سفرنامه جشنواره تئاتر منطقهای ـ بوشهر (منطقه 5)
مهدی نصیری: بیست‌ودومین جشنواره تئاتر منطقه‌ای فجر تنها به فاصله چند روز پس از برگزاری جشنواره تئاتر استانی در بوشهر، از ۲۹ آبان تا ۳ آذر در این استان برگزار شد.
مسئولان اداره کل ارشاد استان بوشهر و هنرمندان تئاتر این شهر تنها چند روز پس از پایان بیست و یکمین جشنواره استانی و با برنامهریزی سریع دست به کار برنامهریزی برای برگزاری جشنواره منطقهای شدند و این بار میزبان شش استان دیگر بودند و مطمئناً به خوبی آماده میزبانی در خور نام این استان و آنچنان که پیشتر در بوشهر دیده بودیم، میشدند.
عصر جمعه 28 آبان به همراه اردشیر صالحپور، عبدالحی شماسی، محمد دشتگلی و نادر برهانیمرند وارد سرزمین دریا و آفتاب میشویم. نصرالله شفیعی ـ مدیرکل ارشاد استان ـ به همراه علی قربانی ـ مسئول انجمن هنرهای نمایشی استان، اردشیر محمودیفر ـ کارشناس امور هنری ـ علی لطفی و جمعی از هنرمندان تئاتر بوشهر به رسم گرم و صمیمی مردم بوشهر و آنچنان که از اهالی سرزمین خلیج برمیآید به استقبال میآیند. نصرالله شفیعی و هنرمندان و مسئولان فرهنگی و هنری بوشهر آنقدر گرم و صمیمی ورود مهمانان را خیرمقدم میگویند که مسیر فرودگاه تا هتل در چشم برهم زدنی طی میشوند. تنها چیزی که دلگیرمان میکند، خبر کسالت ایرج صغیری، هنرمند پیشکسوت تئاتر این شهر است که از زبان علی قربانی، همکار چندین و چند ساله صغیری میشنویم.
بلافاصله بعد از استقرار در هتل، برنامه اختتامیه و اجرای نمایشها را با هم هماهنگ میکنیم و اولین ساعت حضورمان در این شهر را با قدم زدن در کنار دریای آرام میگذرانیم؛ اما مسئولان و هنرمندان بوشهر تنهایمان نمیگذراند، همچنان که تا آخرین لحظه حضور در بوشهر هیچگاه تنها نمیمانیم.
روز نخست: قلندرخانه
مراسم کوتاه افتتاحیه جشنواره با صحبتهای کوتاه "نصرالله شفیعی" مدیرکل ارشاد استان آغاز میشود و آنچنان که در این شهر مرسوم است، همه چیز از محبت و مهربانی سرخط میگیرد. سرپرست گروهها و کارگردان نمایشها یک به یک روی سن میآیند و از مسئولان و هنرمندان استان گل میگیرند، هرکدام چیزی به زبان محلی میگویند و بلافاصله بعد از آن از سالن اصلی مجتمع فرهنگی خارج میشویم تا هدیهای را که شفیعی مژده تقدیم آن به هنرمندان تئاتر بوشهر را داده بود، ببینیم.
این هدیه زمینی است که مقدمات ساخت یک پلاتو جدید در آن فراهم شده است.
نصرالله شفیعی، اردشیر صالحپور و رمضان امیری کلنگ احداث پلاتو جدید را به زمین میکوبند و مدیرکل ارشاد قول میدهد که پلاتو در ابعاد استاندارد و به شکل کاملاٌ کاربردی و مطلوب در مدت زمانی کوتاه ساخته شود و به بهرهبرداری برسد. با آنچه که تاکنون و در مدت زمان برگزاری جشنواره استانی و منطقهای دیدهایم و دریافتهایم، مطمئن هستم که نصرالله شفیعی این پلاتو را که با پیشنهاد هنرمندان به نام "ایرج صغیری" و به یاد نمایش "قلندرخانه" ساخته خواهد شد، در جشنواره استانی سال آینده میزبان تماشای آثار هنرمندان بوشهری خواهد کرد.
