مقاله ”منوچهر اکبرلو” درباره وجودگرایی و نمایش موقعیت

منوچهر اکبرلو: فلاسفة وجودگرا۱ و ازجمله سارتر، عمدتا‌ً درباره وضع و شرایط انسانی، زندگی و معنای آن، انسان و موضع،محل، خاصیت و قدرت او در جهان و رابطة مثبت یا منفی او با امور ماوراءالطبیعی، بهتفکر پرداخته و نظریه‌هایی ابراز داشته‌اند.
سارتر2 معتقد است: «موجودیت یا وجود3 بر ماهیت4 تقدم دارد. به عبارت دیگر، انسان، ابتدا موجود5 میشود، طرح خود را میریزد، خودش را میسازد، آنگاه ماهیت انسانی به خویش میدهد. انسان دارای آزادی انتخاب6 است و با دست زدن به عمل یا امتناع از عملی، ماهیت خاصی را به موجودیت خود اعطا میکند.7»
برای بیان این قرار گرفتن انسان در «موقعیتِ انتخاب»، سارتر «نمایش موقعیت» را پیشنهاد میکند. سارتر میگوید:8 «موضوع اصلی تراژدیهای بزرگ، مثل تراژدیهای اشیل، سوفوکل و کرنی، «آزادیِ انسانی» است. اودیپ آزاد است، آنتیگونه و پرومته نیز آزادند. قضا و قدری که ظاهراً در نمایشنامههای کهن دیده میشود، باطناً رویة دیگر آزادی است.»
از دید سارتر، تعارض و برخورد شخصیتها، هر اندازه که غیر مترقب باشد، در نهایت هیچ نیست، مگر تجمع نیروهایی که نتایجشان قابل پیشبینی است. تماشای مردی که جریان حوادث «ناگزیر» او را به تباهی میکشاند، در سارتر رغبتی برنمیانگیزد و در این سقوط عظمتی نمیبیند، مگر اینکه بر اثر خطای «خود» سقوط کرده باشد. حکم سارتر اغراقآمیز و غیر حقیقی به نظر میرسد، چرا که او میخواهد نیروی اصلی نمایشنامه را نه بیان منش فردی به یاری کلمات نمایشی، بلکه بیانِ موقعیت9 اعلام کند.
او میگوید:
«انسان در هر موقعیت خاصی آزاد است و راه خود را در این موقعیت و به وسیلة این موقعیت، انتخاب میکند.»10
سپس، او نتیجه میگیرد:
«پس نمایش، باید به ارائة موقعیتهای ساده و انسانی و انتخابها بپردازد. منش و روحیة فردی پس از آن میآید. یعنی زمانی که پرده میافتد، این در واقع، تراکم امر انتخاب است.»11
سارتر مهیّجترین چیزی را که میتوان روی صحنه نشان داد، منش یا روحیة در حال ساخته شدن میداند. لحظة انتخاب و تصمیم آزادانهای که اصول اخلاقی و سرتاسر زندگی را برای انتخابکننده با مفهوم میسازد.12
موقعیت، در حکم ندا و دعوت است. ما را در میان میگیرد و راههایی در پیش پای ما میگذارد، تا ما خود چه تصمیمی بگیریم.
سارتر پیشنهاد میکند برای اینکه این «تصمیم»، عمیقاً انسانی باشد و تمامیت انسان را وارد عمل کند، هر بار باید موقعیتهای «نهایی» را به صحنه آورد. منظور وی موقعیتی است که دو راهیهایی به ما عرضه میکنند که یک طرف آنها «مرگ» باشد. زیرا بدینگونه، آزادی به بالاترین درجة خود صعود میکند. زیرا فرد میپذیرد که نابود شود تا حقانیت خود را به کرسی بنشاند.
سارتر کاربرد این طرز تفکر را در تئاتر، این گونه میداند که چون در تئاتر میخواهیم در تماشاگران وحدت و اشتراکی به وجود آوریم، باید به ارائة موقعیتهایی پرداخت که چندان کلی و عمومی باشند که همه بتوانند در آن شریک شوند. بنابراین پیشنهاد میکند:
«انسانها را در چنان موقعیت مشترکی فرو ببرید که فقط دو راه بیرون شدن برای آنها باقی بماند و کاری کنید که چون یکی از این دو راه را انتخاب کنند، در واقع موجودیت و ماهیت خود را انتخاب کرده باشند.»13
و البته، در هر دورة تاریخی، باید به مسائل و موقعیتهای خاص آن زمان پرداخت.14
از جمله مسائل زمانة ما از: خشونت، روابط فرد با اجتماع، بحران هویت، رابطه اقدام شخصی با آداب اجتماعی و...، میتوان نام برد.
