سفرنامه مهدی نصیری از مراسم چهاردهمین جایزه تئاتر اروپا ـ روسیه (سن پترزبورگ)
شب سن پترزبورگ، شب زیبایی است. به ویژه آنکه بتوانی چند ساعت از آن را کنار پل بزرگی که در مقابل هتل بر روی رودخانه زده شده است، بگذرانی! هر چند برخوردهای لحظات اول و هشداری که در برگه راهنمای هتل نوشته شده امنیت قدم زدنهای شبانه را تأیید نمیکنند!

مهدی نصیری: نام یک کشور انگار با خاطراتی هزار ساله در ذهنم مرور می‌شود. روسیه! روسیه تلخ! شوروی ناآرام! سن پترزبورگ۱ مقاوم! شوروی قدرتمند! روسیه خشن! و شلوغی و سرما! تا به حال هیچ وقت قدم به این خاک پر از هیاهو و حاشیه نگذاشته‌ام اما پیش از همه اینها انگار شهرها و خیابان‌ها و آدم‌هایش را می‌شناسم.
شاید از دوران مدرسه و کلنجارهای بیهوده معلم ریاضی و دوستان با معادلات جدول مندلیف2!
شاید از ورق زدنهای شبانه جنایت و مکافات 3، مادر4، ابلوموف 5 ، شبهای روشن6 ، ابله7 ، برادران کارامازوف8 ، قمار باز9 و شاید با نام هواپیماهای معروف توپولوف و ایلیوشین.
شاید با تاریخ و تعریف مقاومت و جنگ که هرگاه با ناپلئونها و هیتلرها برمیخوریم روسیه با طعم شکست جهانگشاییها معنا پیدا میکند.
انگار پیشتر به دعوت مادام رانوسکی و دخترش آنیا مهمان "باغ آلبالو"10 بودهام، گویی آنکه همچون ترپلف11 جوان طعم افسونگری "مرغ دریایی"12 غمگین کنار دریاچه افسونگر و همه آدمهای آن ملک ییلاقی ایالت مسکو را هزار بار از سرمای تلخ آن سرزمین غمگین چشیدهام.
روسیه و همه ناشناختههایش برای من با جوانی از دست رفته دایی وانیا، عشقهای بیسرانجام و آدمهای ناامید چخوف شناخته میشود و درست به اندازه آرزوهای محکوم به تلخی اولگا13 ، ماشا14 و ایدنا15 در سه خواهر16 تلخ و غمگین است.
با وجود همه این تجربههای ذهنی و تصوراتی که سالهاست درباره روسیه در یادهای کودکی، نوجوانی و جوانیام دارم، برای شرکت در مراسم چهاردهمین جایزه تئاتر اروپا مسافر روسیه هستم و از مسکو به شهر کاخها و موزههای جهان ـ سن پترزبورگ ـ خواهم رفت.
پروسه دعوت و انجام کارهای مربوط به گرفتن ویزا در عین حال که نسبت به کشورهای دیگر اروپا آسانتر به نظر میرسد، به سختی انجام میگیرد. اصل دعوتنامه روسی میبایست با پست به دستم برسد و برخی دشواریها کار را آنقدر برایم سخت میکند که دقیقاً چند ساعت پیش از پرواز به سمت مسکو موفق به دریافت ویزا میشوم.
***
راس ساعت 3:45 صبح دوشنبه 22 فروردین (11 April 2011) فرودگاه امام خمینی را به قصد مسکو ترک میکنیم و بعد از حدود سه ساعت و نیم به آسمان گرفته و ابری مسکو میرسیم. هنوز در تاریک روشن صبحگاهی نمیتوان رنگها و حجمها را به درستی تشخیص داد اما هر چقدر به شهر نزدیکتر میشویم، انگار آسمان هم روشنتر میشود. رود بزرگی که در مسیر نزدیک شدنمان زمان به شهر بارها و بارها پیچ میخورد کاملاً یخ بسته است و اسکلههای کوچک و کشتیهای نه چندان بزرگ هم در گوشه و کنار آن با یخها محصور شدهاند.