اولین نمایش جشنواره منطقهای، راس ساعت ده و نیم در سالن بزرگ مجتمع فرهنگی به اجرا در میآید. "آلبوم شیشهای فقط مال تو بود" عنوان نمایشی از کهکیلویه و بویراحمد است که صادق بندی آن را نوشته و به اجرا میگذارد. نمایش مضمونی اجتماعی دارد و در عین حال در حوزه تئاتر دفاع مقدس هم میتوان به بررسی و تحلیل آن پرداخت. درگیری و چالش گفتاری میان یک جانباز دوران جنگ تحمیلی و همسر جوان و تجدد طلب و مدرناندیش او بستر اصلی رویدادهای نمایش است.
اما این چالش هیچگاه ارزش و جایگاه دراماتیک پیدا نمیکند و تنها در حد خطابههایی مستقل و بیتأثیر درباره دو نوع دیدگاه متفاوت و متقابل در سطح باقی میماند.
نمایش "بندی" پر از کلام و گفتار است و از همان آغاز به شعر و شعار گرایش پیدا میکند.
استفاده از ابزارها و وسایل نامطلوب و به کار گرفتن آنها در اجرای نمایش هم آنقدر کم تأثیر و حتی در بیشتر موارد به اشتباه صورت گرفته، که نمایش قادر به برقراری ارتباط با مخاطبانش نمیشود.
موضوع تکراری چالش میان آرمانهای دفاع مقدس و شرایط روز اجتماعی در "آلبوم شیشهای فقط مال تو بود" کاملاً در سطح مطرح میشود و پیش از آنکه اهمیت پیدا کند، در مقابل مقاومت تماشاگر قرار میگیرد و موفق به برقراری ارتباط با مخاطب نمیشود.
دومین نمایش جشنواره اما بدون شک بهترین اجرای این جشنواره است. اصغر زیبایینژاد، کارگردان شیرازی نمایش "دخت رخش" را براساس نمایشنامه بهزاد آقاجمالی در پلاتو فرهنگسرای شهید گنجی به اجرا میگذارد. هرچند که ساختار نمایشنامه از اصول و قواعد کلاسیک بیشتر تبعید میکند، اما زیبایینژاد کاملاً فراتر از متن عمل کرده و با بازنگری مجدد آن اجرایی کاملاً مدرن را مورد پرداخت قرار داده است که کاملاً مبتنی بر روایت و تصویرسازیهای تئاتری است. داستان حکومت مغول در ایران و ظلمی که بر یک زن و شوهر رفته است، در این نمایش بستر اجرایی قرار میگیرد که بسیاری از مؤلفههای تئاتر مدرن را در خود دارد و اتفاقاً به خوبی و در جهت انطباق محتوا و فرم هم پیش میرود. نمایش با استفاده از مؤلفه تئاتر اکسپرسیونیستی ذهنیت و گزارههای ذهن شخصیت مرد را محور به اجرا گذاشتن رویدادهایش قرار میدهد و از این منظر مدام در جهت خلق تصاویری ذهنی بر میآید که در نتیجه تداخل نورپردازی در تاریکیهای متعدد و همچنین با استفاده از صدا و افکت و تأثیرگذاری صوتی شکل میگیرد.
نمایش زیبایینژاد البته نشان میدهد که اشتیاق و تمایل بسیاری به غلبه فرم اجرایی بر داستان و متن نمایشی دارد، اما با این وجود بازنگری مطلوب و قابل تأملی از متن را هم به اجرا گذاشته است.
خلاقیت در خلق موقعیتهای نمایشی، تصاویر هدفمند متناسب با محتوا، ایجاد فرمی یکدست و به کارگیری مطلوب نورپردازی و اجرای درست صدا و افکت از مهمترین ویژگیهایی هستند که این نمایش را به موفقیت نزدیک کردهاند. اما تنها ایراد نمایش را میتوان زبان آرکائیک و لحن دشوار آن در بیان دانست که همین ویژگی به شدت بر بازیگری هم تأثیر گذاشته و دست بازیگران را در ارائه مطلوب نقشهایشان بسته است.
"دخت رخش" در دو نوبت در پلاتو فرهنگسرا به صحنه رفت. حضور چشمگیر علاقهمندان تئاتر بوشهر در کنار گروههای نمایشی شرکت کننده در جشنواره شور و حال زیادی به جشنواره بیستو دوم در منطقه پنج بخشیده بود و چایخانه کوچک کنار کتابخانه در مجتمع فرهنگی و هنری بوشهر از روز نخست به پاتوق مناسبی برای بحث و گفتوگو درباره اجراها تبدیل شده بود.
