گفتوگو با ”هادی مرزبان” کارگردان نمایش ”خانمچه و مهتابی”
من دو نفر را برای این نقش در نظر داشتم که از بین آن دو به خانم آدینه رسیدم و جالب است بدانید وقتی ایشان نقش را خواندند گفتند که هیچ بازیگری نمیتواند چنین نقش جذابی را رد کند. خانم آدینه بازیگر پرسشگر و خستگیناپذیری است که مدام در تحلیل و به دست آوردن نقش با کارگردان وارد بحث میشود و سعی میکند با شناخت و تحلیل نقش را اجرا کند.

علیرضا نراقی: "خانمچه و مهتابی" متنی ویژه در کارنامه ز نده‌یاد اکبر رادی است. رادی با حفظ ژرف نگری همیشگی‌اش در نمایش طبقات اجتماعی و ویژه کردن آدم‌هایی ملموس در این متن به سبکی پیشرو و کاملاً متفاوت در ساختار نمایشنامه‌نویسی رسیده بود.
نمایشنامه خانمچه و مهتابی درباره زن مسنی است که در اتاق آسایشگاهی که زندگی را آنجا میگذراند از کابوسها و رویاهای دور و نزدیک خود و شاید یک نسل میگوید. آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با هادی مرزبان مردی که به قول رادی "خود را پای متنهای این نویسنده بزرگ در ادبیات نمایشی ایران پیر کرد." او از خصوصیات و تفاوتهای متن خانمچه و مهتابی و شیوه خود در اجرای آن با سایت ایران تئاتر میگوید که در ادامه میخوانید.
***
شما سالهاست که به طور مداوم متون مرحوم اکبر رادی را اجرا میکنید. پس از این همه سال همنشینی با آثار این نویسنده به اعتقاد شما آثار رادی برای جامعه ما چه حرفی دارد؟
من دیگر تنها برای دل خود و یا تنها انگیزه شخصی، تئاتر اجرا نمیکنم. چرا که دیگر نه به دنبال نام هستم و نه روی صحنه بودن برایم یک حس زودگذر و ابتدایی است. اگر کار میکنم و متنی را روی صحنه میبرم دلم میخواهد که حرفی را با جامعه خودم در میان بگذارم. مهمترین دغدغه من همیشه فقر و بیعدالتی بوده است. این دو مسئله را هم تجربه کردهام و هم به خوبی میشناسم. همیشه به دنبال محملی بودم که این دو موضوع را مطرح کنم و تصورم این است که در کارهای رادی این دو مسئله یعنی فقر و بی عدالتی موج میزند و چه نویسندهای قدرتمندتر از رادی و چه بستری زیباتر از نمایشنامههای او تا من مضامین مورد نظرم را به گوش مخاطب برسانم. این صرف کردن عمر در کنار رادی و متنهای او به همین دلیل بوده و من همچنان با وجود اینکه "خانمچه و مهتابی" آخرین متن بزرگ رادی است- منهای تک پردهایهایش که من معمولاً آنها را اجرا نمیکنم- در جهان او باقی خواهم ماند.
"خانمچه و مهتابی" با توجه به ویژگیهای بکر و منحصر به فردی که دارد کجای کارنامه زندهیاد رادی قرار میگیرد؟
میدانید که رادی به دلیل رئالیسم خاص خودش که بسیار موشکافانه بود، به عنوان چخوف ایران معروف بوده است؛ اما من همیشه معتقد بودهام که رادی هم چخوف ایران است، هم ایبسن ایران است و هم میلر ایران؛ یعنی مجموعهای از سبک این نویسندهها را در شیوه نگارش خاص خودش داشت. اما با این اوصاف خانمچه و مهتابی ورای این حرفه است. من معتقدم دنیای خانمچه و مهتابی دنیای دیگری است و با توجه به تفاوت نگاه و سبکی که در این متن نسبت به آثار دیگر رادی وجود دارد، من اطمینان دارم که اگر حضور فیزیکی رادی در میان ما ادامه مییافت او قطعاً وارد سبک و راه جدید و متفاوتی نسبت به کارهای گذشتهاش میشد.
این تفاوت سبک را بیشتر در کجاها میتوان دید و شما این شیوه متفاوت را نسبت به کارهای متأخرتر رادی، چگونه تحلیل میکنید؟
ببینید خانمچه و مهتابی همان دیالوگهای ظریف و زیبای رادی را دارد، اما از نظر تکنیک درام نویسی متفاوت است. رادی ابتدا در "باغ شبنمای ما" مقداری از رئالیسم خود را شکاند و تا اندازهای به سمت مدرنیسم رفت. رگههای این رفتن به سمت مدرنیسم را در "هاملت با سالاد فصل" هم میتوان دید. اما خانمچه و مهتابی تکامل یافته آن تجربیات است. کاری کاملاً مدرن که حتی میتوان گفت به قلمرو یک نمایشنامه پست مدرن هم نزدیک میشود. اما توجه داشته باشید که این مدرنگرایی باز هم خاص خود رادی است و رنگ ویژه او را دارد.
