در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش ”رهگذر کوچه‌های تنگ” نوشته ”سیدعلی موسویان” و کار ”علی اصغر راسخ‌راد”

نمایش "رهگذر کوچه‌های تنگ" اگرچه در رعایت اصل لذت‌دهی به تماشاگر موفق است، اما در اصل برقراری ارتباط اندیشمندانه با مخاطب این‌گونه نیست و این برمی‌گردد به رعایت نکاتی که باید در متن لحاظ می‌شد.

نگاهی به نمایش ”رهگذر کوچه‌های تنگ” نوشته ”سیدعلی موسویان” و کار ”علی اصغر راسخ‌راد”

نمایش &quotرهگذر کوچه‌های تنگ&quot اگرچه در رعایت اصل لذت‌دهی به تماشاگر موفق است، اما در اصل برقراری ارتباط اندیشمندانه با مخاطب این‌گونه نیست و این برمی‌گردد به رعایت نکاتی که باید در متن لحاظ می‌شد.

رضا آشفته: نمایش‌های رئالیستی یا واقع‌گرایانه هنوز هم در دنیا کارکرد خودشان را دارند. شاید برخی معتقد باشند که در این زمانه پرشتاب که با دربرگیرندگی تکنولوژی مسیرش عوض شده است، رویکرد واقع‌گرایانه مضحک و خنده‌دار است.

