نگاهی به نمایش ”فاوست” نوشته و کارگردانی ”حمیدرضا نعیمی”
در کارگردانی نمایش فاوست حمیدرضا نعیمی سعی داشته از همه عناصر مختلف استفاده کند. موسیقی و نورپردازی و حتی تکنیکهای مختلف در استفاده از آتش و دستگاه مهساز و ویدئو پروژکشن و غیره که در برابر صحنههای متنوع نمایش کاربرد خوبی دارد. یکی از دلایل موفقیت نمایش کارگردانی حساب شده نمایش و هدایت بازیگران است

شهرام کرمی: نمایشنامه "فاوست"اثر نویسنده و دانشمند آلمانی یوهان ولفگانگ فون گوته (۱۷۴۹-۱۸۳۲) به عنوان یک اثر شاخص و شاهکار ادبیات جهان شناخته می‌شود. این نمایشنامه فلسفی و شاعرانه که به شرح سرنوشت انسان و رابطه او با خدا و شیطان می‌پردازد در دو بخش نوشته شده است.
داستان "فاوست" درباره دانشمندی به نام فاوست است که روح خود را به شیطان میفروشد. براساس این داستان افسانهای آثار مختلفی توسط نویسندهگان مختلف نوشته شده است. کریستوفر مارلو اولین درام فاوست را به نام "دکتر فاستوس" نوشت. این درام شاخص و شاعرانه شخصیتپردازی و تفسیر زیبایی از رابطه انسان و شیطان دارد. در نوشته کریستوفر مارلو شیطان در دنیای جدید به شکل دیگری حضور دارد. سودای قدرت چنان بر بشر نفوذ دارد که او را از روح و حقیقت خود غافل میکند. اما نوشته گوته که با صرف سالها وقت و تجربه مفید زندگی طولانی نویسنده همراه بود خیلی زود اثری جهانی شد. نمایشنامه فاوست گوته در دو بخش نوشته شده است. در بخش یکم به عقاید و افکار انسان در سده میانی آلمان که بیشتر به خرافات گرایش داشت پرداخته میشود و در بخش دوم که در فضای یونان باستان شکل گرفته موضوع قدرت سیاسی و تغییر جهان نمود دارد.
در بیستونهمین جشنواره فجر سه اجرای متفاوت از نمایشنامه فاوست گوته بر صحنه رفت. فاوست فانتزی کاری از کارگردان بزرگ آلمانی پیتر اشتاین که حضور او در ایران اتفاق مهم جشنواره بود. اجرای پیتر اشتاین شامل مونولوگی طولانی درباره شخصیت فاوست بود که پیتر اشتاین به تنهایی آن را اجرا کرد. این اجرا بیشتر شبیه نمایشنامهخوانی بود که اهمیت این متن شاعرانه را مشخص میکرد. اما گروه دیگر خارجی از کشور سوئیس به کارگردانی ماریا کراس اجرایی مدرن را از این نمایشنامه داشت که با تلفیق موسیقی، هجو و طنز شکل گرفته بود.
اما اجرای ایرانی نمایش فاوست توسط گروه تئاتر شایا و به کارگردانی حمیدرضا نعیمی یک بازنویسی دوباره بر اساس نمایشنامه گوته است. نقد این اثر برای نگارنده به عنوان عضوی از گروه نمایش که البته فقط در روز اول شاهد اجرای نمایش بودم کار سختی است. اما در این نوشته سعی دارم با توجه به آشنایی با آثار و نوشتههای نویسنده و کارگردان اثر اجرای نمایش فاوست را تحلیل کنم.
حمیدرضا نعیمی در ده سال اخیر به عنوان یک نویسنده جوان و خوشذوق آثار متفاوتی را نوشته است و خیلی زود به عنوان یک درامنویس مطرح شد. نمایشنامههای او پس از چند تجربه متفاوت ویژگی خاص و متفاوتی را پیدا کرد. آثار اولیه او چون خانه کاغذی، وعدهگاه نهنگها، شب بیپایان فاخته و آوای سرخ، تجربههای متفاوتی بود که منجر به شکلدهی اندیشه و شیوه نگارش او شد. این روند با نگارش و اجرای نمایشنامه "دختری با شنل ارغوانی" وارد مرحله جدیدی در بین آثار او شد.
