در حال بارگذاری ...
...

سفرنامه سومین جشنواره تئاتر ایثار ـ اصفهان (قسمت نخست)

سفرنامه سومین جشنواره تئاتر ایثار ـ اصفهان (قسمت نخست)

مهدی نصیری: بعداز ظهر شنبه ـ هجدهم دی‌ماه ـ هزار و سیصد و هشتاد و نه است که با دکتر باقر قهرمانی، دکتر رحمت امینی، نادر برهانی‌مرند و دکتر اردشیر صالح‌پور همراه با حمید ساروخانی و آقای طاووسیان از فرودگاه مهرآباد به سمت اصفهان پرواز می‌کنیم. پرواز کوتاه و تقریباً پنجاه دقیقه‌ای است.

بلافاصله پس از ورود با یک خودرو که از سوی اداره بنیاد شهید استان مامور شده به هتل اصفهان می‌رویم. محمد لارتی کارشناس هنرهای نمایشی بنیاد به استقبال‌مان می‌آید. هرکدام در یکی از اتاق‌های هتل اسکان داده می‌شویم و بلافاصله پس از اسکان برای صرف شام به رستوران هتل می‌آییم.
گروه‌های نمایشی هنوز به طور کامل ساکن نشده‌اند، در واقع همه گروه‌ها هنوز به اصفهان نیامده‌اند. برنامه اجراها را از محمد لارتی که پیش از ما به اصفهان آمده می‌گیریم و متوجه می‌شویم که باید 18 تئاتر از 12 شهر را در مدت کوتاه چهار روز در سالن‌های هنر 1 و هنر 2، تالار استاد فرشچیان و تالار صائب شهر اصفهان ببینیم.
بعد از شام همگی وارد کافی شاپ کوچک و دنج هتل می‌شویم و تا چند ساعت دور هم می‌نشینیم.
** دفتر یکم
برنامه سومین جشنواره تئاتر ایثار کاملاً فشرده است. در نخستین روز این جشنواره (یکشنبه) باید پنج نمایش را ببینیم. طبق معمول همه جشنواره‌ها، گروه‌های نمایشی از پیش مشغول عوض کردن شرایط اجرا، زمان و سالن و... هستند و محمد لارتی و حمید ساروخانی تمام تلاش‌شان را می‌کنند که تا اندازه ممکن این شرایط برای گروه‌ها فراهم شود.
نخستین نمایشی که به اجرا در می‌آید "خیال روی خطوط موازی" نوشته حمیدرضا آذرنگ به کارگردانی میلاد نیک‌آبادی است.
نمایش "خیال روی خطوط موازی" «رویدادهای دوران جنگ تحمیلی و تأثیران آن بر جامعه جنگ‌زده را در فضای معلق میان واقعیت و رویا روایت می‌کند و همه جذابیت‌های نمایش در بازنمایی و بازسازی احساسات واقعی آدم‌ها و تلاقی این احساسات با آرزوهای تخریب شده توسط جنگ است.
در واقع بخشی از جذابیت‌های نمایش در کشف غیر واقعی‌ها از میان واقعیت‌ها اتفاق می‌افتد و لذت این کشف و درک شرایط آدم‌ها میزان تأثیرگذاری نمایش بر تماشاگر را تضمین می‌کند اما نمایش میلاد نیک‌آبادی در ایجاد و بازسازی فضای معلق میان خیال و واقعیت چندان موفق نیست. شاید یکی از مهمترین کاستی‌های کار در این حوزه جدا کردن مشخصات مکان و زمان در پرداخت اجرایی آن باشد. جداسازی‌ای که از طراحی صحنه آغاز می‌شود و در ادامه خودش را در نوع بازی بازیگران، طراحی میزانسن‌ها و حتی نورپردازی و... گسترش می‌دهد و ادامه پیدا می‌کند. در عین حال بازی طباطبایی، راد و وقار کاشانی بخشی از قابلیت‌های نمایش را به واسطه اجرای صمیمی و پوشیده در لباس کمدی، جبران می‌کنند.
دومین نمایش این روز "پشت برج" است که نعمت زمان‌پور آن را نوشته و کارگردانی کرده است.
