادی از بچه‌های کارگاه را انتخاب کردیم و تازه تمرینات با توجه به طرح بدل جدی شد.
در آن زمان همچنان کار در حد طرح بود یا متن به طور کامل شکل گرفته بود؟
 نه همچنان طرح بود، اما کامل‌تر و جزئی‌تر شده بود. ما در آن مدت چند فیلم زورو را دیدیم و پس از مرور فیلم‌های مختلفی که براساس این داستان ساخته شده بود، تصمیم گرفتیم که به داستان‌های ایرانی رجوع کنیم و ببینیم که این شخصیت‌ها را  در کدامیک از این داستان‌ها می‌توانیم بگنجانیم؛ چرا که قصدمان این بود که طرح را با شیوه سیاه بازی هماهنگ کنیم. پس از فکر و جستجو به چند داستان از هزار و یک شب رسیدیم. در هزار و یک شب هم قصه‌هایی وجود دارد که در آن پادشاه با لباس مبدل بین مردم می‌آید، از همین جا بدل پوشی هم موضوع کارگاه شد هم موضوع اصلی نمایش "بدل". بعد از این براساس نقش‌هایی که مشخص شده بود و طرح و روند داستان، اتودهای زیادی زدیم و سپس نقش‌ها را بین بازیگران درون گروه و آنهایی که از کارگاه انتخاب کرده بودیم، تقسیم کردیم.
ولی آن‌طور که من شنیدم باز هم در چینش بازیگران تغییرات زیادی اتفاق افتاد.
بله زمانی که به جشنواره نزدیک شدیم شرایطی پیش آمد که مجبور به تغییراتی شدیم. مثلاً هدایت که قرار نبود بازی کند، با خواهش من قبول کرد که وارد گروه بازیگران شود تا زودتر کار را به جشنواره برسانیم و در هر [:sotitr1:]صورت یک کار جشنواره‌ای به هر شکلی که بود تولید شد. ولی من خیلی از اجرای خودمان در جشنواره راضی نبودم. پس از آن برای اجرای عمومی، اتفاقی دامن کار ما را گرفت که الآن برای خیلی کارها پیش می‌آید؛ عده‌ای از بازیگران ما درگیر کارهای سینمایی یا تلویزیون شدند و ما برای اجرای عموم مجبور به تغییرات زیادی در گروه بازیگران شدیم. برخی نقش‌ها جابجا شدند و بازیگران جدیدی به کار پیوستند. به نحوی که اصلاً کار دوباره تولید شد. این منجر به صدمه‌هایی شد که شاید الآن به چشم بیاید.
مثل عدم یکدستی در بازی‌ها؟  
بله نوعی دوگانگی در کار وجود دارد و من متوجه آن هستم که دلیل اصلی‌اش همین جابجایی‌هاست.
حالا اگر بخواهیم مشخص‌تر به خود کار بپردازیم چیزی که توجه مرا جلب کرد وجود نمایش‌های ایرانی و در عین حال حذف ظواهر آن از کار است، به نوعی که ما سیاه نمی‌بینیم، اساساً هیچ یک از نقش‌های نمایش سیاه بازی را با ظواهر آشنای همیشگی خود روی صحنه نمی‌بینیم. دلیل این حذف چه بود؟
من اعتقاد دارم که ما باید به باطن و اصل شیوه‌ها و تکنیک‌های نمایش ایرانی توجه کنیم و خیلی درگیر ظواهر این نمایش نباشیم، چون ظواهر این نمایش اغلب وابسته به یک شرایط زمانی خاص است.
