در حال بارگذاری ...

اقتباس تئاتر قرن 19 از ادبیات قرن 19 (بخش دوم)

نوشته: کاترین هارت ویگسن، برگردان منیژه نصیری در بخش نخست این مقاله به ویژگی‌های تئاتر قرن ۱۹ و امکانات این تئاتر اشاره شد. در این بخش ادامه مباحث قبلی با نگاهی ریزبینانه‌تر به مولفه‌های مختلف تئاتر قرن ۱۹ مورد بررسی قرار می‌گیرد و در پایان اقتباس به عنوان یک بحث مهم تحلیل می‌شود.

تئاتر قرن 19 "در محل"
طراحی صحنه و تشکیلات صحنه
علیرغم تغییرات ناگذرا در ژانرهای تئاتر غالب از قرن 18 تا قرن 19تحقیقات کریستوفر باف روشن می‌کند که بزرگترین تفاوت بین نمایشنامه‌های این دو دوره در تکیه بر مناظر تصویری (صحنه‌سازی) قرن 19 است. در دهه 1740 چشم‌انداز پس زمینه‌های تزیینی ساده بود، اما صد سال بعد طراحی صحنه ستاره تئاتر قرن 19 شد. تا سال 1840 تمام عناصر صحنه‌سازی، معماری، عوامل صحنه در کنسرت‌ها استفاده می‌شدند تا ذهن تماشاگر را به دنیای دیگری که تئاتر آن را خلق کرده انتقال دهند و تمام مراحل و عوامل تئاتر تحت تاثیر تغییر در طراحی صحنه بود.
موسیقی
موسیقی در تئاتر قرن 19 یک ویژگی ممتاز و برجسته بود. موسیقی عاملی در تفاوت ژانر بود به این معنا که چون لرد چمبرلین در مورد کمیت موسیقی (مقدار) مورد نیاز حالت‌های (صحنه‌های) ملودرام اصول خاصی نداشت، نمایشنامه‌نویسان موسیقی کمی برای رهایی از نمایش‌های جدی تغییر یافته به کار می‌بردند.
اما موسیقی جایگاه قابل توجهی در اکثر ملودرام‌ها داشته است. توضیح جکی براتون درباره داستان یک راز اولین ملودرام اجرا شده در انگلستان گواه این مطلب است.
 "تبه کار بازی می‌کند و با ترس و پشیمانی صحبت می‌کند صدای موزیک می‌آید. نمایش دقیقاً یک ملودرام است چون موسیقی هماهنگ با آن نیست، اما حضور آن (موسیقی ) در صحنه گفتار راوی را شکل می‌دهد و آنچه شخصیت‌ها انجام می‌دهند و می‌گویند را به خوبی به عنوان عکس‌العمل شنوندگان گسترش می‌دهد."
محل دادرسی
بعضی تغییرات مهم در طراحی معماری تئاترها هم بر روش اجرای برخی تمرینات تئاتر و هم بر طرز تفکر و تجربه مخاطبان درباره تئاتر تاثیر می‌گذارد. در دهه 1790 کاونت گاردن و دروری لین بازسازی شدند و تئاترهای جدید هر یک بیش از 3000 صندلی داشتند.
علاوه بر رسم جدید تاریک کردن خانه‌ها بازیگران و مخاطبان آن نور کم را برای تعریف فضای اجرا به منظور جدا کردن و متمایز کردن جایگاه مخاطبان بکار می‌گیرند.
مدیریت
در طول قرن 18 و بیشتر در قرن 19 مدیرانی مثل امروز وجود نداشت. مدیران تئاتر که اغلب بازیگر هم بودند بیشترین تاثیر را در انتخاب‌های هنری فراگیر داشتند. نظارت بر استخدام هنرپیشه، طراحان صحنه و دیگر هنرمندان تولید، تصویب طرح از تئاتر، تعیین قیمت بلیط، انتخاب نمایشنامه برای تولید و غیره اما بطور کلی محصول تئاتر نتیجه کار تک تک هنرمندان خلاق، هنرپیشه‌گان، آهنگسازان، نقاشان و استادان است که هر یک در حوزه خود کار می‌کنند. براکت می‌گوید ویلیام چارلز مکردی که از سال 1837 تا 1839 کاونت گاردن و از 1841 تا 1843 دروری لین را مدیریت می‌کرد یکی از اولین کارگردانان در این جهت مدرن بوده است. او به بازیگران خود جایگاه آنها را روی صحنه دیکته می‌کرد (با صدای بلند می‌خواند) همچنین او مراقب بود تمرینات همانگونه که وی آنها را اجرا می‌کند، انجام شوند.