نمایش شروع خوبی دارد. حادثه از پس یک خواب آشفته در همان ابتدا طرح می‌شود و با یک تکرار همراه با چرخش کوتاه بر جنبه‌های دراماتیک آن دامن زده می‌شود و مورد تأکید قرار می‌گیرد. پس از این زمان‌پور دو گستره از روایت دراماتیک را در قصه نمایش‌اش طرح می‌کند که در بستر یکی از آن‌ها آدم‌های محله‌ای جنگ‌زده با محوریت درگیری غلام، فرزاد، اسماعیل و شخصیت کمک‌کننده سوسن قرار می‌گیرد و در گستره دیگر موضوع رحمان (غایب) با قدرت تعلیق و اهمیت، مطرح می‌شود.
زمان‌پور با زبان غنی و قوی‌ای که از فرهنگ و جغرافیایی تولید نمایش ریشه گرفته حوادث را یکی پس از دیگری در قالب روایتی یکدست روایت می‌کند و با رگه‌های جذابی از طنز تلخ، موقعیت را در بازخورد با مخاطب قرار می‌دهد و تا به اینجای کار موفق است.
شاید مهم‌ترین ضعف نمایش زمان‌پور را بتوان در پایان‌بندی آن مورد جست‌وجو قرار داد. پشت برج دیرتر از زمان مورد انتظار به پایان می‌رسد و تقریباً این فرایند از زمانی با اشکال مواجه می‌کند که ارزش روایت بیرونی (رحمان)  کاهش یافته و تقریباً دست قصه‌پرداز در پرداخت رویدادها برای مخاطب رو شده است. دیگر آنکه بازی خوب همه بازیگران نمایش که در تلاش برای خلق فضای ساده، واقعه و در عین حال غریب و طغیانگر موفق بوده‌اند، تأثیر زیادی در قدرت و قوت‌های اثر داشته است.
"آرزو در خواب" نمایش دیگری است که البته با تأخیر زیاد نسبت به برنامه در تالار استاد فرشچیان اجرا می‌شود.
نمایش "زوار بی‌ریا" همچنان که با یک تم تعارفی و شاعرانه آغاز می‌شود، در ادامه نیز بخش مهمی از رویدادهایش به همین نسبت و با نقل مستقیم برای مخاطبش تعریف می‌کند. در آرزو و در خواب، با هذیان‌های قهرمان زن زیر نور چراغ قوه! آغاز می‌شود، بعد از این قطعه کم ارزش نمایشی، موقعیت اسارت تعریف می‌شود. از این به بعد است که پرداخت دراماتیک جای خود را به نقل مستقیم روایی می‌دهد و در واقع تمام قصه و اطلاعات و انگیزه و... توسط زن به صورت مستقیم و غیرنمایشی تعریف می‌شوند.
بر این اساس زن به عنوان قهرمان معرفی می‌شود و این در حالی است که تم اصلی نمایش براساس عمل شخصیت دیگر فعلیت می‌یابد. اگر چه این مسئله می‌تواند یک کاستی در ساختار قصه به حساب آید، اما بر ضعف‌های کار دامن می‌زند.
کارگردان استفاده مطلوبی از طراحی صحنه نکرده و اجرا و میان وسعت صحنه خالی و صحنه افزار بلا استفاده و یکدستی و انسجام دیداری‌اش را از دست می‌دهد. استفاده از پارچه سفید، حضور اجباری میز و دو فضای غریب پارک و صندلی در دو سمت هم نه تنها به کمک اثر نیامده بلکه کلیت آن را از انطباق با فضای مورد انتظار دور کرده است.
"یک بازی جنگی بدون سن قانونی" به نویسندگی و کارگردانی بهنام زلاند از آبادان در چهارمین سئانس جشنواره در تالار صائب به صحنه می‌رود.
نمایش بهنام زلاند بیش از هر چیز به واسطه ضعف‌های نمایشنامه‌اش دچار کاستی می‌شود. در واقع ساختار نمایشنامه مهترین مؤلفه‌های یک اثر دراماتیک را با خود به همراه ندارد.