آخرین برنامه جشنواره در روز نخست، برگزاری جلسه نقد و بررسی نمایشها بود که از ابتدا تا پایان جشنواره با استقبال گرم هنرمندان مواجه شد و حتی بعضی از شبها بحث پیرامون نمایشها و نقد آنها تا حدود ساعت دوازده و نیم و یک شب هم طول کشید.
مسئول جلسات نقد و بررسی ... محبزاده از هنرمندان پیشکسوت و منتقد تئاتر بوشهر همراه با من جلسات را اداره میکرد و اگرچه زمان زیادی برای نقد و بررسی نمایشها وجود نداشت و هر نمایش در روزهای نخست تنها یک ساعت وقت نقد و بررسی داشت، اما در طول مدت حدود سه تا چهار ساعته برگزاری جلسات، هنرمندان و اهالی تئاتر بوشهر در کنار تئاتریهای دیگر استانها حضوری جدی و پرشور در جلسات داشتند و مهمترین ویژگی این جلسات هم همانگونه که ذکر شد، حضور هنرمندان تئاتر بوشهر بود که علیرغم آنکه نمایشهای خودشان در جشنواره حضور نداشت، تقریباً نیمی از سالن کنفرانس را به خود اختصاص داده بودند.
محبزاده، همچون جشنواره استانی به خوبی این جلسات را اداره میکرد و به جز روز اول و آخر که در آن دو سه نمایش نقد و بررسی شدند، در دیگر روزها به نقد چهار نمایش اجرا شده پرداختیم و تنها اشکال کار این بود که زمان اختصاص یافته به نقد آثار کمتر از حد انتظار بود و بسیاری از مباحث، اجازه بسط و گسترش و تحلیل بیشتر را پیدا نمیکردند. ولی با این وجود اعضای گروهها تقریباً تا نزدیک ساعت 1 شب در تمامی این جلسات حاضر بودند.
نوبت دوم: وعده دیدار
تنور جشنواره تئاتر در بوشهر روشن که شد، سرد نمیشود؛ داغتر میشود و رونق بیشتر میگیرد. استقبال از اجرای نمایشها در روز دوم بسیار پرشورتر از روز نخست بود. در این روز چهار نمایش به صحنه رفتند.
"سکوت شب یلدا" عنوان نمایشی از چهارمحال و بختیاری بود که هنرمند با تجربه این استان رضا ولیپور دهکردی آن را نوشته و کارگردانی کرده بود. نمایش با تأکید بر جنبههای رئالیستی سرما و سکوت و تاریکی، فضای اجتماعی و سیاسی سال 1356 را تصویر میکرد و دورانی را مورد پرداخت قرار داده بود که در آن یاس و ناامیدی فضای اجتماعی و خانوادگی را در ایران به شدت تحت تأثیر قرار داده بود. شاید مهمترین ویژگی این نمایش را بتوان در فصل نخست آن و ایجاد فضایی زیبا و مطلوب برای ارائه مضمون مورد ارزیابی قرار داد. بازی خوب ثریا امینیان در کنار رضا ولیپور هم حسن بزرگ دیگر این نمایش در اجرا بود.
دومین نمایش روز دوم ساعت 10 صبح در سالن مجتمع فرهنگی و هنری اجرا شد. "حمیدرضا قزلباش" که پیشتر نمایشنامه بهزاد آقاجمالی را در استان زنجان اجرا کرده بود، این بار هم "شبنامه" را در شرایطی در بوشهر اجرا کرد که به نظر میرسید، دشواری مسیر طولانی شمال به جنوب، شرایط را بر کارگروه او تحمیل کرده است. "شبنامه" یک اجرای وفادارانه از متن را به اجرا گذاشت که البته ضعفها و کاستیهای بسیاری داشت.