از روی خانههای کوچک و بزرگ و رنگارنگ پوشیده در برف میگذریم و در فرودگاه پر ازدحام و شلوغ مسکو فرد میآییم. حدود دو ساعت از وقتمان صرف انجام کارهای ورود و کنترل ویزا و گذرنامه میشود و ساعت 9:30 از مسکو به سمت شهر کاخها و موزها حرکت میکنیم و یک ساعت و نیم بعد وارد فرودگاه سن پترزبورگ شدهایم. شهر لنین صافتر و گرمتر از مسکو است.
با راهنمایی خانمی که به نمایندگی از طرف حمایتکننده مراسم جایزه تئاتر اروپا در روسیه (فستیوال بینالمللی بالتیکهاوس)17 به استقبالمان آمده سوار بر تاکسی به سمت هتل حرکت میکنیم. فاصله میان فرودگاه و هتل مسکو که در مرکز شهر سن پترزبورگ واقع شده تقریباً طولانی است و در این مسیر راننده تاکسی تمام ساختمانها و مجسمهها و مراکز تجاری و صنعتی و تاریخی شهر را در دو سمت خیابان معرفی میکند و در مورد هرکدام از آنها توضیح میدهد.
ساعت 10:30 وارد هتل بزرگ مسکو میشوم که از یک سو به رودخانه بزرگ بولشایا18 و از دیگر سو به خیابان مرکزی و مهم نوسکی19 مشرف است. بلافاصله به اتاقم راهنمایی میشوم، استراحت کوتاهی میکنم و برای ناهار از هتل خارج میشوم. همه برنامهها از فردا شروع میشوند و حالا فرصت خوبی است تا گشتی در شهر بزنم.
بعد از صرف ناهار در یکی از رستورانهای نزدیک هتل، پیاده در امتداد خیابان نوسکی به راه میافتم و به زحمت محل استقرار کمیته اجرایی مراسم در خانه بازیگران20 سن پترزبورگ را پیدا میکنم. شهر مملو از جمعیت است و هر چند هوا رفته رفته سردتر میشود، اما بر ازدحام جمعیت افزوده میشود.
شب سن پترزبورگ، شب زیبایی است. به ویژه آنکه بتوانی چند ساعت از آن را کنار پل بزرگی که در مقابل هتل بر روی رودخانه زده شده است، بگذرانی! هر چند برخوردهای لحظات اول و هشداری که در برگه راهنمای هتل نوشته شده امنیت قدم زدنهای شبانه را تأیید نمیکنند!
سهشنبه 12 اپریل
صبح نخستین روز برنامههای سمینار را خیلی زود شروع نمیکنم. تقریباً ساعت 11 به خانه بازیگران میروم و برنامه اجراها، کنفرانسها و سمینارها را میگیرم. خوشبختانه روز نخست هم روز چندان پر مشغلهای نیست. برنامهها از ساعت 2 و با کنفرانس مطبوعاتی افتتاحیه آغاز میشوند.
بهترین کاری که میشود انجام داد استفاده از زمان است. تقریباً شش ساعت تا اجرای اولین نمایش باقی مانده و میتوان برای بازدید از بهترین مکان شهر، موزه هرمیتاژ، آماده شد. بلافاصله مکان موزه را که زیاد هم دور نیست از روی نقشه پیدا میکنیم و با اتوبوس به سمت بالای خیابان نوسکی میرویم. تقریباً شش ایستگاه بالاتر به باغ بزرگ الکساندرسکی21 در کنار یک ساختمان بزرگ ظاهراً نظامی میرسیم و از مقابل باغ به سمت میدان دوورتسوا22 راهنمایی میشویم. کاخ بزرگ و زیبای هرمیتاژ با ترکیب بینظیر رنگهای طلایی و سبز و وسعت یگانهاش در کنار رودخانه بزرگ نوا و در مقابل ستون عظیمی آرام گرفته که فرشتهای یک صلیب بزرگ را بر فراز آن به اهتزاز درآورده است.