نمایش، قصه تکراری پسر نوجوانی است که مصر به حضور در جبهه و اصرار برادر بزرگ‌تر او به بازگشت تنها چیزی است که نمایش براساس آن مورد پرداخت قرار گرفته است. اصرار به درس خواندن، برگشتن و صحبت درباره تنهایی مادر تنها تکرار همین موقعیت است که با چالش مناسب دراماتیک مواجه نمی‌شود. شاید تنها چیزی که تا اندازه‌ای می‌تواند به کمک خلق موقعیت دراماتیک بیاید همان فضای در معرض خطر سنگر دیده‌بانی باشد که آن هم به خوبی مورد استفاده قرار نگرفته است.
زلاند حتی در پردازش و استفاده از کمدی هم چندان موفق عمل نکرده و در این مسیر صحنه دو سویه و نزدیکی تماشاگر به واقعه نیز بر کاستی ارتباط کمیک اثر با مخاطب افزوده است.
در کنار اینها استفاده از نشانه‌های غیرضروری مثل روبان‌های رنگی هم بر ضعف‌های "یک بازی جنگی ..." افزوده است.
آخرین نمایش که در نخستین روز جشنواره سوم تئاتر ایثار به صحنه رفت، "شور شهر شیرین" نوشته و کار خسرو امیدی از کرمانشاه بود.
خسرو امیدی، در پرداخت تم ایثار بیشتر متوجه موضوع مقاومت در اثرش بوده و با تمرکز بر این مسئله یک واقعه مستند و واقعه مربوط به جغرافیایی خلق اثر را دستمایه قرار داده است.
امیدی به خوبی از پی انطباق موضوع با روایت حماسی واقعه کربلا برآمده و هر چند تماشاگر را در مسیر پردازش این انطباق بیشتر با وقایع آینده داستانش آشنا می‌کند، اما به اندازه‌ای در انطباق قهرمان‌های حماسی کربلا و قهرمان‌های حماسه معاصرش موفق بوده که لذت درک این انطباق را نقطه ارتباط مؤثر و مطلوب مخاطب با اثرش قرار می‌دهد.
استفاده مناسب از صحنه درگیر کردن فضاهای خالی با مختصات طراحی صحنه از مؤلفه‌هایی است که امیدی به درستی در اجرا از آن سود جسته است. بر این اساس مثلاً نمدهای عمودی درختان باغ را تجسم می‌بخشند و محدود کردن نقد و گفتار نمایشی و فضاهای خالی ذهن تماشاگر برای تجسم کلیت تصویر یک باغ را آزاد می‌گذارند.
شاید مهمترین نقطه قوت کار امیدی قصه حماسی نمایش او باشد، اما در کنار این قصه روایت تقریباً یکدست، موسیقی و بازی خوب سعید، سارا، بانو سپهری و نسیم نامدار طاهری هم به خوبی در جهت خلق فضاهای مورد انتظار عمل کرده‌اند. شاید اگر امیدی بیشتر از این در پرداخت شخصیت‌های نمایشنامه‌اش وسواس به خرج می‌داد، با توجه به توانایی‌هایی که در این بازیگران دیده می‌شود، حتی می‌شد حضوری موفق‌تر را هم از آن‌ها انتظار داشت و با این توانایی بود که قصه حماسی شخصیت‌ها را در مسیر روایت قرار می‌داد، نه تعریف قهرمان‌ها از خود.
حدود ساعت هشت و نیم است که به هتل برمی‌گردیم. بلافاصله بساط شام مهیا می‌شود و طبق برنامه‌ریزی انجام شده توسط مدیریت اجرایی جلسات نقد و بررسی نمایش‌های روز نخست رأس ساعت 10 شب در محل سالن کنفرانس و اجتماعات هتل اصفهان برگزار می‌شود.
آقای موسوی به عنوان مجری جلسه کمک می‌کند تا به ترتیب آثار به نمایش درآمده امروز را مورد ارزیابی و نقد قرار دهیم. هرچقدر که از زمان جلسه می‌گذرد، بر تعداد حاضران جلسه افزوده می‌شود و در میان گروه‌ها هنرمندان تئاتر کرمانشاه بیش از سایر گروه‌ها در جلسات مشارکت دارند.
