گزارشی از نشست نقد و بررسی نمایش ”کافه مک ادم”

سی‌وپنجمین نشست نقد و بررسی نمایش کانون تئاتر رنگین کمان فرهنگسرای انقلاب عصر روز شنبه ـ ۲۰ آذر ـ با حضور محمود استاد محمد (نمایشنامه‌نویس و کارگردان)، مسعود توکلی (منتقد تئاتر)، بهزاد صدیقی (نمایشنامه‌نویس و منتقد)، یعقوب صباحی و آرش فلاحت‌پیشه (بازیگران نمایش) در تالار سپیده این فرهنگسرا برگزار شد.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر از روابط عمومی کانون تئاتر رنگین کمان، در این نشست که به نقد و بررسی نمایش "کافه مک ادم" نوشته و کار "محمود استاد محمد" اختصاص داشت، ابتدا بهزاد صدیقی در خصوص این اثر گفت: «آقای محمود استاد محمد در واپسین تجربه نمایشنامهنویسی و کارگردانی خود یکی از دغدغههای انسان معاصر را که مساله هویت است، به نمایش در آورده. هویت در آدمهای مهاجر ایرانی به عنوان یک دغدغه مهم از سوی نمایشنامهنویس مطرح میشود.»
وی در ادامه با اشاره به اینکه سابقه ادبیات مهاجرت در آثار داستاننویسان معاصر ایرانی مشهود است، گفت: «متاسفانه در تئاتر ایران علیرغم آنکه هنرمندان تئاتر در خارج از مرزهای ایران در حیطه تئاتر فعالند و آثاری را با رنگ و بوی سیاسی یا اجتماعی به روی صحنه بردهاند، اما تئاتری به اسم مهاجرت وجود ندارد و اساساً نمونه مشخصی را نمیتوان به عنوان تئاتر مهاجرت در اینجا سراغ گرفت. شاید به خاطر آنکه امکان منتشر شدن را پیدا نکردهاند. اما با نمایش "کافه مک ادم" میتوان به عنوان یکی از نخستین و شاخصترین آثار تئاتر مهاجرت از آن نام برد که با کوشش استاد محمد به جریان در آمده و امکان دیده شدن پیدا کرده است.»
او همچنین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: «نمایش "کافه مک ادم" که به عنوان تئاتر مهاجرت میتوان از آن یاد کرد، مساله هویتمندی آدمهای ایرانی را نشان میدهد، اما برخی از شخصیتها و گفتوگوها مانع از پرداخت این مساله شده و حضور تاثیرگذاری در داستان ندارد. مثل شخصیت دکتر مارسل، همسر او پروین و علی که معلوم نیست چرا نویسنده از آنها به سادگی گذشته است. این سوالی است که البته نویسنده باید به آن پاسخ دهد.»
استاد محمد پاسخ داد: «هر کاری ضعفهای خودش را هم دارد. دکتر مارسل و پروین زن و شوهری هستند که در نمایش حضور دارند و این افراد برگرفته از دیدهها و حضور من در دوره مهاجرتم به کانادا هستند. دکتر مارسل از دستگاه امنیتی کانادا ( (R.C.Nدر کافهای به همین نام میآمد و آدمها و مهاجران ایرانی را زیر نظر داشت و شخصیتی تاثیرگذار در این سازمان بود. در واقع او برگرفته از شخصیتی به نام ایو در همین کافه در کانادا است. وجود او در کافه فوقالعاده موثر است. او شدیداً ملیگراست و روی کشور خود تعصب دارد و مهاجران را خیلی پست میشمارد. او اساساً شخصیتی تاثیرگذار در زندگی مهاجران ایرانی در کانادا دارد.»
استاد محمد همچنین اضافه کرد: «واقعیت این است که خیلی دلم میخواهد در ازای وقتی که روی این کار گذاشتهام حالا شما حرف بزنید. اما قبل از آن در خصوص تئاتر مهاجرت نکتهای را یادآوری میکنم: تئاتر مهاجرت را در دو بخش میتوان بررسی کرد. یکی از آثاری که در دوره هجرت و مهاجرت توسط نمایشنامهنویسان ایرانی نوشته میشود و یکی هم این که نمایشنامهنویس میتواند براساس تجربیات خود در وطن خویش به نگارش بپردازد. در واقع در سفر و در حضر. من هم معتقدم از طرف نمایشنامهنویسان ایرانی نسبت به این تئاتر کم کاری شده است. در واقع تئاتر ایرانی نسبت به پدیده مهاجرت کم کاری کرده است. اما کسانی که به آن سوی مرزها رفتند و مهاجرت کردند، آثاری را در این زمینه خلق کردند.»
این کارگردان با اشاره به اینکه این افراد به دلیل شرایط، سیاست را بر مهاجرت ارجح شمردند و بیشتر به تئاتر سیاسی پرداختند تا تئاتر مهاجرت، گفت: «مهاجرت ایرانیان به نوعی آلوده به سیاست شده و در این موقعیت به راحتی درباره سیاست حرف میزدند.»
او یادآورشد: «نمایش "کافه مک ادم" بیشترین انرژی را از من گرفت. در هنگام تمرین به گروه هم سرایت کرد که چگونه در این مسیر گام برداریم و چگونه این بار را به منزل برسانیم که نه از این سو پرتاب شویم و نه از آن سو. کار مثل حرکت بر روی لبه تیغ بود. اما نتیجه برایم بسیار لذت بخش است. در زمان تمرین این نمایش اصلا" فکر نمیکردم در این هیهات و بحبوهه تئاتر تا نمایش آلوده به کمدی نباشد، عکسالعمل خوبی بتواند بگیرد؛ اما تماشاگر عکسالعمل خوبی در هنگام اجرا به نمایش ما نشان داد.»