نمایشنامههای هفت طبقه، آژاکس، داستانهای کارور، مکبث، کالون و قیام کاستیلیون، صبحانه برای ایکاروس، و نمایشنامه لیرشاه به عنوان مهمترین نمایشنامههای او چند ویژگی خاص دارد. عمده آثار او یا بازخوانی آثار مطرح جهان است و یا اینکه بر اساس یک داستان و اثر دیگر شکل گرفته است. داستانهای کارور براساس چند داستان کوتاه ریموند کارور و نمایشنامه هفت طبقه شکلدهی درام براساس داستانی به همین نام نوشته دینو بوتزاتی است. یا نمایشنامه کالون و قیام کاستیلیون که با نگاهی به رمان اشتفان تسوایک نوشته شده و یا آثار دیگر او چون آژاکس و لیرشاه که از نمایشنامههای معروف و مطرح سوفوکل و شکسپیر الهام گرفته است. اما نمایشنامههای او که نوعی بازخوانی آثار شاخص است به جهت تحلیل متفاوت و شخصیتپردازی و اندیشه جدید، نمایشنامههای متفاوت و جدیدی هستند. حمیدرضا نعیمی نویسندهای اندیشه محور است که با رجعت به آثار شاخص سعی دارد تفسیر جدیدی را در آثارش ارائه دهد. سیال بودن زمان و مکان در نمایشنامه لیرشاه، مبارزه و مقاومت در کالون و قیام کاستیلیون و توهم زندگی متفاوت انسان معاصر در نمایشنامه داستانهای کارور مهمترین تحلیل او برای نگارش و بازخوانی این نمایشنامهها است.
اما نمایشنامه فاوست اثر جدید حمیدرضا نعیمی با حفظ اصل داستان یک برداشت امروزی و معاصر از این اثر است. داستان نمایش از جایی شروع میشود که فاوست در زیرزمین خانه خود روزگار سختی را با کتابهایش میگذراند که شیطان یعنی مفیستو بر او نازل میشود و فاوست با فروختن روح خود همراه او میشود. این آشنایی باعث میشود فاوست به دنیای جدیدی پا بگذارد که به مرور شخصیت او را تغییر میدهد. حتی عاشق شدن فاوست نمیتواند مانعی برای رسیدن به قدرت باشد. فاوست شخصیت دانایی است که بعد از آنکه روح خود را به شیطان میفروشد تشنه کار است. کار برای او حکم زندگی را دارد. نوعی میل به دانستن و تلاش برای فهیمدن. کار برای فاوست اندیشهای برای فهمیدن زندگی است. در یک صحنه او میگوید: «یک جامعه بیکار، جامعه وحشی و عقب افتاده است.» و در نهایت این تکنولوژی و ماشین است که بر او تسلط مییابد. کار در جامعه امروزی در تفکر ماشینی و دگردیسی انسانها نمود دارد. میل به قدرت باعث میشود تا آدمها مطیع قدرت جهان صنعتی شوند. فاوست در دنیای جدید یک موجود مطیع و رام است که در برابر دنیای ماشین ارادهای از خود ندارد. در واقع این روح شیطان است که در شکل صنعت و تکنولوژی انسان را در خود هضم کرده و فاوست انسان تسلیم شدهای است که تسلیم قدرت میشود.
[:sotitr1:]در پایان نمایشنامه فاوست به نقطهای میرسد که یک تحول برای شخصیت او محسوب میشود. او احساس میکند که در برابر شیطان و جهان تغییر یافته ارادهای برای مقاومت ندارد. برای همین ناچار است که در برابر شیطان و سرنوشتی که خود انتخاب کرده باز هم امیدوار باشد. میگوید: «اونی که زنده س حق داره امیدوار باشه.» این تحلیل و اندیشه جدید حمیدرضا نعیمی در بازخوانی نمایشنامه فاوست است. شخصیت فاوست در برابر آنچه در زندگی او شکل گرفته و فروختن روح خود همچنان به آینده امیدوار است.
