در حال بارگذاری ...
...

گزارش نشست نقد و بررسی نمایش مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسر ش مهندس رخشید فرزین اثر بهرام بیضایی

امیدوارم هر نمایشی که اجرا می‌کنم نسبت به بقیه‌ی کارهایم متفاوت باشد. همه نمایش‌ها دارای یک زبان و یک مضمون نیستند بلکه هر نمایشی زمان خودش را دارد و زبان خاصی هم می‌خواهد که من در این جا سعی کرده‌ام زبان این نمایش را جستجو کنم. زبان این نمایش زبان بخش روشنفکر جامعه معاصر ماست.

مختار شکری‌پور:
چند روزی است که نمایش”مجلس شبیه در ذکر مصائب استا نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین” به نویسندگی و کارگردانی بهرام بیضایی و با بازی علی عمرانی، مژده شمسایی، حسین محب‌اهری، مهدی میامی، سیدمهرداد ضیایی، مهرداد ضیایی و .... در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه رفته است. این نمایش توانسته است بسیاری از علاقه‌مندان تئاتر و تعداد زیادی از نویسندگان، شاعران، هنرمندان و اهالی دیگر هنر و ادبیات و فرهنگ و اندیشه را، که به ندرت به تئاتر می‌آیند، به تئاترشهر بکشاند. این اتفاق نشان دهنده‌ی آن است که اگر فضایی برای اجرای کارهای جدی و قابل تامل ایجاد شود؛ می‌توان بار دیگر به تاثیر و نقش هنرمند در میان تمامی اقشار مردمش امیدوار بود.
روز چهارشنبه 22 تیر ماه جاری، بهرام بیضایی پس از اجرای نمایش‌اش در میان تماشاگران و اهالی تئاتر که برای دیدن نمایش و شرکت در نشست گفت‌وشنود آن در سالن اصلی تئاترشهر حضور یافته‌ بودند حاضر شد و به پرسش‌های حاضران جواب داد.
کامبیز اسدی و افشین هاشمی به عنوان گرداننده در جلسه حضور داشتند. در ابتدا به امروزی بودن و معاصر بودن نمایش‌اش اشاره کرد و گفت:«امیدوارم هر نمایشی که اجرا می‌کنم نسبت به بقیه‌ی کارهایم متفاوت باشد. همه نمایش‌ها دارای یک زبان و یک مضمون نیستند بلکه هر نمایشی زمان خودش را دارد و زبان خاصی هم می‌خواهد که من در این جا سعی کرده‌ام زبان این نمایش را جستجو کنم. زبان این نمایش زبان بخش روشنفکر جامعه معاصر ماست.»
من آدمی سیاسی نیستم
بیضایی در جواب این پرسش که آیا فکر کرده‌اید که جامعه‌ کر است که این چنین و با صراحت فریاد زده‌اید گفت:«فکر نمی‌کنم که جامعه کر است ولی شاید بخش‌های کری در جامعه باشند که باید برایشان بلند حرف زد.»
بیضایی در ادامه این نمایش را عاملی در برابر میل جمعی به فراموش عنوان کرد و گفت:«من آدمی سیاسی نیستم و این کار فقط یک نمایش است که در آن دارم مسائلی را یادآوری می‌کنم. در این نمایشنامه از حافظه جمعی و میل جمعی به فراموشی صحبت می‌شود و من در این جا سعی کرده‌ام که در مقابل این میل جمعی به فراموشی بایستم و این یکی از کارکردهای تئاتر است.»
بیضایی دانستن را در بسیاری از مواقع با آزار همراه دانست و گفت:«وقتی که به ضعف‌ها و شکست‌ها و عوامل آن‌هایی می‌بریم: ناچاریم که در آیینه نگاه کنیم تا متوجه زشتی‌هایمان بشویم. بنابراین ناگریز از نگاه کردن به خود هستیم. لازم بود در جایی به خود بیاییم و به این دور نگاه کنیم. دوره‌ای که در تاریخ به آن عصر بیداری یا آغاز بیداری می‌گویند. شاید این بیداری در راه است و یا شاید ما در آغاز آن هستیم.»