بحث گرم می‌شود و رفته رفته بر تعداد افرادی که در بحث‌ها شرکت می‌کنند هم اضافه می‌شود تا پایان جلسه (حدود ساعت یک و سی دقیقه شب) که خیلی‌ها آرام آرام سالن را ترک می‌کنند و این به یک رسم تبدیل می‌شود که آخرین نمایش در این جلسات، کمترین مخاطب را در جلسات نقد و بررسی دارد.
*** دفتر دوم
دومین دفتر جشنواره سوم تئاتر ایثار روز دوشنبه باز می‌شود. امروز قرار است که چهار نمایش از سه شهر کرمانشاه، اردبیل و بجنورد در جشنواره به اجرا درآیند.
نخستین نمایش روز دوم "به آخرین کلمات قصه گوش کن" به نویسندگی و کارگردانی کامران شهلایی است که در تالار هنر 1 به اجرا درمی‌آید. کامران شهلایی که شیوه اجرایی و نویسندگی‌اش در این اثر متأثر از شکل و شیوه آثار محمد یعقوبی نشان می‌دهد، داستان ساده یک زندگی را بستر رویداد داستان دراماتیک نمایش‌اش قرار می‌دهد.
نخستین ویژگی نمایش به قراردادی برمی‌گردد که شهلایی در فشرده‌سازی حوادث و رویدادها با مخاطبش می‌گذارد. این قرارداد با سبک و شیوه اجرایی به درستی انطباق پیدا کرده و به درستی مورد پرداخت قرار می‌گیرد. تمایز و تفاوت میان خواب، رویا و واقعیت از میان برداشته می‌شود و تنها قراردادهای واقعی و غیر واقعی است که مناسبات اجرا را تعیین می‌کند.
داستان با همین شگرد و به تناسب فضاهای داستانی مبتنی بر واقعیت و رویا به خوبی روایت می‌شود و بازیگران اثر هم بر ظرفیت‌ها و موفقیت‌های دستیابی به چنین نتیجه‌ای افزوده‌اند. به ویژه طیبه قاسم‌پور که در نقش قهرمان داستان حضور کاملاً موفقی دارد و در واقع فضای ذهنی شخصیتی که او بازی می‌کند، به فضای واقعی زندگی‌اش اضافه شده و با حضوری متناسب و یکدست همراه می‌شود.
شاید تنها کاستی نمایش شهلایی را بتوان در یافتن تم خالص و اصلی ایثار مورد جست‌وجو قرار داد. هر چند که ویژگی‌ها و مؤلفه‌هایی هم در اثر وجود دارند که شهلایی در مقام نویسنده و کارگردان می‌بایست به تقویت آنها و برطرف کردن ضعف‌های آن‌ها اقدام کند.
دومین نمایشی که در دومین روز جشنواره به صحنه می‌رود "اتوبان سکوت" به کارگردانی سعید نوروزی است. "اتوبان سکوت" در واقع همان نمایشنامه‌ منتشر شده "پوکه‌های برنجی" نوشته شهرام کرمی است که تنها عنوان آن با عنوان یکی دیگر از اپیزودهای نمایشنامه عوض شده و برای چندمین بار در جشنواره‌ای که به موضوع ایثار و دفاع مقدس اختصاص دارد، اجرا می‌شود.
نمایش از همان ابتدا با نقل وقایع گذشته و روایتی توضیحی آغاز می‌شود. در واقع نخستین مواجهه اجرا با مخاطب، فاقد جذابیت‌های تئاتری است و به همین دلیل به سختی می‌تواند مخاطب را با خود درگیر کند.
البته نمایش در برخی فصول و آن‌جا که از بند محدودیت‌های متن می‌گریزد، توانسته برخی مؤلفه‌های اصلی تئاتر را با خود همراه ساخته و همچون یک تئاتر در سیستم ارتباطی عمل کند. ولی مجموعاً کلیت آن در اسارت ضعف‌های متن قرار گرفته و اجازه تبدیل شدن به یک کار موفق را پیدا نمی‌کند.