شخصیتهای نمایشنامه برگرفته از فاوست گوته است که رابطه آنها دچار تغییر شده و اشخاص نمایش امروزی و معاصر شده اند. فاوست، واگنر، مارگریت، مفیستو، اشخاص اصلی نمایشنامه هستند. شکل و ساختار پرداخت نمایشنامه بدون زمان و مکان است و اشخاص به جغرافیای خاص و شناخته شدهای تعلق ندارند. این نگاه حتی در کارگردانی نمایش لحاظ شده و به شکل تعمدی در گفتگو و یا حتی نوع طراحی صحنه نمایش اشخاص فقط متعلق به جهان امروز معرفی میشوند. در هیچ جای نمایشنامه به مکان شناخته شده و یا جغرافیای خاص اشاره نمیشود. این نگاه و تحلیل نویسنده باعث شده نمایشنامه بیشتر به رابطه اشخاص بپردازد. دیالوگنویسی رمزآمیز نمایشنامه به عنوان مهمترین ویژگی اثر کمک زیادی به شکلگیری این فضا کرده است. نوع دیالوگنویسی اثر که در برخی صحنهها حالت سوال و جواب میگیرد با رعایت گفتار کوتاه و مختصر بار فلسفی و اندیشه نمایش را باور پذیر میکند.
مفیستو: آروم باش فاوست. آروم باش.
فاوست: چه جوری آروم باشم؟
مفیستو: بیا یک سیگار بکش.
فاوست: نمیخوام در خلسه فرو برم.
مفیستو: هر طور که تو بخوای.
فاوست: کمکم کن مفیستو.
مفیستو: میخوای چه کار کنی؟
فاوست: باید بیوقفه کار کنم. اونچه بشر بهش احتیاج داره، صنعت و تکنولوژی نیست. چراکه همونقدر که علم پیشرفت میکنه، جهل هم پیش میاد. ما باید آدمی نو پرورش بدیم با اندیشه و نگاهی نو. برای شروع باید سازمانهایی تدارک ببینیم که بودجهاش را دولت تامین نکند. هر شهروند به میزان درآمدش، بخشی از اون رو به این سازمانها اختصاص بده. پس در نتیجه هم حقش رو روزانه مطالبه میکنه. حق حیات، حفظ حقوق بشر، آزادی و پیشرفت در همه سطوح. باید در کوچکترین دهکدهها تا بزرگترین شهرها فعالانی باشند که در صورت نقض این حقوق یا کشته شدن یک انسان با هر دیدگاه، دین و مذهب، قومیت یا نژادی، رهبران و عاملان این جنایت دهشتناک رو محاکمه و مجازات کنند. از حالا باید بدانند که کشتن یک انسان به معنای کشتن همه بشریته. طرحهای زیادی دارم که باید هرچه سریعتر عملیاتیشون کنیم. باید شبکهها و رسانههای خبری...
مفیستو: فاوست!
فاوست: چیه؟
مفیستو: فکر کنم تو خستهای.
فاوست: نه مفیستو. حالا زمانی نیست که از خستگی حرف بزنیم.
مفیستو: فاوست!
فاوست: چیه اینقدر اسم منو صدا میزنی ؟
مفیستو: زمان.
فاوست: چی؟
مفیستو: زمان تو به آخر رسیده.
نمایشنامه میخواهد اثری تفسیری باشد. یکی از ویژگیهای خوب نمایشنامه پرداخت یکدست و روان داستان نمایش و دیالوگهای اشخاص است.در بازخوانی حمیدرضا نعیمی داستان نمایش به راحتی روایت میشود. در بازخوانی یک اثر و حتی آثار شاخص ادبیات آنچه اهمیت دارد این است که باید مخاطب را کسی فرض کرد که با نوشته اصلی یا داستانی که میخواهد بازخوانی شود آشنا نیست. این ویژگی در نمایشنامههای آژاکس و کالون و قیام کاستیلیون کمتر رعایت شده بود. میتوان تجربه حمیدرضا نعیمی بعد از بازخوانی چند نمایشنامه را در نگارش فاوست شکل کامل شدهای دانست که توانسته منجر به خلق اثری مستقل شود.