 به نظر شما در این عدم حفظ ظاهر نمایش ایرانی، نوعی فراموشی نسبت به المان‌ها و پایه‌های آن بوجود نمی‌آید؟
تمام این ظواهر مبنایی داشتند و از جایی می‌آمدند؛ مثلاً لباس سیاه از کجا آمد؟ آن کلاه فینه‌ای که سیاه استفاده می‌کرد مال مصر و شمال آفریقاست. زمانی که مردم این مناطق به ایران می‌آمدند و فارسی درست صحبت نمی‌کردند، نوع شوخی‌های آنها همراه ظاهرشان به تئاتر آمد. اما من و گروهم به عنوان کسانی که در سال 89 داریم تئاتر کار می‌کنیم باید برای حفظ این نمایش به تکنیک آن رجوع کنیم نه این ظاهری که شرایط تاریخی آن دیگر از بین رفته و برای مردم آشنا نیست. این ظواهر اتفاقاً خیلی ریشه ایرانی ندارند؛ من به جای آن لباس‌های مرسوم از لباس‌های دوره سلجوقی و زندیه استفاده کردم که کاملاً ایرانی هستند. شاید اگر در گذشته یک کسی مثل "سید حسین یوسفی" که سیاه بازی کار می‌کرده خیاطی به توانمندی خیاط کار من داشت که چنین لباسی را می‌توانست بدوزد او هم از همین شکل لباس استفاده می‌کرد. من فکر می‌کنم ما باید تکنیک‌های اجرایی و زبان بدن سیاه را حفظ کنیم. این خیلی بهتر است تا اینکه در حفظ ظواهر سیاه بازی وسواس به خرج دهیم.
این تغییرات شما در شوخی‌ها هم وجود دارد. به طور کلی نمایش شما فانتزی متفاوتی با نمایش‌های ایرانی دارد و جنس کمدی آن کاملاً اساس حرکتی امروزی دارد و از جنس شوخی‌های کلامی و شیرین کاری‌های یک سیاه نیست.
خیلی از شوخی‌هایی که در کمدی تخت حوضی به کار می‌رود، به اعتقاد من نخ‌نما شده است. این شوخی‌های متداول در این شکل نمایشی اغلب ریشه‌هایی دارند که دیگر از بین رفته‌اند و مستعمل شده‌اند، مثل استفاده از شوخی‌ها و نشانه‌های فیلم فارسی که دیگر هیچ‌گونه تأثیری ندارند. من برای این کار به سراغ کارتون رفتم. این کار به نوعی ادای دینی است به همه کارتون‌های خاطره انگیزی که در کودکی دیده بودیم. اگر دقت کرده باشید تمام ابزارهای صحنه ما اسباب بازی هستند. این برای رسیدن به یک فانتزی جدید بود که کلیت اثر ما را در بر بگیرد.
با توجه به تجربه چند ساله در حوزه نمایش ایرانی و اشاره‌ای که به برگزاری کارگاه نمایش ایرانی کردید، آیا برنامه‌های مدونی برای پیگیری این کارگاه‌ها و آموزش و انتقال تجربیات گروهتان به دانشجویان تئاتر دارید؟
ایده‌هایی در این زمینه دارم. مثلاً قصد داشتم که برای همین اجرا و به بهانه آن یک جشنواره کوچک پرده‌خوانی راه بیندازم که هر روز قبل از اجرا یک جوان و هنرجو پیش پرده بخواند. اما متأسفانه به دلیل اینکه من در نمایش "رؤیای هالیوود" دستیار نادر برهانی‌مرند بودم و بلافاصله بعد از آن باید این کار را در سنگلج اجرا می‌کردم، نتوانستم این ایده را عملی کنم؛ چرا که فشردگی وقت اجازه برنامه‌ریزی برای اجرای این ایده را نمی‌داد. همچنان عملی کردن این ایده از آرزوهای من است و امیدوارم روزی انجامش بدهم. برای من نمایش سنتی یک دغدغه اساسی است و خودم همچنان دارم در این حوزه یاد می‌گیرم. به نظر من بسیاری از جوانان بازیگر ما شیوه و درکشان از نمایش، غیر ایرانی است برای همین آموزش آنها در جهت کار در حوزه‌های نمایش ایرانی چند برابر دشوار است. اما اگر من بتوانم حمایت‌ها را جلب کنم، آرزوی خودم و گروهم داشتن کارگاه‌های مداوم و جدی برای آموزش و تمرین تکنیک‌های نمایش ایرانی است و امیدوارم این آرزو خیلی زود محقق شود.