بعد از گرفتن چند عکس یادگاری وارد موزه میشویم؛ مجسمههای بزرگ و زیبا، معماری منحصربه فرد، اشیاء بسیار قدیمی، فرشها و اشیاء قیمتی، سنگها و سنگ نوشتههای تاریخی، کالسکهها و ظروف قیمتی، جواهرآلات و... هر چیزی را از هر دوره و زمانی میتوان در این موزه زیبا و بزرگ پیدا کرد. زمان زیادی برای بازدید از تمام اتاقها و راهروها نداریم و پنج، شش ساعت وقتمان تنها برای دیدن بخشی از موزه کفایت میکند، به همین خاطر شتابزده از مقابل، اتاقها و راهروها میگذریم. تالار نیمه تاریک منطقه پازیریک که قدیمیترین فرش جهان و چند قایق و کالسکه غول پیکر در آن قرار دارد، آخرین بخش موزه است که اندکی در آن تأمل میکنیم.
اولین تئاتری که در اولین روز مراسم روی صحنه میرود، نمایش "عسل"23 نوشته "تونیوگوئرا"24 به کارگردانی "یوری لیوبیموف"25 بود. این نمایش روسی که از مسکو به مراسم دعوت شده و 17 بازیگر داشت، روایت شاعرانه و موزیکالی از زندگی دو برادر را روایت میکرد که به تراژدی زندگی آنها ختم میشد. نمایش در تئاتر لنسووتا روی صحنه رفت و این در حالی بود که تئاتر لیوبیموف پیشتر جایزه ویژه تئاتر را در کشور روسیه از آن خود کرده بود.
[:sotitr1:]نمایش حدود یک ساعت است و بنابراین نمیتوان به دومین نمایش روز نخست که با عنوان "آقای ورتیگو26 در تئاتر بالتیک هاوس اجرا میشود رسید؛ در اولین روز مراسم تنها همین دو نمایش روی صحنه رفتند.
چهارشنبه 13 اپریل
نخستین جلسه سمینار منتقدان جوان که در میان برنامههای مراسم جایزه تئاتر اروپا قرار گرفته ساعت 10 صبح روز چهارشنبه در تالار مرکزی خانه بازیگران با حضور 19 منتقد جوان از کشورهای فرانسه، کنیا، ایران، هنگ کنگ، روسیه، انگلیس، مولداوی و ... برگزار میشود.
مارک براون، ژان پیرهان و توماس ...، سرپرستی و هدایت سمینار را برعهده دارند. اولین جلسه به شرح برنامهها و صحبت درباره زمان فشرده انجام کارها اختصاص پیدا میکند. همه اعضای سمینار خودشان را به اختصار معرفی میکنند و از همان لحظه کار با ارائه مقاله درباره رویکردهای مدرن تئاتری در کشورهای مختلف و از سوی نمایندگان این کشورها که در سمینار حضور دارند، آغاز میشود.
برنامه بعدی کنفرانسی است که با حضور "یوری لیوبیموف" در تئاتر آکادمی سن پترزبورگ برگزار میشود. سالن آکادمی مملو از جمعیت است و حاضران بارها و بارها به فشرده نشستن دعوت میشوند.
سخنرانیها به زبان روسی است و در میان ازدحام و سر و صدا به سختی میتوان ترجمه آنها را از دستگاههای مترجم هم شنید. اما در مجموع کل مراسم به سخنرانیهای نسبتاً کوتاه درباره لیوبیموف و توسط اساتید دانشگاه و منتقدان و نقد آثار او محدود میشوند.
بعد از صرف ناهار که در سالن بزرگ خانه بازیگران سرو میشود، همگی آماده رفتن به بالتیک هاوس میشویم. "آقای ورتیگو" برای دومین بار در روز دوم نیز به صحنه میرود. این نمایش که برداشتی از رمان "آقای ورتیگو" پل آستر27 است، توسط کریستین اسمدس28 آداپته و کارگردانی شده و با ورود به تخیل و فعال کردن ذهنیت تماشاگر و قرار دادن مخاطب در فضایی پر تحرک و پر از سر و صدا و موسیقی دنیایی کابوسوار و عجیب را خلق میکند. نمایش در دو قسمت مجزا اجرا شد و توانست توجه منتقدان و هنرمندان را به سبک و شیوه منحصر به فردش مجذوب کند. این نمایش همچنین جایزه تئاتر نو واقعگرای اروپا را نیز دریافت کرده بود.