اما هنوز هم مسائلی که حتما باید در فضا و قالبی عینی و قابل لمس و درک مطرح شود و از همه مهم‌تر حفظ قصه‌پردازی که از سوی بشر دنبال می‌شود، این انگیزه را ایجاد می‌کند که سبک و شیوه واقع‌گرایانه نیز ماندگاری خود را به رخ بکشد.
رئالیسم قرن بیستمی
یکی از کارکردهای رئالیسم که در قرن 19 و از طریق داستان و نقاشی و عکاسی آغاز شده بود، در قرن بیستم ابزار دست قدرتمندان جهان شد تا از طریق یک مکتب ادبی و هنری مفاهیم مورد نظر خود را در اختیار توده‌های مردمی قرار دهند. این برخورد سیاسی علیه رویکرد فرم‌گرایانه و شعار هنر برای هنر بود. این رئالیسم به نام رئالیسم سوسیالیستی در شوروی سوسیالیستی و بلوک شرق اروپا جزء لاینفک زندگی و امور روزمره مردم بنابر خواست حکومتیان شده بود. آثار معدود و درخشانی هم در این سبک و شیوه نوشتاری و اجرایی در زمان خود شکل گرفت و با اضمحلال حکومت‌های کمونیستی و سوسیالیستی، این رویکرد نیز کاملا از بین رفت. هدف، رفتن به میان توده‌های مردمی و تبلیغات خاستگاه‌های سوسیالیستی بود. البته هستند کسانی که همچنان اصرار بر وجود چنین رویکردی دارند، اما کمافی السابق درخشش و اجباری در این راه نیست.
[:sotitr1:]فقر و عواقب ناشی از آن
"علی اصغر راسخ‌راد" هم این بار بر آن است تا در تماشاخانه سنگلج و در جوار منطقه‌ای قدیمی از شهر تهران که دچار معظلی مانند بافت‌های فرسوده است، نمایش رهگذر کوچه‌های تنگ را اجرا کند. در نمایش "رهگذر کوچه‌های تنگ" مساله فقر و عواقب ناشی از آن در یک محله پایین شهری بررسی می‌شود. برای این منظور در مقدمه نمایش فیلمی پخش می‌شود که یک پیرمرد لحاف‌دوز سوار بر دوچرخه از کوچه‌ها و خیابان‌های بالای شهر که نو و شیک است به سمت کوچه‌های تنگ و تاریک و کثیف پایین شهر می‌آید. بعد اشاره مستقیمی هم بر بافت فرسوده می‌شود تا ذهن تماشاگر این پس زمینه فکری را داشته باشد تا در مقابل آنچه در صحنه عیان است، پیوندی ارگانیک برقرار شود.
استفاده از فیلم هم که عنصری خارجی در یک اجرای نمایشی است، آن حال و هوای واقع‌گرایانه محض را از بین می‌برد، مگر این که شکل واقعی خود را در طول اجرا پیدا کند. مثلا سینما یا پخش فیلم در مسجد و محله و غیره تداعی شود. یا از طریق دستگاه تلویزیون در یک خانه برای اهالی آن خانه فیلم پخش شود. همین عنصر خارجی است که دو بار هم تکرار می‌شود و بار دوم عروس این خانواده را نشان می‌دهد که در یک خانه بزرگ مشغول کار کردن است و در مسیری مشخص، این زن از کنار خانه‌های قدیمی و کوچه‌های کثیف می‌گذرد. بنابراین واقع‌گرایی راسخ راد با یک خدشه تکنیکی هم همراه شده است. شاید این هم چندان مهم نباشد و خود قصه مهم‌تر جلوه کند. پیرمردی با سه فرزند بزرگ که یکی معلولیت ذهنی دارد و دیگری دختر دم بخت تحصیلکرده‌ای است. او یک خواستگار مهندس دارد و حالا خجالت می‌کشد تا از دعوت او برای مراسم خواستگاری استقبال کند. این کوچه و محله برهم ریخته و خانه قدیمی و فرسوده علت اصلی این بی‌توجهی به درخواست خواستگارش است. برادر (عماد) هم بیکار است و رفیق باز. او هم باید نامزدش را که چند سال چشم انتظاری کشیده به خانه بخت بیاورد. خانواده درصدد است تا از غفلت شهرداری سوء استفاده کند و نیم طبقه‌ای را برای عروس‌شان بر بام خانه بنا کنند. حالا مامور شهرداری هم راه به راه می‌آید و می‌رود که نظر پدر و مادر این بچه‌ها را جلب کند تا با فروش این خانه و ترک آن، خودشان را نجات دهند و با پول آن خانه‌ای دیگر بخرند در محله‌ای شیک و امروزی. عماد هم هیچ مخالفتی با این موضوع ندارد. اما اینکه شهرداری قرار است رهایی‌بخش باشد کمی مساله را شعاری می‌کند مگر این که چنین کارکردی در دستور کار اجرایی شهرداری تهران نیز باشد که طبق ماده فلان، فقر زدایی یک اصل برای شهرداری است. اگر هم قرار است که در این معامله اتفاق ناب و خوشایندی بیفتد، آوردن نام شهرداری اصلا کمکی به این جریان نمی‌کند؛ چراکه مرد لحاف‌دوز دوست دارد با حفظ خانه و زندگی‌اش آن نگاه نوستالژیک نسبت به گذشته‌اش را حفظ کند و این تناقض برای رسیدن به پول و رفاه مادی مناسبت نخواهد داشت. شاید همین تاکیدات قلبی و عاطفی است که زیاد هم خوشبختی تلقین شده از سوی شهرداری برای تغییر بافت‌های فرسوده را الزامی نکند با آن که در این نمایش بر آن هستند تا چنین ضرورتی را القا کنند.
البته خود قصه هم با مسائل دیگری مواجه می‌شود که پیکره و نظم موجود در نمایش را برهم ریخته و البته از حوصله تماشاگر هم خارج است که خودش بخواهد پاسخگوی این اشکالات باشد. مثلا پیرمرد لحاف‌دوز، فقیر معرفی می‌شود و محتاج! آن وقت همین پیرمرد در مراسم محرم 50 نفر را غذا می‌دهد.
اگر بافت‌های فرسوده و خوشبختی ناشی از آن کمرنگ‌تر می‌شد آن وقت همه چیز توجیه خودش را داشت؛ چراکه در اینجا عماد (پسر خانواده) نیاز به کار دارد و اگر کار برای او تعریف مشخص و رهایی‌بخشی داشته باشد، او ناخواسته در مسیر سعادت و خوشبختی قرار خواهد گرفت. زیباسازی شهری هم یک اصل منطقی و الزامی است که تمام شهرداری‌های سراسر دنیا موظف به انجام آن هستند و می‌باید در یک طرح ضرب‌‌العجلی از پس بازسازی این محله معرفی شده در نمایش "رهگذر کوچه‌های تنگ" برآیند. از سوی دیگر جمع‌آوری افراد معتاد هم که محله را در قرق خود درآورده و تردد را برای خانواده‌ها سخت کرده‌اند، بر عهده ماموران انتظامی است که حتما چنین مواردی اجرایی است. بنابراین ساخت یک محله بی‌ریخت و پر از معتاد چندان هم با منطق رهایی‌بخش شهرداری همخوانی ندارد. اصلاح بافت‌های فرسوده نیز طبق راهکارهای موجود با استقبال عمومی روبرو می‌شود. اما خوشبختی تحمیلی دلنشین نیست؛ چراکه این رویکرد چندان عمومی نشده است. این افراد هستند که خود باید بنابر برخی ضرورت‌ها، اتفاقات مطلوب‌تری را برای زندگی‌شان رقم بزنند. در این صورت مفهوم مورد نظر هم می‌توانست غیرمستقیم در اختیار مخاطب قرار بگیرد.
بازی‌های چشمگیر
در اینجا کم‌لطفی است که به طراحی صحنه و برخی از بازی‌های چشمگیر در اثر اشاره‌ای نشود. امیرکربلایی‌زاده به صورت تیپ بازی می‌کند و البته توانمند. او تیپ یک پسر معلول پا به سن گذاشته را بازی می‌کند که بر غنا و شیرینی اثر می‌افزاید. علی موسویان در ارائه نقش عماد می‌کوشد و در یکی دو صحنه عاطفی و بغض‌آلود هم بازی خود را برجسته می‌کند. علی برجی پیرمرد را تیپ می‌گیرد و البته موفق هم هست. بقیه نقش‌ها هم در حد لازم موثر می‌نمایند.
نمایش "رهگذر کوچه‌های تنگ" اگرچه در رعایت اصل لذت‌دهی به تماشاگر موفق است، اما در اصل برقراری ارتباط اندیشمندانه با مخاطب این‌گونه نیست و این برمی‌گردد به رعایت نکاتی که باید در متن لحاظ می‌شد.