نگاهی به نمایش ”گلوری” به کارگردانی ”یاروسلاو فدوریشین” از لهستان
"گلوری" روایت و ماده اصلی نمایشاش را با بسترهای کهن الگویی و در ضمن به واسطه نوع اجرای فلکلوریکاش در معرض بازخورد قرار میدهد. در این نمایش کیهان با نشانهها و نمادهایش در برابر قدرت انسان قرار میگیرد

مهدی نصیری: گروه‌های تئاتر خیابانی لهستان از بیست‌وپنجمین دوره جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر وارد ایران شدند، تا آن زمان تئاتر خیابانی هنوز در جشنواره‌ها زیاد جدی گرفته نمی‌شد. معمولاً اغلب آثار این گروه در ساده‌ترین شکل ممکن و با بهره‌گیری از کمترین امکانات در محوطه‌های باز اطراف سالن‌ها اجرا می‌شدند و البته روند اجرای آنها هم چندان جدی گرفته نمی‌شد.
نمایشهای خیابانی لهستان اما نگاه هنرمندان و مسئولان تئاتر را در مورد آثار خیابانی، امکانات این کارها و وسعت و قدرت تأثیرگذاریشان تغییر داد. از همین بابت تئاتر خیابانی لهستان بدون شک تأثیر زیادی بر نمایش خیابانی ما گذاشت و البته آثار آنها به شدت مورد استقبال مردم و هنرمندان تئاتر و منتقدان قرار گرفت. استفاده از امکانات وسیع، بزرگی و حجم عظیم دکورها، بازی با ابعاد، بازیگران چند متری، امکانات صوتی قدرتمند و... از ویژگیهای تئاتر خیابانی لهستان بودند که نمونههایی از تقلید از آن را همین امروز و حتی در بیستونهمین دوره جشنواره نیز میتوان مشاهده کرد.
اما امسال و علیرغم آنچه که توقع میرفت، نمایش "گلوری" نتوانست همچون سالهای قبل رضایت و کنجکاوی مخاطبان را نسبت به یک اثر موفق یا تجربهای شبیه به تجربه گذشته برآورده کند.
لهستانیها در این نمایش بیش از آنکه تجربه تازه یا شیوهای متفاوت و جدید از کارشان را به نمایش بگذارند، نمونهای حتی ضعیفتر و سطحیتر نسبت به کارهای مشابه خیابانی دورههای قبل را تولید کردهاند.
نمایش خیابانی "گلوری" که در پارکینگ تالار وحدت اجرا میشود، اجرایی متکی بر حرکت، موسیقی و مبتنی بر جهانی اساطیری و دنیای نشانهشناختی نمایش است. حتی جادوی فضاسازی که در آثار دیگر کارگردانان لهستانی به وضوح مشاهده میشد و با قدرت و خلق اتمسفری قوت تماشاگر را مبهوت ابعاد سحرانگیزش میکرد، در این نمایش وجود ندارد. [:sotitr1:]
"گلوری" روایت و ماده اصلی نمایشاش را با بسترهای کهن الگویی و در ضمن به واسطه نوع اجرای فلکلوریکاش در معرض بازخورد قرار میدهد. در این نمایش کیهان با نشانهها و نمادهایش در برابر قدرت انسان قرار میگیرد و انسانها با ابعاد و اندازههای اغراق شده در برابر یا در کنار آن، چالشهایی هر چند ضعیف را ایجاد میکنند.
بازیگران هاله تیره و سیاه رنگ اطراف زمین یا جهان را بر تن میکنند و هر یک بخشی از این سیاهی را با خود حمل میکنند و مبارزه آغاز میشود. بنابراین بخشی از وظایف اجرا و تقسیم مؤلفههای کاربردی آن بر دوش نشانهها و نمادها قرار گرفته است. آتش، آب، باد و خاک مهمترین عناصر طبیعت هستند که جهان نشانهها و نمادها به خود اختصاص میدهند و چالش و درگیری میان آنها قرار است که به روایت نمایشی تبدیل شود.
"گلوری" تمام این نشانهها و مؤلفههای حرکتی اجرایش را در آیینهای اروپای شرقی مورد جستجو قرار داده و به اجرا میگذارد. حرکتها، نشانه و نمادها کاملاً ریشه در آیینهای شرقی اروپا دارند که از لهستان و مجارستان آغاز میشود و تا ارمنستان، گرجستان و اکراین ادامه پیدا میکند و سرانجام به روسیه میرسد. موسیقی هم به همین تناسب کاملاً براساس ریشههای فولکلور انتخاب شده است.
اما نمایش خیابانی لهستان مثل نمونههای مشابه قبلی، تماشاگر را مجذوب جهان جادوییاش نمیکند. دلیل آن هم شاید این باشد که جهان آیینی و اسطورهای در نمایش و اجرای آن بسط و گسترش پیدا نمیکنند و عمق نمییابد. در واقع اسطورهها و دنیای آنها در این اجرا تنها خودشان را نشان میدهند و در سطح معرفی میشوند.
نمادهایی چون آتش و باد، نشانههایی چون نوارهای رنگی، ماسکها، حرکتها و سرانجام موسیقی تنها نوعی همراهی انسان با طبیعت یا مقابله سطحی طبیعت با اساطیر و اساطیر با خود را به نمایش میگذارند. در واقع آنچه باعث میشود نمایش چندان مورد توجه قرار نگیرد و به عنوان اثر عمیق و تأثیرگذاری با مخاطب ارتباط برقرار نکند، یا دست کم در خلق جهانی جادویی و سحرانگیز موفق نباشد، این است که چالش و درگیری در آن به حداقل رسیده و تنها در حد یک کارناوال کوچک مطرح میشود.