بیضایی سپس به لزوم نگاه کردن دوباره روشنفکران به خود اشاره کرد و گفت:«ما ناچار از بازیابی، بازشناسی و نگاه کردن دوباره به خود هستیم هر چند که این کار باعث آزارمان بشود ولی تا نفهمیم کی بوده‌ایم و چه کرده‌ایم؛ نه می‌توانیم قدمی برداریم و نه می‌توانیم خودمان را تصحیح کنیم.»
بیضایی در ادامه به تفاوتی که میان شعار دادن و فریاد زدن وجود دارد پرداخت و تصریح کرد:«گاه‌گاهی پروایی از شعار دادن ندارم زیرا فکر می‌کنم که گاهی لازم است شعار بدهیم ولی کسی که در این نمایش زیر فشار است و داد می‌زند؛ شعار نمی‌دهد. در واقع میان دادی که استاد ماکان و همسرش، که در زیر فشار هستند؛ می‌زنند تفاوت‌ بسیاری با شعار دادن هست.»
فضایی کابوسناک
در آثار بیضایی همیشه با فضایی کابوسناک برمی‌خوریم که گاهی این کابوس‌ها در فضایی اسطوره‌ای اتفاق می‌افتند. فضایی که کابوس عنصر تعیین کننده، پیش برنده و قابل توجهی در آن است ولی گاهی در آثار واقع‌گرایانه و رئالیستی بیضایی هم باز به این فضای کابوسناک برمی‌خوریم که نمی‌توان این فضا را از واقعیت موجودی که در آثار ایشان عنوان می‌گردد تفکیک کرد و تمییز داد. همچنان که بیضایی بارها آثار نمایشی و سینمایی و نوشتاری‌اش را محملی برای انعکاس کابوس‌هایش می‌داند. کما این که در این نشست هم به صراحت عنوان کرد که در این نمایش می‌خواستم که کابوس‌هایم را به مخاطبان منتقل بکنیم و در جواب پرسش نگارنده هم که پرسیدم آیا مرزی میان کابوس و واقعیت قائل نشده‌اید که بتوان این دو فضا را از هم تفکیک کرد؟ گفت:«کابوس‌های من همان واقعیت است. هیچ کابوسی نیست که از واقعیتی نیاید.»
بیضایی در بخشی از سخنانش به چگونگی شکل‌گیری فرم و چگونگی درج موضوع در این فرم و همچنین انتخاب نام شخصیت‌های آثارش اشاره کرد و خاطر نشان کرد:«وقتی شروع به نوشتن می‌کنم نمی‌دانم که کار چگونه پیش می‌رود. در واقع موضوع و فرم خود به خود انتخاب می‌شوند و می‌توان گفت که حساب و کتابی در انتخاب فرم نیست و فرم خودش شکل می‌گیرد. ماکان هم اولین اسمی بود که در هنگام نوشتن این نمایشنامه به یادم آمد ولی بعدها به من یادآوری شد ماکان و حتی نوید را در نوشته‌ای دیگر دارم و جالب است که در آن نوشته هم ماکان نویسنده‌ای است که در خارج از ایران زندگی می‌کند. به هر حال من قصد تکرار اسامی را نداشتم و این قضیه ناخودآگاه اتفاق افتاده است.»
بیضایی در ادامه ضمن اشاره به این نکته که گونه نمایشی”تعزیه” می‌توانست و می‌تواند موضوعات غیر دینی را هم در بربگیرد؛ به تاثیری که از تعزیه و شاهنامه فردوسی در این اثرش گرفته است پرداخت و گفت:« هم در شاهنامه و هم در تعزیه قضیه‌ی دو نفر همدیگر را در خواب دیدن وجود به طوری که همدیگر را هم بیدار می‌کنند. سیال بودن زمان و مکان را هم برای اولین بار در شاهنامه فردوسی و تعزیه دیدم وگرنه در نمایش‌های فرنگی زمان و مکان مشخص بود. نمایش تعزیه یک نمایش امروزی است و اگر رها می‌شد، زیر فشار هیچ کس نمی‌بود و سیر طبیعی‌اش را می‌پیمود؛ تفاوت‌هایی در شکل پیدا می‌کرد که یکی از شکل‌هایش این شکلی بود که اکنون موجود است.»