وی افزود: «بسیاری فکر میکردند نمایش "کافه مک ادم" یک نمایش سیاسی است چون تمام شخصیتها، زمان اتفاق و فضای داستان نمایش، سیاسی است؛ اما حرف اصلی نمایش "کافه مک ادم" اصلاً سیاسی نیست. حرف اصلی آن همانطور که بهزاد اشار کرد، هویت است و آنچه که در نمایش اهمیت دارد هویت و هویت ایرانی است. اتفاق سیاسی در خط اصلی درام اصلاً دخیل نیست. آنچه که خط درام را در این اثر به وجود میآورد، مساله هویت و گم کردن هویت است. هویت با مهاجرت در تضاد است. در هنگام مهاجرت بخش عمدهای از مهاجران هویت خود را از دست میدهند و این مساله برای مهاجران ایرانی و غیر ایرانی یکی است. در خیل و سیل مهاجران، پرپر شدن هویت ایرانی دیده میشود.»
"مسعود توکلی" (منتقد) نیز در آغاز با اشاره به اینکه مساله مهاجرت یک مساله جهانی محسوب میشود و صرفاً به کشورما اختصاص ندارد، گفت: «به نظرم آقای استاد محمد به این مساله در این نمایش نگاه ژرفی دارد و در اولین نکته میتوان گفت که نویسنده موضوع خوبی را انتخاب کرده است. اما این که چرا استاد محمد کانادا را برای داستان نمایشنامهاش انتخاب کرده، چند دلیل دارد: یکی این که کانادا کشور پیشرفته و صنعتی است و بسیاری از مهاجران آمال و آرزوهایشان را میخواهند در آنجا پیدا کنند.»
او همچنین درادامه اضافه کرد: «کانادا از معروف ترین کشورهای مهاجرپذیر است و چرا این طیف از ایرانیها به آنجا مهاجرت کردند نیز مهم است. از سوی دیگر وقتی جایی به عنوان سرزمین امن و پیشرفته انتخاب میشود، تضادها، تنهاییها و غم غربتها نیز دیده شود و به نظرم این مساله از جذابیتهای متن نمایشنامه "کافه مک ادم" به شمار میرود که سبب میشود جذابت آن دو چندان شود.»
توکلی گفت: «مساله و نگاه به مهاجرت و مهاجران میتواند مساله فراملی و بینالمللی باشد. تنهاییها و غمها و نوستالژی آدمهای مهاجر، در طیف مهاجران همواره ملموستر و پررنگتر است و باورپذیرتر میتواند ارائه شود. اما از دل این نگاه میتوان به این مساله دست یافت که در دل مهارت نوعی تعالیگرایی و آرمانخواهی وجود دارد و آدمها غالباً میخواهند در مهاجرت از نقطه مناسب به نقطه مناسبتر یا حتی مناسبترین دست پیدا کنند.»
این عضو کانون ملی منتقدان تئاتر ایران در بخش دیگری از این نشست نمایش مک ادم را دارای نمادها و نشانههایی دانست و در این باره گفت: «کافه در این نمایش خود نمادی است که در آن انسانها به صورت موقت زندگی میکنند و مکان گذر و محل تمام اتفاقات و رویدادهایی است که در آن میافتد. به نظرم انتخاب چنین مکانی از سوی نویسنده انتخاب دقیقی بوده و در واقع لحظهای بودن، ناپایدار بودن و گذری بودن نمادی از ادمها و اتفاقات درون این کافه است.»
او همچنین در این بخش از سخنان خود یاد آور شد: «مک ادم نیز نماد آدمهایی است که با سختترین شرایط خود را سازگار میکنند و به زندگی خویش ادامه میدهند و شخصیت شاهرخ شیرازی نمادی از هویت ملی و تمدنی ایرانیها در این اثر محسوب میشود. این شخصیت در آغاز اگر چه خود را علیرضا معرفی میکند اما رفته رفته متوجه میشویم که او شخصیت خیالی و آرمانی همه مهاجران ایرانی است. او در واقع به دنبال پیدا کردن خود و هویت خودش است. همچنین میتوان گفت مهاجرت به مثابه یک نماد در این اثر مطرح میشود و در سه سطح مورد بررسی قرار میگیرد (ظاهری و رویی، میانی، سطح زیرین). مهاجرت از خود به خود، مهاجرت ازگذشته آدمها و مهاجرت به سرزمین دیگر. به نوعی میتوان گفت مهاجرت در این اثر از بیرون به درون است. آدمهایی که در این اثر مطرح میشوند، شخصیتهایی هستند که به دنبال خود واقعیشان هستند.»
توکلی در پایان در خصوص اجرا گفت: «نمایش "کافه مک ادم" علیرغم اشکالاتی که برخی نسبت به آن وارد میدانند، در مجموع نمایش موفقی است و به عنوان نمونه میتوان از طراحی صحنه، لباس و نور آن به عنوان نقاط قوت اجرا یاد کرد و طراحی صحنه کاملاً در خدمت متن قرار گرفته است.»
گفتنی است این نشست با پرسش و پاسخ تماشاگران و عوامل نمایش به پایان رسید.