طراحی صحنه زیبای "اتوبان سکوت" شاید آنگونه که از آن برمی‌آید در خدمت کار قرار نگرفته باشد، اما زیبایی‌هایی در انطباق با محتوای اثر دارد که می‌توان آن را مثبت ارزیابی کرد؛ از جمله آنکه تصویری از یک اتوبان با آینه‌های دو طرف این صحنه دو سویه، تصویر اتوبانی را ساخته که از دو سمت می‌تواند تا انتها ادامه داشته باشد.
سعید نوروزی در تلاش برای دستیابی به شیوه‌ای غیرمعمول و متفاوت از متن ناموفق نشان می‌دهد و بخش مهم این عدم موفقیت مسلماً به خاطر کاستی‌های متن به وجود آمده است.
نمایش سومی که دوشنبه در تالار صائب به روی صحنه رفت، "سرداران قبیله خاک" نوشته و کار رضا برات‌زاده از بجنورد بود. یکی از ویژگی‌های مثبت جشنواره تئاتر ایثار در میان جشنواره‌های متعدد و به ویژه در میان آن‌هایی که به محدوده دفاع مقدس و ایثار اختصاص دارند، این است که بسیاری از محدودیت‌ها را برای شرکت آثار از میان برداشته و تم ایثار را در داستان‌های مختلف (حتی غیر از جنگ تحمیلی) و حتی در آثار تجربی، فرم و... نیز در برنامه اجراهایش قرار داده است.
"سرداران قبیله جنگ" اثری متکی بر حرکت فرم و در این محدوده مبتنی بر آئین‌های سنتی و نمایشی است. در واقع برات‌زاده با محور قراردادن یک روایت داستانی در نمایش، به طراحی حرکت و فرم بر اساس سنت‌های نمایشی که عمده آن خراسانی است، پرداخته است.
نمایش، حرکت و حضور عناصر اربعه را بستر روایت قرار داده است. آب، آتش، خاک و باد در بستر رویدادهای فرمیک اثر با هم تقابل یا پیوند برقرار می‌کنند و تصاویری خلق می‌کنند که در کلیت خود به مضمون و موضوع ایثار و مقاومت دامن می‌زنند.
هر چند سالن و فضای آن چندان مناسب اجرای برات‌زاده نبود و عدم یکدستی و هماهنگی موسیقی هم به ضرباهنگ و هماهنگی اثر او لطمه زده بود، اما نمایش در مجموع رضایت تماشاگران را جلب کرده و با اکثر آن‌ها ارتباطی مؤثر و مطلوب برقرار می‌کرد.
نمایش "ماه مهر از سال 60 " به کارگردانی مجید واحدی‌زاده همچون چند اثر مشابهی که در سال‌های اخیر درباره حضور هموطنان ارمنی در جریان جنگ تحمیلی تولید شده‌اند، حضور چند شخصیت غیر مسلمان در یک کلیسا در آبادان را محمل روایت داستان‌اش قرار داده و سعی داشت تا دست کم در محدوده فضا و رویداد یا حتی نگاه نمایشی‌اش تا اندازه‌ای متفاوت باشد.
"ماه مهر از سال 60" اما سراسر اشکال و اشتباه بود و به همین دلیل نتوانست با مخاطب ارتباط برقرار کند. نمایش بعد از معرفی فضای کلیسا و تعریف بحران (جنگ) تقریباً تا میانه هیچ موضوع و مسئله‌ای برای مطرح کردن در اختیار نمی‌گذارد. هیچ حادثه‌ای روی نمی‌دهد مگر اصرار مرد به رفتن و تمایل زن به ماندن در شهر!
"ماه مهر از سال 60" در ادامه چند شخصیت و موضوع‌های فرعی دیگر را وارد داستان می‌کند و به این ترتیب قصد دارد ضعف‌های روایت‌اش را پنهان و یا جبران کند. اما واقعیت این است که در این مسیر نمی‌تواند موفق باشد.
دومین روز سومین جشنواره سراسری تئاتر ایثار بعد از اجرای چهار نمایش با برگزاری جلسه نقد و بررسی این آثار از ساعت ده تا یک و نیم شب ادامه پیدا می‌کند. ولی هنوز 9 نمایش دیگر و یک مراسم اختتامیه مانده تا دفتر آن بسته شود...
ادامه دارد...