بیضایی فاصله زیادی که بین تماشاگر و صحنه برخلاف تعزیه در اجرای این نمایش وجود دارد را ناشی از معماری خاص سالن اصلی تئاترشهر عنوان کرد و گفت:«اگر این نمایش در جای دیگری مثلاً در تکیه نیاوران اجرا می‌کردم این فاصله فرق می‌کرد ولی در این جا به خاطر معماری خاصی که این ساختمان دارد نمی‌توان این فاصله را کم کرد.»
نسل زنان جدید ایران
وی در ادامه به داستان‌هایی که در طول تاریخ توسط زنان به طوری شفاهی و به صورت خاموش از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و بدین طریق حفظ شده‌اند پرداخت و گفت:«وقتی این قصه‌ها را مادربزرگم برایم تعریف می‌کرد احساس می‌کردم که بلایی دیگر غیر از آن چه می‌گفت در این قصه هست که من دارم از آن چیزی می‌گیرم.»
وی سپس به تفاوتی که میان این زنان و مهندس رخشید فرزین وجود دارد اشاره کرد و تصریح کرد:«زنان در گذشته از نوشتن، خواندن و دانستن منع شده‌اند ولی مهندس فرزین یک مادربزرگ نیست بلکه زنی است که از طریق خواندن، نوشتن، فرهنگ مکتوب و سخنرانی کردن با آثار باستانی و میراث فرهنگی در ارتباط است. بنابراین به صورت واضح می‌تواند حرف بزند همچنان که در این نمایش این کار را می‌کند. در واقع مهندس رخشید فرزین از نسل زنان جدید ایران است که می‌ایستند، حرف می‌زنند، کتاب چاپ می‌کنند، نقاشی می‌کشند و در عرصه‌های فرهنگی حضور دارند.»
بیضایی هدف از اجرای نمایش در 20 پرده و اعلام پرده‌ها را کم کردن فشار عاطفی بر تماشاگر عنوان کرد و گفت:«فکر می‌کردم که فشار عاطفی کار این اجازه را به مخاطب ندهد که کار را تا آخر دنبال کند و می‌بایستی در جاهایی این کار را تعدیل می‌کردم که اعلام پرده‌ها یکی از کارکردهایش همین است.»
با این همه بیضایی در شخصیت‌پردازی استاد نوید ماکان تا حد زیادی به زندگی، خصایل، منش‌ها، دغدغه‌ها و اعتقادات و تفکرات خودش حالا آگاهانه یا ناخودآگاهانه زیاد رجعت کرده است و در نوشتن نمایشنامه از حوادث‌ و اتفاقاتی که برای خودش افتاده است الهامات بسیاری گرفته است؛ این نمایشنامه را ادای دینی به تعدادی از دوستانش که اکنون در میان نیستند عنوان کرد و گفت:«این نمایش بیش از آن که نیاز زمان باشد؛ نیاز خود من بود زیرا سال‌هاست که می‌خواهم به کسانی که از دوستان خود من بودند ادای احترام بکنم. در واقع صحنه‌ی آخر این نمایش را چندین سال پیش برای فیلم نوشته بودم تا این که امسال تصمیم گرفتم که آن را به صورت نمایشنامه در بیاوریم.»
سوپاپ اطمینان
بیضایی در جواب این پرسش که آیا سوپاپ اطمینانی در کار بوده است که به اجرای این نمایش با مضمونی که دارد پرداخته‌اید گفت:«می‌دانستم که این سوال از من خواهد شد و در طول این اجرا هم خیلی‌ها آن را خواهند پرسید. اصلاً هم پروایی از این موضوع ندارم زیرا نمی‌شود که چهار، پنج سال بی‌کار بنشینم و به من مجوز هیچ کاری ندهند. وقتی هم که مجوزی به من می‌دهند، تازه آن وقت فکر کنم که آیا سوپاپ اطمینانی هست یا نه؟ و در نتیجه هیچ کاری نکنم. به هر حال باید کار کنم و هر گاه به من بگویند اگر این سوپاپ اطمینان در کار نیست. پس چرا مجوز گرفت، معنی‌اش این است که به من دارند می‌گویند که هیچ کاری نکنید. اگر من کار نکنم شما راضی‌تر بودید؟! مدت‌ها به من اجاز‌ة کار نمی‌دهند؛ پس طبیعی است هر گاه به من مجوزی بدهند، کار کنم. چون باید کار کنم حتی اگر این گونه تلقی شود که سوپاپ اطمینانی در کار هست. بگذار این تلقی بشود. در واقع کاری که اکنوی روی صحنه است و ارتباطی که با تماشاگران پیدا کرده است، جواب این سوال را داده است. این نمایش، درباره کسانی است که در برابر میل جمعی به فراموشی سپرده می‌شوند. بنابراین سوپاپ اطمینانی در کار نیست.»