دومین نمایش روز دوم "نقل سیاوش" نوشته مهدی دوگوهری به کارگردانی سیداسماعیل سخایی از خوزستان بود. روایت داستان سیاوش شاهنامه به شیوه نقالی و با استفاده از ظرفیتهای مکان زورخانهای و نیز استفاده از فضاسازی در کنار حضور موفق دو نقال زن این نمایش را به اثری خوب و نسبتاً موفق تبدیل کرد. هر چند اجرای نمایش و نسبتهای مشخص آن در پلاتو چندان مناسب نبود و همین ویژگی آسیبهایی را متوجه کار کرده بود، اما نمایش به طور نسبی در ارتباط با مخاطب موفق عمل میکرد.
آخرین اجرای روز یکشنبه نمایش "تلفن" نوشته علی حاتمینژاد به کارگردانی نیکو توانایی از چابهار بود. نمایشنامه براساس داستان "فقط اومدم یه تلفن کنم" گابریل گارسیا مارکز نوشته شده بود و از مشخصههای مهم آن خلق فضایی سیال و طرح و پرداخت روایتهایی متعدد بود که از دل هم زاده میشدند و البته به تناوب یکدیگر را میشکستند.
نیکو توانایی هر چند طراحی مناسبی از صحنه به اجرا گذاشته بود و از تواناییهای بازیگر نمایشاش منصوره رمضانی به خوبی در جهت فرار از ضعفها سود جسته بود، اما در کلیت اثر موفق به پیدا کردن ریتم و شکلی متناسب و یکدست نشده و نتوانست در ارائه تصویری مشخص و کامل از فضا و مضمون نمایشاش موفق باشد.
روایت سوم: شام آخر، پرده آخر
نخستین نمایشی که در اولین روز برگزاری جشنواره اجرا میشود، "چرا نمیشناسیام" به نویسندگی و کارگردانی سیدمحمد خالقی است که از کهکیلویه و بویراحمد به بوشهر آمده است. خالقی با اقتباس از نمایشنامه "چیزی شبیه زندگی" حسین پناهی نمایشی کوتاه اما تأثیرگذار را کارگردانی کرده است که به یکی از مهمترین موضوعات داستانی ـ روابط زن و شوهری ـ مربوط میشود. فضای ذهنی و جنون ارتباط در صحنه کوچک نمایش که تنها یک میز و نردبان را شامل میشود، با بازی خوب بازیگران نمایش ایجاد میشود؛ به ویژه آنکه الهام فرجپور مقدم به خوبی حرکت روایت از درون به بیرون را درک کرده و همین روند را در سبک و شیوه بازیگری نیز به اجرا گذاشته است.
دومین نمایش این روز "روایتی از یک تاریخ شخصی" است که محمدرضا قاسمی آن را نوشته و یحیی نظری از کازرون کارگردانی کرده است. این نمایش وقایعی مستند از دوران اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه انگلیسی را بستر روایت رویدادها قرار داده و با ایجاز در روایت مستند داستان سعی داشته تا وقایع و داستان دراماتیک را کلیت کار قرار دهد. نمایش درباره شخصیتی به نام ناصر است که در زمان خشکسالی و حمله ملخها به فارس رهبر مقاومت مردم کازرون در برابر حمله انگلیس است.
هر چند نظری در فصل آغازین نمایش موفق عمل کرده و یک تابلو بسیار زیبا را با طراحی صحنه خوب و کارگردانی حساب شده به اجرا گذاشته اما نمایشاش بلافاصله پس از آن تمام جذابیتهای اجرایی را از دست میدهد و به روایتی متفاوت گرایش پیدا میکند که خالی از خلاقیتهای پیشین است. نمایش نظری حتی بعد از این به تعریف و گزارش وقایع و خلاصهسازی رویدادها روی میآورد و ناقص میماند.
"جاوید خاک" نمایش دیگری است که در دو نوبت 15:30 و 18:30 در پلاتو فرهنگسرای شهید گنجی اجرا میشود. این نمایشنامه دفاع مقدسی را مسلم سلیمانیان نوشته و خودش هم آن را کارگردانی کرده است. هر چند آسیب مقدسنمایی و فرشتهوار کردن فضا و نیز گرایش به شعار مثل بسیاری از دیگر نمایشهای دفاع مقدس این اثر را هم آلوده کرده اما "جاوید خاک" ویژگیهای مطلوب دیگری دارد که باعث تأثیرگذاری و برقراری ارتباط مؤثر با مخاطب میشود.