نمایشنامه صحنههای مختلف دارد که به نظر میرسد برخی صحنههای نمایش میتوانست کوتاهتر پرداخت شود. در صحنههای پایانی حضور چند باره کارگران روندی تکراری به نمایشنامه میدهد. این نوع پرداخت باعث شده که دیالوگهای اشخاص نمایش به شکل دیگری تکرار شود. صحنه برخورد اولیه فاوست با مردم در یک رستوران چنان پرداخت خوب و باورپذیری دارد که به نظر میرسد در صحنههای پایانی نوعی شتابزدگی باعث شکلدهی گفتوگوهای دوباره شده است.
ساختار و توالی وقایع نمایشنامه روندی منسجم و منطقی دارد. شخصیتهای نمایشنامه به نوعی پرداخت شدهاند که رابطه آنها باورپذیر است. فاوست شخصیت پیچیدهای ندارد. او انسان آگاه و دانشمندی است که اندیشههای بزرگی در سر دارد ولی در برابر قدرت شیطان محکوم است. در بازخوانی نمایشنامه فاوست علاوه بر شخصیت فاوست مفیستو شخصیت متفاوتی دارد. او یک شخصیت خونسرد و جذاب است که حضور ناگهانی او در نزد فاوست و پذیرش پیشنهادش منطقی و باورپذیر است. آنچه در برداشت از نمایشنامه گوته در نمایشنامه نمود دارد و با بازخوانی امروزی اثر تضاد دارد کارهای شبیه جادوگران است که مفیستو انجام میدهد. با یک حرکت دست او پول از آسمان میبارد و یا اینکه با اشاره او دود و آتش بلند میشود. جادوگری و شخصیتهای شبیه روح و یا فرازمینی و ماورایی در هردو اثر کریستوفر مارلو و گوته متناسب با شرایط تاریخی زمان آنها جلوه دارد. اما برداشت و تحلیل امروزی حمیدرضا نعیمی از فاوست میتوانست رابطه شخصیت مفیستو و فاوست را متناسب با نگاه امروزی پرداخت کند.
در برداشت نعیمی از مفهوم زندگی و شیطان، یک حلقه گم شده در سرنوشت انسان وجود دارد. امید و حضور خداوند که در نمایشنامه برخلاف شخصیت کشیش در رفتار و عشق پاک مارگریت ظهور دارد. او در شرایطی که در زندان گرفتار است حاضر نیست اعتقاد خود را از دست دهد و حتی در برابر اصرار فاوست تسلیم نمیشود. او از فاوست میخواهد به خداوند سوگند یاد کند. ولی در عهد و پیمان فاوست و شیطان، خداوند جایی ندارد. میتوان امید فاوست را که در چند صحنه بارها از آن یاد میکند گرایش و نیاز انسان به خداوند دانست که حضور شیطان مانع رابطه و بازگشت او می شود.
نمایشنامه فاوست اثری تحلیلی و رمزآمیز است که با پرداخت ساده و روان مفاهیم آن برای مخاطب قابل درک است. بازخوانی حمیدرضا نعیمی از اثری شاخص بعد از تجربههای متفاوت این ویژگی را دارد که نمایشنامهای شاعرانه و طولانی را با نگاهی امروزی شکل داده است. برخی نمایشنامه فاوست گوته را یک اثر خواندنی و شاعرانه میدانند که اجرای صحنه ای آن کاری سخت است. برای همین بازخوانی و برداشت از این اثر جهانی به شکلهای مختلف در صحنههای تئاتر دنیا اتفاق میافتد. حضور و اجرای سه گروه نمایشی در بیستونهمین جشنواره تئاتر فجر محتوای غنی و ویژگیهای خاص این اثر جهانی را نمایان میکند.
اما در کارگردانی نمایش فاوست حمیدرضا نعیمی با وجود اینکه خود در نقش اصلی نمایش یعنی فاوست بازی کرده اما در هدایت بازیگران و خلق صحنههای نمایش دقت قابل قبولی را صرف کرده است. یکی از محاسن نمایش بازی هماهنگ و یکدست بازیگران نمایش است. همه بازیگران حضور موفقی در صحنه دارند. در این بین ایوب آقاخانی در نقش مفیستو و بهناز نازی در اجرای شخصیت مارگریت بسیار موفق عمل کردهاند. ایوب آقاخانی با بازی روان و زیرپوستی خود که سعی دارد بیدلیل یک شخصیت داری قدرت را با بازی اغراق شده خود تصنعی نکند لحظات شیرین و جذابی را خلق میکند. به نظر میرسد ایوب آقاخانی بعد از بازی در نقش چند شخصیت رمزآمیز در بازی این گونه شخصیتها به مهارت خوبی رسیده است. اما بهناز نازی در بازی خود در نقش مارگریت با بازی پراحساس خود یک شخصیت عاشق با باورهای اعتقادی را به شکل تاثیرگذاری بازی کرده است.