خانمچه و مهتابی دارای یک متن سخت و پیچیده است. هم داستان پیچیدهای دارد، هم روایتی چند گانه . به همین دلایل زبانی پیچیدهتر هم نسبت به حتی متون خود رادی دارد. این پیچیدگی شما را نگران نکرد که در فهم مخاطب اخلال ایجاد شود و با توجه به کمحوصله بودن مخاطب ایرانی باعث گریزان شدن او از کار شود؟
این را دوستان کارگردان و تئاتری من، هم پیش از کار و هم در طول تمرین بارها میگفتند و سعی میکردند مرا از اجرای این نمایشنامه به دلیل همین دشواریها منصرف کنند. اما همه آنها پس از دیدن کار شگفتزده شدند. به همین دلیل من پای این اجرا ایستادهام و معتقدم بهترین کار من است. شما اگر به متن رجوع کنید متوجه میشوید که این متن هیچگونه توضیح صحنه و پیشنهادی برای اجرا ندارد. کارگردان ملزم است که خود نحوه اجرا را انتخاب کند و این شکل اجرای من بود که شما دیدید. الآن هم همانطور که گفتید مخاطب ما کمی راحتپسند و تنبل شده است، لذا خواندن و دیدن این نمایشنامه حتی برای مخاطب تئاتر بین هم دشواریهای خاص خود را دارد. اما من به همین دلیل سعی کردم که انتخابهایم به گونهای باشد که مخاطب گستردهای بتواند این متن را درک کند و با آن ارتباط بگیرد و خوشبختانه تا امروز این ارتباط به خوبی برقرار شده و ارتباطی که من با تماشاگران گرفتم حاکی از درک این کار توسط عموم مخاطبان بوده است.
[:sotitr1:]صحنهای در نمایش است که یک زن و شوهر روشنفکر از طبقه متوسط دیده میشوند. به نظر میرسد آنها در یک وضعیت پوچ و بنبست ارتباطی به سر میبرند. این به نظر نوعی مانیفست مرحوم رادی درباره جریانهای تازه شکل گرفته و تصورات خامی است که از هنر در جامعه ما رواج پیدا کرده. شما این نگاه رادی را ناشی از چه میدانید؟
رادی از هیاهوهای پوچ و روشنفکرنماییهای بیمبنا بسیار متنفر بود و مدام به این مسائل اشاره میکرد. در این متن هم او سعی کرده که به نوعی با این صحنه با همان موشکافی همیشگی، این خودنمایی را که در جامعه خود و به طور ویژه جامعه تئاتری میدید به نقد بکشد و چون دغدغه من هم این مسئله بوده تلاش کردم که این صحنه را برجستهتر به مخاطب نمایش دهم.
در کار یک سری تصاویر و فرم ساخته شده که با آنها کابوسها و خوابهای خانجون شخصیت اصلی نمایش نشان داده میشود. چگونه و بر چه مبنایی به این تصاویر رسیدید؟
گاهی حرکات در کارهای من به سبب القای یک مفهوم معنایی است که نمیشود گفت و توضیح متن هم درباره آن گویا نیست، مثل کارهایی که در "شب روی سنگ فرش خیس" انجام شد. اما در این کار ما تمام حرکات را با تمرین بدست آوردیم. من برای نمایش خوابها و توهمات خانجون مدام اتودهای مختلفی را پیشنهاد میکردم و حاصل تمرینهایی که با گروه بازیگران انجام شد، حرکاتی است که در این کار میبینید.
چه شد که برای اجرای نقش خانجون به گلاب آدینه رسیدید؟
من دو نفر را برای این نقش در نظر داشتم که از بین آن دو به خانم آدینه رسیدم و جالب است بدانید وقتی ایشان نقش را خواندند گفتند که هیچ بازیگری نمیتواند چنین نقش جذابی را رد کند. خانم آدینه بازیگر پرسشگر و خستگیناپذیری است که مدام در تحلیل و به دست آوردن نقش با کارگردان وارد بحث میشود و سعی میکند با شناخت و تحلیل نقش را اجرا کند.
سالن برج آزادی آرام آرام با اجرای پر تماشاگر شما دارد تبدیل به یکی دیگر از مراکز تئاتری ما میشود. امکانات و ساختار سالن را چطور ارزیابی میکنید؟
معماری این سالن برای اجرای تئاتر بسیار خوب است و من وقتی این سالن را دیدم به نظرم برای طرحها و ایدههایم برای اجرای کار بسیار مناسب بود. به همین دلیل ما توانستیم دکور این نمایش را بر اساس شکل و معماری این سالن طراحی کنیم. اما خوب مشکلاتی هم در بخش نور و جایگاه تماشاگران دارد که باید اصلاح شود.