روایت دو رویداد موازی و نزدیک کردن آنها به طور همزمان و متقاطع نمودن آن ویژگی مهمی است که اجرا را در صحنه چهارسویه نمایش به نتیجه میرساند. به علاوه آنکه نمایش در تحریک احساسات تماشاگر نیز موفق نشان میدهد.
آخرین نمایش دوشنبه "شام آخر، پرده آخر" است که "امیدرضا میر" آن را نوشته و "مهدی تقیزاده" کارگردانی کرده است. این نمایش براساس ساختار داستانی و طرح دراماتیکی که تابع قواعد ساختار است روایت میشود. زن و شوهر امروزی به واسطه تضاد نگاهشان نسبت به زندگی دچار اختلافهایی شدهاند که به شدت بر زندگی آنها تأثیر گذاشته است.
مرد که یک نویسنده است همین زندگی را به گونهای دیگر در نمایشنامهای که به تازگی نوشته بازسازی کرده است و...
نمایش به خوبی قراردادهای ساختار را طراحی و اجرا میکند. هر چیزی که در زندگی واقعی شخصیتها دیده میشود، نمونهای مشابه در قصه و نمایشنامه پیدا میکند و به تحلیل و قیاس گذاشته میشود. شاید تنها برخی جزئیات مثل پرگویی در پردازش متن و بخشی از ضعفهای طراحی صحنه عناصری باشند که به کار تقیزاده لطمه زدهاند.
بیستو دومین جشنواره منطقهای ـ بوشهر به روز پایان نزدیک میشود اما شور و حال گروهها و هنرمندان استان در برگزاری آن هیچگاه کاسته نمیشود. حضور هنرمندان با تجربه تئاتر استان در کنار جوانترها و تلاش بچههای هنرمند بوشهر در میزبانی هر چه بهتر هم باعث شده تا این جشن به بهترین شکل ممکن برگزار شود.
گذر چهار: ممنونیم بوشهریها
امروز سه نمایش اجرا میشوند تا پرونده اجرای 13 تئاتر در بیستو دومین جشنواره منطقهای تئاتر بوشهر بسته شود.
"خداحافظی با طعم مارکز" نوشته رسول حقجو و کارگردانی "رضا حیاتی" از خوزستان در دو نوبت در پلاتو اجرا میشود. نمایش که متأثر از سبک و شیوه مارکز است، زندگی یک زن تنها و افسرده را در ارتباط با تلاشهای همسر او برای درمان روانی روایت میکند. زن مدام در چالشهای درونی با روایتهایی از بیماری و زندگیاش قرار میگیرد و مرد با بازی کردن نقشها تلاش میکند تا او را کمک کند. اما نمایش آنقدر سخت و سرد روایت میشود که به صورت کامل قادر به انتقال همه وقایع و رویدادهایش نیست.
"نمیشناسیام ای دوست" اجرای دیگری است که به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا سمیع از چهارمحال و بختیاری در پلاتو اجرا میشود. نمایش سمیع اگرچه ساختار و شکل اولیه را داراست و به نظر میرسد که پتانسیلهای لازم برای تبدیل شدن به یک اثر موفق را دارد، اما در پرداخت به شدت ضعیف نشان میدهد و تقریباً نمیتواند هیچ یک از کارکردهای مورد انتظار را به نتیجه برساند.
آخرین نمایش جشنواره هم "رویای پرندگان" است که به نویسندگی و کارگردانی پیمان کریمی در سالن مجتمع فرهنگی هنری اجرا میشود. نمایش یک کمدی ساده درباره رهایی انسانها و نظم اجتماعی است که بازهم روایت خوبی را دنبال میکند و ساختار نسبتاً مطلوبی دارد؛ اما در پرداخت از ضعفهای متعددی رنج میبرد که شاید نخستین آن به بار نشستن کار ویژههای اصلی کمدی باشد، در حالی که نمایش قصد بهرهگیری از کارکردهای کمیک را دارد.