در بین سایر بازیگران فروغ قجابگلو در نقش مارت و یعقوب صباحی در نقش کشیش نمونه خوبی از تلاش و حضور یک بازیگر حرفهای در صحنه نمایش است. در چند سال اخیر حضور این دو بازیگر در نقشهای مختلف همیشه با موفقیت همراه بوده است. هر دو این بازیگران در معرفی شخصیتهای نمایش موفق بودهاند. اما حضور امین طباطبایی در نقشی کوتاه به عنوان مامور شکنجه یک نکته قابل ذکر در کار گروه بازیگران نمایش است.
رضا مهدیزاده به عنوان طراح صحنه در طراحی خود که مهمترین عنصر آن نیمکت و صفحه شفاف سقف و یک تندیس انتزاعی شبیه درخت است تلاش کرده صحنههای مختلف را با استفاده از همین چند عنصر شکل دهد. نیمکت های مختلف و کاربرد آن که در نمایش های امروزی و مدرن خیلی رایج است در صحنههای نمایش تصاویر بصری زیبایی را شکل میدهد. صحنه زندان و یا رستوران یک نمونه خوب از استفاده از طراحی صحنه است. رضا مهدیزاده متناسب با تحلیل نمایش فضایی مدرن و کاربردی را در طراحی صحنه خلق کرده هر چند به نظر میرسد در نورپردازی صحنه از صفحه شفاف بالای صحنه میشد استفاده بهتری در جهت خلق تصاویر بصری صحنه کرد.
اما در طراحی لباس نمایش وضعیت متغیر است. چنانچه اشاره داشتم نمایش تعلق به زمان و مکان خاصی ندارد، اما وجود برخی اشخاص چون کشیش و یا رابطه آنها به نوعی آنها را متعلق به یک جامعه غیرایرانی و فرهنگ اروپایی میکند. در طراحی لباس این عامل رعایت شده و نوع پوشش برخی بازیگران معرف شخصیت آنها است. در طراحی لباس مارگریت و مارت به عنوان شخصیتهای زن نمایش دقت زیادی صرف شده ولی لباس مفیستو یا حتی فاوست چندان در راستای شخصیتهای نمایش نیست. لباس مفیستو شبیه پالتوی کودکان مدارس است که در کشورهای بلوک شرق استفاده زیادی دارد. مفیستو به عنوان شخصیت شیطان نیاز به طراحی یک لباس خاص داشت که شخصیت و ویژگی او را آشکار سازد. در صحنه اول نمایش لباس فاوست که در زیرزمین و فضایی تحقیر آمیز زندگی میکند کمک زیادی به معرفی شخصیت کرده است. اما در صحنههای بعد که لباس فاوست تغییر میکند مشخصه خاص این کاراکتر در طراحی لباس او نمود ندارد.
در کارگردانی نمایش فاوست حمیدرضا نعیمی سعی داشته از همه عناصر مختلف استفاده کند. موسیقی و نورپردازی و حتی تکنیکهای مختلف در استفاده از آتش و دستگاه مهساز و ویدئو پروژکشن و غیره که در برابر صحنههای متنوع نمایش کاربرد خوبی دارد. یکی از دلایل موفقیت نمایش کارگردانی حساب شده نمایش و هدایت بازیگران است که به نظر میرسد در طراحی حرکات و تصاویر نمایش کارگردانی از متن پیش افتاده باشد.
نمایش فاوست به عنوان کاملترین اثر نمایشی حمیدرضا نعیمی نشان از بلوغ و نبوغ او در بازخوانی آثار شاخص و پیچیده دارد. در آخرین اثر این نویسنده علاوه بر خلق یک نمایشنامه متفاوت اجرایی هماهنگ و قابل قبول شکل گرفته که میتوان به آثار بعدی گروه تئاتر شایا بسیار امیدوار بود.