اجرا
گرچه حضور هنرپیشه‌گان برای هنر ضروری است اما اهمیت حضور آنها در قرن 19 موکد است. تا حدی به علت افزایش سایز تئاترها و تا حدی به دلیل صحنه‌های استادانه درست شده شیوه‌های بازیگری سازگار شدند. اولین تغییر این بود که بازیگران در حرکات خود مبالغه کرده و صدای خود را تنظیم کنند تا مخاطبان حرف‌های آنها را بفهمند، چون حالا دورتر از صحنه قرار داشتند. سپس همانطور که پیتر تامپسون مشاهده می‌کند کار در روشنایی به مدیران اجازه می‌دهد که با مجبور کردن بازیگر در میان صحنه نه در مقابل آن (جلوی صحنه بازی نکنند در همه جای صحنه بازی کنند) تخیلی شبیه به واقعیت خلق کنند. کتاب راهنمای بازیگری که در آن زمان نوشته شده پیشنهاد می‌کرده که اجراکنندگان گالری‌های هنری را برای الهام گرفتن ببینند. در واقع شیرر وست درسی ارائه داد که آشکار می‌کند تغییر در تاکید بر نقاشی صحنه و ارتباط بازیگران با صحنه، بازیگر در پاسخ به تفسیر و تجزیه یک کار هنری تبدیل به یک تصویر می‌شود.
تاکید بر بازی بدنی شاید مهمترین ویژگی سبک بازی قرن 19 باشد. گرچه فیلیپ کمبل و ساراسیدونز که از قرن 18 شهرت خود را بدست آورده بودند سبکی را بازی می‌کردند که وقار و عزت نئوکلاسیک تعریف می‌شد، اما سبک‌های بازی تکامل یافتند تا در این قرن از نظر فیزیکی نیرومند و پرانرژی باشند.
لباس
بطور کلی طراحی لباس در چند دهه اول قرن 19 در وضعیت انتقالی قرار داشت. به آرامی بسوی تغییر به سمت تاریخ و فرهنگی دقیق‌تر می‌رفت. این تغییر توسط چارلز کمبل و جیمز رابینسون پلانچ رهبری شده بود. هنرپیشه‌گان و مدیران به لباس بعنوان یک وسیله ارتباطی نگاه می‌کردند. تا از طریق آن بتوانند تاثیر بیشتری روی حرکات و بازی خود بگذارند.
مخاطبان
مخاطبان قرن 19 از نظر انگیزه آنها برای توجه به تئاتر، رفتار و تاثیرشان بر شیوه‌های تئاتر مختلف بودند. در سال 1800 لندن یکی از شهرهای معروف اروپا بود و جمعیت آن طی 40 سال بعد افزایش چشمگیری یافت. یکی از نتایج این افزایش جمعیت این بود که طبقه کارگر برای اولین بار به تئاتر توجه بسیار نشان دادند و این سلیقه آنها توجه مدیران تئاتر را جلب کرد. نینا اوربچ عنوان می‌کند که ژانرهای مختلف تئاتر عملا به همه طبقات کشیده شد، اما این فقط در پاسخ به برتری‌های آن طبقه است که ژانرهای مختلف گسترش یافتند.
علاوه بر جنبه سرگرمی یا روشنگری، تئاتر یک عرصه اجتماعی مهم برای مخاطبانش داشت. تئاتر یک فضای داخلی سکولار بود که در آنجا مردم یکدیگر را ملاقات می‌کردند. مخاطبان زمان زیادی را آنجا سپری می‌کردند. در 40 سال اول قرن 19  مردم گاهی بعدازظهرها بیش از 6 ساعت را آنجا سپری می‌کردند.
مخاطبان تئاتر یا باسواد بودند یا حداقل با خواندن روزنامه و رمان آشنا بودند. فیلیپ کاکس در نوشته‌ای درباره اقتباس صحنه از رمان‌های دیکنز اهمیت دخول در بعضی تابلوهای نمایشگر صحنه بوجود آمده از رمان‌ها را یافته است. این نشان می‌دهد که مخاطب با رمان آشنا بوده زیرا تصاویر صحنه معمولاً صحنه‌های قابل شناسایی از ادبیات بودند و این لذت‌بخش است که مخاطب از چنین اجرایی لذت می‌برد.
