نگاهی به نمایشنامه ”شک” نوشته ”جان پاتریک شنلی”
داستان نمایشنامه شک درباره راهبهای است که به کشیشی مظنون میشود اما این ظن را در درون خود تبدیل به یقین میکند، به طوری که مجرم و اثبات گناهکار بودنش از جرم مهمتر میشود. اما در نهایت با همه نتایج و هیاهوها راهبه شک دارد و این شک روح او را میخورد.

علیرضا نراقی: انسان اصالتاً خطاپذیر و ناکامل است. بدون در نظر گرفتن این روح و عقل غیرایده‌آل و احساسات بی‌ثبات، پایبندی به هر اصل، قانون و هویتی غیرانسانی است.
همین نظریه خطاپذیری است که اندازه عمل و میزان افراط در اجرای هر اعتقادی را تعیین میکند. هر اعتقادی مجموعهای از اخلاقیات را میسازد که این اخلاقیات خود برای ایجاد زیستی بهتر است. لذا این زیست بهتر برای انسان اگر در جهت مطلقانگاری گنجانده نشده در ذاتش باشد چیزی جز علیه ذات و روح خود عمل کردن نیست و این منشأ تناقضی است که تحول را ناممکن و روح را رنجور میکند.
تعصب چیست؟ چیزی جز همین عدم اعتقاد به خطاپذیر بودن و ناکامل بودن جامعه بشری؟ چیزی جز پافشاری بر اصول بدون در نظر گرفتن روح انسان و تحولات او؟ آنچه قانون از آن آگاه نیست روح است و آنچه تعصب را در ذیل قانون میزاید عدم درک این مطلب است که انسان خطاپذیر در قضاوت خود کامل نیست. اینها همه تأملاتی است که در نتیجه خواندن نمایشنامه "شک" نوشته "جان پاتریک شنلی" به وجود میآید.
همانطور که نویسنده در مقدمه خود بر این نمایشنامه نوشته است، فرهنگ محاکمهگر یکی از مهمترین مسائل جامعه امروز است. نویسنده این فرهنگ را محدود به کشور خود میکند اما نگاهی کلانتر با توجه به نوع روابط اجتماعی و شاکله سیاسی جهان نشان میدهد که فرهنگ محاکمهگر تبدیل به فرهنگی عمومی در جهان امروز شده است. جهانی که هر روز نامه یا فیلمی از آن به عنوان سندی برای محاکمه افشا میشود. جهانی سرشار از محکمههای علنی، ابهامها و تعصباتی بنا شده بر مقدمات مشکوک که در تمامی کشورها دیده میشود. اما این فرهنگ محاکمه قطعاً نتیجه منطقی جایگزینی کمالگرایی و ایدهآلیسم کور به جای روح خطاپذیر و ناکامل بشری است. درک شک و و روح شکاک انسان، پا دادن به انعطاف را ساده میکند. عدم درک این روح شکاک و غیر منعطف بودن اخلاقی، نتیجهای جز فرهنگ محاکمهگر و مجازاتگرا ندارد. فرهنگی که با تمثیلی زیبا در نمایشنامه شک تبیین میشود؛ در این فرهنگ به قول پدر فلین، کشیش مورد اتهام، آبروی انسان همچون پرهایی است که در هوا پرواز داده میشوند و جمع کردن آن ناممکن است.
اما همه این توضیحات اولین چیزی که ممکن است به ذهن بیاورد این است که نمایشنامه شک تنها یک تمثیل اخلاقی است. نمایشنامه شک یک تمثیل اخلاقی است به مانند تمام درامهای بزرگ، اما با ابهام و ایجاد تضاد و با اتکا به مفهوم شک از یک موعظه اخلاقی صرف تبدیل به "مسئله" و "چالشی" اخلاقی میشود؛ لذا تمثیلی ساده و بدوی نیست، بلکه تمثیلی از یک فضای مذهبی در جهانی مدرن است. مرز بین یک اثر دراماتیک با یک موعظه یا یک فیلم تبلیغاتی در همین چالشگر بودن است. در درام، قضاوتها آشکار نیست و تضادها و مسائلش در ذهن مخاطب ادامه مییابد. در یک پیام یا آگهی اخلاقی نتیجه با مخاطب میماند و همچون یک راهنمای عملی در نظر گرفته میشود، اما در درام این چالش است که با مخاطب باقی میماند. به همین دلیل اثر تبلیغاتی نه جذابیت هنری ـ نمایشی دارد و نه عمیق است، به دلیل اینکه هم برای جذابیت و هم برای عمق ابهامی دراماتیک و پیچیدگی نیاز است. اما پیام و موعظه ذاتاً دور از ابهام و پیچیدگی است و سطحی است درست به همین توجیه منطقی که باید ساده باشد و سرراست.