آخرین روز جشنواره داغترین روز آن هم هست. رمضان امیری، مرتضی فیروزی، علی قربانی، علی لطفی، رامتین مرادی، جواد تلیان و همه هنرمندان قدیمی مثل روزهای قبل همراه با جوانها از هنر و تئاتر میگویند. واقعاً ا ین رابطه صمیمی و گرم تحسین برانگیز است. مدیر کل ارشاد استان مثل روزهای گذشته مدام در سالنها حضور دارد و همه چیز را به کمک همکارانش به طور مستقیم مدیریت میکند. چایخانه روباز مجتمع هم مثل همیشه با موسیقی محلی بوشهر فعال است. هر بار مهمان کسی از هنرمندان جوان بوشهر میشوم تا برای شروع آخرین جلسه نقد و بررسی راهی سالن کنفرانس شویم.
جلسه نقد و بررسی سه نمایش با استقبال معمول آغاز میشود. نصرالله شفیعی مهمان ویژه این جلسه است که از نزدیک حضور هنرمندان و شرکت آنها در بحثها را میبیند. حضور شفیعی بچهها را بیشتر دلگرم میکند و بحث داغتر میشود. آخرین شب جشنواره است، صدای خوشحالی و شادی بچهها از بیرون جلسه شنیده میشود. هرکدام از کارگردانان و هنرمندانی که برای آغاز جلسه به پشت میز دعوت میشوند، اول از مهماننوازی بوشهریها تشکر میکنند و من میدانم که تعارف نیست!
پرده آخر: ایرج صغیری و ابوذر
مراسم اختتامیه جشنواره راس ساعت 10 صبح با برنامههای متنوعی آغاز میشود. برنامههایی که در میان آنها موسیقی سنتی بوشهری مسلماً بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد. استاندار بوشهر، مدیرکل ارشاد و نماینده مرکز هنرهای نمایشی به اختصار با حاضران سخن میگویند. اما بخش مهم و ویژه مراسم اختتامیه، حضور گرم "ایرج صغیری" هنرمند پیشکسوت در سالن است که همه حاضران را به وجد میآورد و اشک را به چشمها سرازیر میکند. صغیری کسالت دارد؛ اما به گرمی پاسخ محبت هنرمندان را میدهد و به درخواست آنان بخشی از نمایشنامه "ابوذر" را برایشان میخواند.
همه چیز برای یک پایان به یادماندنی در بوشهر آماده شده است. فریما بوشهری در این مراسم فعالتر از هر فرد دیگر برنامهها را مدیریت میکند و سرانجام زمان قرائت آرا هیأت داوران میرسد و دو نمایش "دخت رخش" و "شام آخر، پرده آخر" برای شرکت در جشنواره تئاتر فجر به دبیرخانه این جشنواره معرفی میشوند.
جشن که تمام میشود تنها گروه فعال و زحمتکش شیما جوادپور و رمضان امیری در مجتمع باقی میمانند.
جوادپور و همکاران جوانش در این چند روز بدون کمترین چشمداشت نشریه روزانه جشنواره را در 40 شماره آماده کردهاند. بولتن با طراحی خوب و زیبا و مطالب متنوع درباره اجراها و نقدهایی که منتقدان فعال بوشهری روی آثار مینوشتند، نشریهای آبرومندانه و کامل شده که خلاصه مکتوب رویدادهای این جشن را با تصاویر به هنرمندان هدیه کرده است.
بعد از ظهر روز چهارشنبه از بالکن هتل دلوار که دقیقاً پشت مجتمع فرهنگی است به سالنها و محوطه بزرگ مجتمع نگاه میکنم، حالا همه چیز خاموش شده است. چراغها، چایخانه و... انگار نه انگار که تا همین دیشب اینجا پر بود از جوان پیر و میانسال و با تجربه و بیتجربه و دانشگاهی و غیردانشگاهی تئاتر که با هم بودند و میگفتند و طرح میزدند و نقشه میکشیدند. حالا همه چیز در مقابل خلیج آرام روبرو خاموش شده است. با خودم فکر میکنم که این خاموشی و ادامه آن در روزهای بعد اصلاً شایسته تئاتر بوشهر نیست. تئاتر بوشهر و مانند این هنرمندان جوان و با تجربه این شهر و حتی تماشاگران مشتاق آن گوهر است و حیف است که این همه شور و حال و صمیمیت و استعداد در این شهر گرم و داغ، برای چندین ماه خاموش بماند....