نمایش دیگری که چهارشنبه اجرا شد، "دانیل استین، مترجم" بود که لیودمیلیا اولیتسگایا از سن پترزبورگ آن را نوشته و آندری بوبین آن را کارگردانی کرده بود. نمایش بیش از آنکه به نظر برسد در صدد دستیابی به تجربهای نو در حوزه ارتباط میان صحنه و تماشاگران نشان میداد و در حوزه مفاهیم به دنبال نشان دادن بازخوردهای مختلف نسبت به زندگی و سرنوشت انسانها بود.
پنجشنبه 14 اپریل
سومین روز برنامهها با کنفرانس و جلسهای با حضور کریستین اسموس شروع میشود و پس از آن سمینار منتقدان جوان با نقد و بررسی نمایشهای روز قبل ادامه پیدا میکند. یکی از ویژگیهای این سمینار اختلاف سلیقه در بیان نقادانه آثار و شیوههای مختلف نقد است. هر یک از منتقدان با توجه به شرایط و شیوههای نقادی مرسوم در کشورهایشان به آثار نگاه میکنند و همین مسئله تجربه نقادی تئاتر را برای دیگران متفاوت میکند.
جلسه دوم از ساعت ده صبح تا دو ظهر طول میکشد و در این فاصله نمایشهای "مسخ"، "آقای ورتیگو" و "دنیل استین، مترجم" نقد و تحلیل میشوند و پس از پایان نقدها منتقدان هنگ کنگ و انگلیس مقالههایشان را درباره جریان مدون تئاتری در کشورهایشان ارائه میکنند.
بعد از ناهار همه آماده رفتن به تئاتر مخاطبان جوان میشوند که نمایش "تئاتر"29 نوشته و کار ویلیام دوشولومانسکی30 در آن اجرا میشود. نمایش ترکیبی از حرکت و موسیقی است که با تأکید بر تفاوت میان صحنه تئاتر و جایگاه تماشاگران به اجرا درمیآید و ظاهراً بر تفاوتها و تشابهات میان شیوههای قدیمی و سنتی تئاتر با تئاتر مدرن و جدید تأکید و توجه دارد.
دومین نمایش پنجشنبه هم یک تئاتر روسی با عنوان "مسکو پتوشکی"31 است که توسط وندیکت اروفیف32 نوشته شده و با کارگردانی آندری زلوداک به صحنه میرود.
نمایش از رمان معروفی به همین نام اقتباس شده و ارتباط انسانی و اجتماعی میان محله یا شهری نزدیک به مسکو، به نام "مسکو پتوشکی" در آن محل پرداخت شده و بستر چالشهای دراماتیک قرار گرفته است.
جمعه 15 اپریل
طبق معمول برنامه از ساعت 8:30 و با دو کنفرانس و نشست شروع میشود. بعد از پایان کنفرانس اول در سمینار خودمان که مربوط به منتقدان جوان است شرکت میکنیم. نقد دو نمایش از کشور روسیه بحث میان منتقدان روسی و غیر روسی را داغ میکند. بعد از پایان جلسه نوبت به ارائه مقالات میرسد. من و نیکولای برمن مقالاتمان را درباره رویکردهای مدرن در تئاتر ایران و روسیه در قالب دو مقاله و سخنرانی کوتاه ارائه میکنیم و بعد از پایان جلسه همگی وارد تالار غذاخوری میشویم.
نمایش "فاوست"33 که یک کارگروهی بینالمللی است و توسط اورن گراوارسون34 کارگردانی شده در تئاتر فونتانکا35 به صحنه میرود. نمایش رویکردی کاملاً اجرایی به اثر دارد و با صحنهها و اکتهای فراوان و حرکات مهیج و جذابی که دارد در تمام لحظات مخاطب را مجذوب خود میکند.