این گونه است که سارتر، «نمایش موقعیت» را مطرح ساخته، و دیگران با توجه به افکار و شیوههای انتخابیِ خود، از آن بهره گرفتهاند. یک نمونة آن را میتوان از آوانگاردها نام برد.15 یا از سویی، به نظر نگارنده، نمایشنامههایی چون «آن که گفت آری، آن که گفت نه» نیز «نمایش موقعیت» است. (با وجود موضعگیری برشت که نسبت به چند موقعیت مطرح شده دارد.)
در «نمایش موقعیت» چند «بزنگاه پرمایه و شتاب»16 وجود دارند که «توصیف» میشوند. بزنگاههایی که عبارتاند از: وضع و حالی که شخصیت اصلی و چالشگر نمایشنامه، هنگام مواجهه با سرنوشت خود پیدا میکند. در واقع، نویسنده مجموعهای از سؤالها و چند و چونیها و چراییها را در نمایشنامة خود گنجانیده است که در ذهن مخاطب اثر میگذارد و نهایتاً، محرکی خواهد بود برای تأمل و تفکر دربارة آن. و این بر عهدة مخاطب است که به اندیشهورزی بپردازد و مجموعة پیشنهادها و راهها را در ذهن خود بپروراند، تفسیر و تأویل کند و به معانی، مفهومها و در نهایت به «معرفت منطقی» برسد.
در واقع «همحسّی»17 در این نمایش، به آن منظور صورت نمیگیرد که مخاطب صرفاً در یک تجربة عاطفی دخیل شود18 و به موجب آن نسبت به شخصیت اصلی احساس همدردی و یا احساس ضدّیتی با «ضدِّ شخصیت اصلی» پیدا کند، بلکه هدف آن است که خود را در آن موقعیت دیده و انتخاب خود را ارزیابی کند.19
پینوشت:
1. ژان پل سارتر (به فرانسوی: Jean-Paul Charles Aymard Sartre) (۱۹80 - ۱۹05)
Existentialist
3. Existence
4. Essence
5. Existence
6. Freedom of Choice
7. این بحث، تحت عنوان «جبر و تفویض» در بین حکمای الهی نیز مطرح است.
8. سارتر، ژانپل، دربارة نمایش. ترجمة ابوالحسن نجفی. نشر کتاب زمان، تهران ١٣۵٧، ص ١١.
- Situation. 9 موقعیت، مجموعة اوضاع و احوالی عینی است که موجود بشری در آنها قرار دارد. از دید سارتر، شخصیت هر کس، در وهلة نخست، تابع موقعیت اوست، یعنی تابع اموری «ممکن» که او را در این یا آن مکان جغرافیایی قرار داده است یا در فلان وضع اقتصادی یا محیط اجتماعی به دنیا آورده و به کاری واداشته یا در معرض فشار طبیعت یا جامعه قرار داده است.
10. سارتر، ژانپل، دربارة نمایش، ص ١٢.
11. همانجا، ص ١۴.
12. ما بنا بر اعتقاداتمان اصول اخلاقی را همچون سارتر، «نسبی» نمیدانیم، مگر اصولی که بر اساس پیشینة فرهنگیِ حاکم بر جامعه ـ چه صحیح و چه غلط ـ ، به صورت ارزش، در جامعه حاکم شدهاند.
13. سارتر، ژانپل، دربارة نمایش. ص ١۴.
14. سارتر، در کل به چهار جبر در زندگی بشر قائل است: در جهان بودن؛ در جهان کار کردن؛ در میان دیگران زیستن؛ و مردن. برای آشنایی بیشتر مراجعه شود به:
سارتر، ژانپل، دربارة نمایش. ترجمة ابوالحسن نجفی. نشر زمان، تهران ١٣۵٧.
15. برای آشنایی با تأثیرگیری آوانگاردها از سارتر، مراجعه شود به:
ناظرزاده کرمانی، فرهاد، تئاتر پیشتاز، تجربهگر و عبثنما. انتشارات جهاد دانشگاهی، ١٣۶۵.
oments of Intense Expression 16 - ترجمة اصطلاح از فرهاد ناظرزاده کرمانی
Sympathy .17
18. که فقط یک معرفت حسّی است.
19. در واقع فراتر از آنچه برشت در نظر دارد. یعنی، تماشاگر خود را نه ناظر، بلکه قضاوتکننده و حتی بالاتر از آن، تعیینکنندة سرنوشت خود بداند.