اقتباس به عنوان مباحثه محبوب
ارزش مطالعه اقتباس‌های تئاتری از منابع ادبی در قرن 19 این است که به عنوان لنزی عمل می‌کند که از درون آن دوران فرهنگی ادبیات را مشاهده کرد. برای ایجاد این فرصت به منظور تجدید نظر متون، اقتباس‌ها تئاتر را از انتقادهای منفی آن دوره نجات دادند.
شاید با احترام به اقتباس خصوصاً در قرن 19 فاصله کمی بین صفحه و صحنه وجود داشته باشد که منتقدان در گذشته و حال حق این را دارند که به آن مانند تنقلات (هله هوله) در دنیای دراماتیک یا سرگرمی صرف بنگرند. تغییر پلات‌ها و شخصیت‌های نمایش‌های برگرفته از ادبیات تا حدی قابل پیش‌بینی بودند. شخصیت‌های ادبی گاهی به دنیای ملودرام منتقل شده و به یک تبه‌کار کلیشه‌ای، قهرمان یا کمدین پیر تبدیل می‌شدند. اما این بدین معنا نیست که اقتباس‌کنندگان و مخاطبان فکر نکرده بودند و هوشمندانه ادبیات و تئاتر را دریافت کردند. مخاطب و خواننده می‌توانند معنی متن و صحنه را از روزنامه‌های موجود کشف کنند. پالمر می‌گوید: مخاطب دوست دارد قضاوت خود را با قضاوت منتقد مقایسه کند، چیزی شبیه به بحث درباره نمایش بعد از اجرا. او ادامه می‌دهد: مخاطب به نظر می‌رسد بازنگری می‌کند، تحلیل و توضیح کارشناس را بازنگری می‌کند. بازنگری ذهن مخاطب را تازه کرده و معنی و مفهوم اجرا (نمایش) را روشن می‌کند. نگرانی پالمر در عملکرد بازنگری همه نمایش‌هاست که یا اصل هستند یا اقتباسی، اما علاوه بر این باید توجه شود که نمایش همان کاری را برای ادبیات انجام دهد که بر اساس آن ایجاد شده است. یقیناً نمایش تاثیراتی را بر ذهن بیننده متن منبع می‌گذارد گاهی آن را تقویت می‌کند و گاهی آن را تجدید نظر می‌کند. همچنین یک نمایش اقتباسی ممکن است معنی متن منبع را روشن کند یا معنی جدیدی به مخاطب پیشنهاد کند. ما باید بخاطر آوریم که تئاتر همانگونه که هزلیت می‌گوید عرصه‌ای برای تعاملات اجتماعی است. جایی که در آن غریبه‌ها یا افراد آشنا می‌توانند یکدیگر را ملاقات کنند و تجارب و ایده‌های خود را مطرح کنند. مطمئنا تعاملات اجتماعی در اجرای نمایش اقتباس شده از ادبیات این نگرانی را در بر دارد که چگونه داستان و تم در هر رسانه بطور متفاوت منتقل شوند.
تا جایی که آزمایش‌های اقتباس‌کنندگان در این قضیه نشان‌دهنده حساسیت به عناصر رسمی منابع آنها (که زبان ادبیات گفته می‌شود) است و با موفقیت آنها را به قراردادهای تئاتر ترجمه می‌کنند، عمل اقتباس به منزله یک مکالمه ادبی در مسیری دیگر است. این مکالمه باید برای اقتباس‌کننده بسیار عمیق باشد، اما بیننده نیز با انتخاب اقتباس‌کننده دعوت شده (آگاهانه یا ناآگاهانه) تا تعمق کند که چگونه هر رسانه روشی را که داستان به آن بیان می‌شود را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
بطور خلاصه اقتباس کاری ارزشمند برای تئاتر قرن 19 بود. تمرینی بود که تفکر درباره متن را تشویق می‌کرد. تئاتر معروف در قرن 19 فرصت‌هایی را برای عموم ایجاد کرد تا با راویان معروف ادبیات روز آشنا شوند.
برای ارائه این نوع تمرین ذهنی به مخاطبان و نمایشنامه‌نویسان، اقتباس تئاتر را از اینکه کم‌ارزش تلقی شود، نجات می‌دهد؛ زیرا  زیبایی یا محتوای فکری پایینی دارد.