بعد از یک آنتراکت و حدود سه ساعت اجرا، بلافاصله بعد از پایان نمایش با هشت اتوبوس که از روز نخست کار ترانسفر مهمانها را انجام میدهند به طرف سالن نمایش دیگری حرکت میکنیم که قرار است نمایش "سه خواهر" نوشته آنتوان چخوف به کارگردانی "لو دودین"36 اجرا شود. نمایش از یک دکور ساده و عظیم تشکیل شده که در سالن کوچک، زیبا و قدیمی مالی دراما37 به صحنه میرود. اینجاست که برای نخستین بار طعم نمایشهای قدیمی و اصیل روسی را میتوان چشید. هر چند که زمان سه ساعته نمایش و دشواری خواندن ترجمه انگلیسی نمایشنامه کار تماشا و درگیر ماندن با فضای اجرا را اندکی دشوار میکند اما نمایش زیباییهای خاص خود را دارد.
ساعت 11 شب جمعه، پانزدهم اپریل است. با دوستان و همراهانمان مسیر تئاتر مالی دراما تا هتل را پیاده میآییم و در راه درباره نمایشهایی که دیدهایم و نمونههای مشابه دیگری که از این آثار دیدهایم صحبت میکنیم. هوا رفته رفته سردتر میشود، اما چند دقیقه نشستن در کنار رودخانه و تماشای گذر اتومبیلها از روی پل آنقدر لذتبخش است که وادارمان میکند سرما را هم تحمل کنیم.
شنبه 16 اپریل
پنجمین روز سمینار با گردش کوتاهی در شهر آغاز میشود. موزه داستایوفسکی و بازدید از باغ میخائیلوسکی38 فرصت کافی برای ادامه بحثها و صحبت درباره تئاتر و نمایشهای شرکت داده شده در برنامه را فراهم میکنند و پس از گشت و گذار چند ساعته ادامه جلسات در اتاقهای اصلی خانه بازیگران سن پترزبورگ ادامه پیدا میکند. کنفرانس و نشست با کتی میشل39 در سالن بزرگ خانه بازیگران از دیگر برنامههای روز شنبه است که با قرار برای رفتن به سالن کمیسارژشکی در خیابان ایتالیای سن پترزبورگ پایان میپذیرد. نمایش "1974" یک اپرای سه اپیزودی درباره تاریخ پرتغال است که به کارگردانی میگوئل سبرا40 از کشور پرتغال به صحنه میرود.
این نمایش که صبح شنبه برای گروه معدودی از اعضای کانون جهانی منتقدان روی صحنه رفته بود، این بار هم با سالنی پر از تماشاگر اجرا میشود.
یکی از ویژگیهای مهم برگزاری مراسم در کشور روسیه مواجه شدن با تعداد بیشماری از تماشاگران بود که بیش از هر اجرا میشد، تعداد بسیار زیادی از آنها را حتی در صفهای فروش بلیط هم مشاهده کرد. این استقبال به ویژه در مورد نمایشهای روسی کاملاً خاص و قابل توجه بود. اما استقبال از نمایش "کوزه شکسته"41 با دیگر نمایشها کاملاً متفاوت است. سالن بزرگ بالتیک هاوس از ساعت هفت و نیم، حدود سی دقیقه پیش از شروع نمایش مملو از جمعیت است و حتی ردیفهای متعددی از تماشاگران در بالکن و روی پلههای پایین بلیط ایستاده نمایش را تهیه کردهاند تا نمایش "پیتر اشتاین"42 برنده چهاردهمین جایزه تئاتر اروپا را ببینند.
پیتر اشتاین که بعد از کریستین لوپا43 (برنده سیزدهمین جایزه تئاتر اروپا) در سال 2011 این جایزه مهم و معتبر تئاتری را دریافت میکند، علاوه بر "کوزه شکسته"نمایش "فاوست فانتزی"44 را هم در جدول برنامههای این مراسم در نوبت اجرا دارد.