داستان نمایشنامه شک درباره راهبهای است که به کشیشی مظنون میشود اما این ظن را در درون خود تبدیل به یقین میکند، به طوری که مجرم و اثبات گناهکار بودنش از جرم مهمتر میشود. اما در نهایت با همه نتایج و هیاهوها راهبه شک دارد و این شک روح او را میخورد.
[:sotitr1:]نمایشنامه ضمن همه تفسیرهایی که میطلبد، همان طور که از اسمش بر میآید و پیشتر گذرا نتیجه گرفته شد، درباره شک است. شک همان رمزی است که نشان از خطاپذیری و عدم قطعیت دارد. جوامع بسته، انسانهای بسته همه از شک در هراسند و به همین دلیل از ارتباط با دیگری و ساختن فضای سالم اجتماعی عاجزند. شک نیکو نیست، رنجآور است؛ اما آگاهی به آن درک از احتمالات و شرایط جدید را ممکن میسازد. اما ماندن و تعصب ورزیدن به قول جان پاتریک شنلی نویسنده نمایشنامه جرائتی نمیخواهد اما شک توان انتخاب را میطلبد. انتخابی که به قول نویسنده: "لحظه حساسی است که سر دو راهی تجدید انسانیت خود و یا پذیرش دروغ میمانیم." بسیاری از متفکران معاصر معتقدند که شک امری ارادی نیست؛ انسان دچار شک میشود و انتخاب اصلی بین ریا و صداقت است، صداقت در شک و رسیدن به تحول یا انتخاب ریا و خورده شدن روح توسط دوگانگی آنچه در درون میگذرد و آنچه ظاهر میشود. خواهر آلویسیون در نمایشنامه شک با پاگذاشتن بر تردید خود تظاهر به یقین میکند و به همین جهت بیشتر از هر کس دیگری رنج میکشد.
فیلم و نمایشنامه شک
جان پاتریک شنلی که نمایشنامه شک را سال 2004 نوشته بود، در سال 2008 خود آن را به فیلمنامه تبدیل کرده و کارگردانیاش کرد. حاصل کار یک فیلم محکم و خوش ساخت با بازی مریل استریپ در نقش خواهر آلویسیون و فیلیپ سیمور هافمن در نقش پدر فلین بود. آنچه در فیلم بیش از هر چیز به چشم میآمد بسط یافتن و باز کردن فضایی بود که در نمایشنامه موجز است. هر چند در نمایشنامه با شخصیتهای پیچیده و کاملی روبرو هستیم، اما پرداخت سینمایی کار و تبلور درخشان نقشها در فیلم سبب شد که شخصیتها ابعاد بیشتری پیدا کنند و فضاسازی اثرگذارتری برای درام اتفاق بیفتد. هر آنچه در نمایشنامه در ارتباط با چهار شخصیت اتفاق میافتد در فیلم با عکسالعملهای بیشتر و ابعاد بزرگتری نمایش داده شده است. در فیلم، ما علاوه بر مضمون و داستان اصلی اثر با فضاها و شکل یک مدرسه مذهبی و ارتباطات راهبان و کشیشها بیشتر آشنا میشویم. آنچه در شخصیت پدر فلین یا خواهر آویسیون در نمایشنامه به طور کامل و قابل فهم منتقل میشود در فیلمنامه پر از جزئیات است که خود این جزئیات حسهای تازهتری برای مخاطب و راههای متنوعتری برای پیشبرد درام میسازد. آنچه هنر جان پاتریک شَنلی در فیلم و نمایشنامه است، دقت در مضمون و تمرکز بر مسئله شخصیتهاست. تمرکز بر روی ریتم و زبان مناسب در انتقالش سبب شده تا آن گوهر طلایی که برای هر درام خوبی لازم است در مواجهه مخاطب با "شک" ایجاد شود و آن چیزی نیست جز اینکه مسأله فیلم مسأله مخاطب میشود. شَنلی در شکل روایت درست راهی را رفته که شخصیت درامش -پدر فلین- در موعظههای درخشانش به سوی تمرکز، سکوت و تبدیل کردن واکاوی موضوع موعظه به دغدغه مخاطب آن حرکت میکند.
نمایشنامه شک با ترجمه نسبتاً دقیق محمد منعم با زبانی درست و پذیرفتنی به فارسی برگردانده شده و به تازگی توسط نشر نیلا به چاپ رسیده است.