این سرنوشت را پذیرفته‌ام
در ادامه بیضایی از واکنش‌های مختلفی که به هنگام اجرای نمایش‌ها و یا ساختن فیلم‌هایش با آن‌ها مواجه می‌شود ابراز تعجب کرد و گفت:«من همیشه دارم به اعتراضات پاسخ می‌دهم. یعنی وقتی یک اثر عمیق اجرا می‌کنم عده‌ای اعتراض می‌کنند و می‌گویند که چرا آثاری که مردم بتوانند با آن‌ها ارتباط برقرار نمایند اجرا نمی‌کنید؟ وقتی که برخلاف آن عمل می‌کنم و تئاترهایی مثل این نمایش اجرا می‌کنم باز عده‌ای اعتراض می‌کنند و می‌گویند که چرا آثار عمیق اجرا نمی‌کنید؟! وقتی در سالن چهارسو کار می‌کنم می‌گویند چرا در سالن اصلی کار نمی‌کنید؟! وقتی به تالار اصلی می‌آیم می‌گویند چرا به چهارسو نمی‌روید؟! وقتی که سیاسی نیستم می‌گویند چرا سیاسی نیستی؟! وقتی هم که سیاسی هستم می‌گویند که چرا سیاسی هستی؟ تمام مدت من باید به این سوال‌ها جواب بدهم.»
در این جا مژده شمسایی همسر بیضایی که نقش مهندس رخشید فرزین را در نمایش بازی می‌کند و در کنار بیضایی و در نشست حضور یافته است اضافه می‌کند:«وقتی که آقای بیضایی سینما کار می‌کند می‌گویند که تئاتری است! وقتی هم که تئاتر کار می‌کند می‌گویند که کارگردان سینماست؛ چرا تئاتر کار می‌کند.»
بیضایی با خنده ادامه می‌دهد و می‌گوید:«به هر حال من این سرنوشت را پذیرفته‌ام. هر وقت کاری را شروع می‌کنم می‌دانم که در برابر یک سری اعتراضات قرار می‌گیرم. این را هم می‌دانم که عده‌ای از دوستداران این نوع از کارهایم به من ایراد می‌گیرند.»
بیضایی در بخش دیگری از سخنانش به پیچیدگی‌های روانی شخصیت ستوان برآبادی پرداخت و گفت:«فکر نمی‌کنم که خواسته‌ی او تمایلاتی نفسانی باشد بلکه تقاضایی که دارد؛ گونه‌ای آزار دادن است که خواسته قدرت یا ایدئولوژی هم نیست. در واقع منشاء این آزار دادن رقابت بین خودش و کسی که به او هجوم آورده است می‌باشد. در واقع نهایت حرف ستوان برآبادی این است که چرا شما ما را خوب نمی‌بینید.»
مژده شمسایی هم در این باره توضیح داد و گفت:«تقاضای استاد ماکان و مهندس رخشید فرزین در این نمایش خلاص شدن از کابوس‌هاست و هر کدام از راهی که آن را درست می‌دانند حرکت می‌کنند. ستوان برآبادی تقاضایی ندارد بلکه او انسانی است که ممکن است خواسته‌ها و نظراتی داشته باشد که نظراتش را هم در کمال ادب می‌زند ولی موقعیتی که رخشید در آن قرار گرفته است او را به فریاد وامی‌دارد.»
بیضایی در پایان به مجوز چاپ نگرفتن اثری از خود با عنوان ماهی خبر داد و گفت:«که ماهی مجوز چاپ نگرفته ولی خیلی دوست داشتم که چاپ شود.»