"کوزه شکسته" راس ساعت 10 تمام میشود و کاملاً پیداست که رضایت مخاطبان و هنرمندان را از تماشای یک تئاتر ناب، آن هم توسط هنرمندی که قرار است برنده مهمترین رویداد این مراسم باشد جلب نکرده است.
یکشنبه 17 اپریل
مراسم تقریباً تمام شده و همه انتظار برگزاری اختتامیه و اهدای جایزه را میکشند. خیابانهای یکشنبه سن پترزبورگ همچنان شلوغ است. اتوبوسهای زیادی برای برگزاری تورهای شهری دور میدانهای اصلی شهر صف کشیدهاند. رستورانها و کافیشاپها مملو از جمعیت است.
نخستین سمپوزیوم پیتر اشتاین ساعت 9:30 و دومین آن ساعت 4:30 در سالن بزرگ خانه بازیگران و با حضور جمعیت زیادی از حاضران برگزار میشود. در فاصله میان دو سمپوزیوم نمایش فانتزی "خوشحالی"45 به کارگردانی آندری موگوچی در مرکز آکادمی تئاتر پوشکین به صحنه میرود که نمایشی درباره درونیات و درباره عشق است.
آخرین نمایشی که در برنامه مراسم جایزه تئاتر اروپا اجرا میشود "فاوست فانتزی" پیتر اشتاین است که قبلاً در ایران هم به صحنه رفته بود. اما پیش از اجرای این نمایش، مراسم اختتامیه و جشن اهداء جوایز از ساعت 7:30 در مرکز آکادمی تئاتر پوشکین برگزار میشود.
در این مراسم چهاردهمین جایزه تئاتر اروپا به پیتر اشتاین اهداء میشود.
جایزه ویژه را نمایش "عسل" به کارگردانی "یوری لیوبیموف" دریافت میکند و جایزه تئاتر نوگرای اروپا به نمایش "آقای ورتیگو" به کارگردانی "کریستین اسمدز" اهداء میشود. مراسم کوتاه و مختصر اما دیدنی و جذابی برگزار میشود و پس از آن "فاوست فانتزی" در حدود 55 دقیقه اجرا میشود.
***
همه چیز آرام گرفته است. مهمانان را میتوان دید که یکی یکی و ساک به دست اتاقهایشان را تحویل میدهند و سوار بر تاکسی به طرف فرودگاه میروند. سن پترزبورگ اما هنوز روشن و آرام و سرد است درست مثل همان روز نخست.
سوار تاکسی هستیم و از کنار رود زیبای نوا و از مقابل هتل مسکو شهر را دور میزنیم و به فرودگاه میرسیم...
1 Saint Petersburg
Mandaliof 2
prestuplenic 3
Mother 4
Oblomove 5
Whit Night 6
**** 7
Bratya Karamazow 8
Lgrok 9
The cherry orchard 10
Konstanin Gavrilovich Terplev 11 از شخصیتهای نمایشنامه مرغ دریایی
12 The Seagull
Olga , Serghyeevna13
Masha , Maria Serghyeevna 14
Irena , Irena Serghyeevna15
Three Sisters16
Baltic International Festival Center17
Bolshaya Neva 18
Nevsky Prospekt 19
House of Actors 20
Alexandro rskiy Gardens 21
Drortsoraya PL 22
Honey 23
Tonin Guerra 24
Yuri Lyubimor 25
Mr.Vertigo 26
Poul Avster27
Kristian Smeds 28
The Theatre 29
Viliam Docolomansky 30
Moscow petushki 31
Andrey Zholdak 32
Faust 33
Orn Gardarsson 34
Theatre of Fontanka 35
Lev Dodin 36
Maly Prama Theatre 37
Mikhaylovskiya Gardens 38
Katie Mitchell 39
Miguel Seabra 40
The Broken Jug 41
Petter Stein 42
Kristian Lopa 43
Faust Fantasia 44
Happiness 45