یادداشت ”منوچهر اکبرلو” به انگیزه برگزاری مراسم روز جهانی تئاتر

برگزاری جشن خانه تئاتر فرصت مناسبی است برای این که به مسئله جایگاه تشکل‌های غیردولتی هنرمندان پرداخته شود. این که در نهایت در همه شئون اجتماعی، باید کار مردم به مردم سپرده شود، امری است که مسئولان، سال‌های سال است آن را به زبان می آورند اما بر سر شیوه اجرای آن اختلاف دارند. اختلاف‌هایی گاه آن چنان زیاد که گاه سبب منتفی شدن اصل موضوع می‌شود!
حرکت به سوی این ایدهآل، به دلایل مختلف با فراز و نشیبهای زیادی همراه بوده است. هرگاه در یک مقطع این روند شتاب گرفته است، شاهد حرکت، پویایی و نشاط اجتماعی بودهایم و نگاهها، امیدوارانه شاهد رونق و رشد بودهاند؛ و هرگاه سرعت این روند کاهش یافته، دچار ایستایی و بیتحرکی شدهایم. مقوله تئاتر نیز از این امر مستثنی نیست. مقولهای که فراتر از یک هنر، از ارکان تمدن زمانه معاصر محسوب میشود برای رسیدن به جایگاه شایسته خود (جایگاهی که از آن خود اوست و مورد تنگنا قرار گرفتن جایگاه هیچ امر دیگری نمیشود) نیازمند سرعت بخشیدن به این روند است.
طبیعی است که این ضرورت (یعنی سرعت بخشیدن به سوی سپردن حیات تئاتر به دست اهالی تئاتر) اگر به صورت مقطعی و بدون نگاه جامع صورت گیرد، به حیات کنونی آن به شدت ضربه خواهد زد. مدیریت این دوران گذار، بسیار ظریف، تخصصی و سرنوشتساز است. بیتوجهی به این اهمیت، ما را شاهد تولد تئاتری خواهد ساخت که ناقصالخلقه بوده و گرچه در ظاهر حیاتی مستقل دارد اما همواره و همواره، بیشتر از پیش، وابسته حمایت مادی و معنوی نظام دولتی خواهد بود. تجربیات پراکنده از روی حسن نیت سالهای دور و نزدیک که به ثمر ننشسته است، شاهد این مدعاست. توقع این که مدیریت دولتی یکشبه کنار بنشیند و کار را به دست اهل تئاتر بسپارد به همان اندازه برجای ماندن مدیریت کامل دولتی زیانبار است.
اگر برای حضور تشکلهای غیر دولتی تئاتر( و در رأس آن، خانه شریف تئاتر) بسترسازی مناسب صورت نگیرد، اگر بر فرض محال به یکباره شاهد انتقال کامل مدیریت تئاتر به این تشکل باشیم؛ گویی پیکره تئاتر را دچار شوکی جبرانناپذیر کردهایم. و نیز بدون حرکت به سوی این انتقال، مدیریت دولتی همچنان راه خود را می رود و کشان کشان و نفسگیر، تمامی مسئولیتهای ریز و درشت تولید تئاتر را بر دوش خواهد کشید و تشکلهای غیردولتی در انتظار فرصت مینشینند تا مدیریت دولتی فراغتی از بار هزینهها و بدهیهای خود بیابد تا بتوانند سهم اندکی از بودجه آنان را از آن خود کنند.
جشن خانه تئاتر فرصت مناسبی است که اهالی فرهنگ (از وزیر ارشاد و بخشهای مدیریتی تئاتر گرفته تا اعضای انجمنهای خانه تئاتر و نیز پژوهشگران تئاتر) بر این اندیشه کنند که مدیریت این دوره گذار به چه شکلی صورت گیرد که با کمترین هزینه و آسیب، بهترین شیوه جایگزین استقرار یابد. راهکاری که میتواند به دیگر تشکلها همچون خانه سینما نیز الگوی مناسبی ارائه دهد.
بدیهی است تشکل موجود میتواند نقطه تمرکز ایدهآلی برای برآیند توانهای موجود باشد. و البته بدیهی است که استفاده حداکثری از قابلیتهای بالقوه چنین تشکلی موکول به پیشزمینههایی است. اینکه پیش و بیش از همه، خود نمایشگران به این باور ایمان آورند که نیازمند چنین تشکلی هستند. تشکلی که با همگرایی توان گسترده (اما پراکنده) موجود، نیروی عظیمی را شکل دهد که تئاتر را به جایگاه شایسته خود برساند.
این باور، هنوز در اکثریت این نمایشگران ایجاد نشده است. نبود سابقه فعالیت گروهی و جوانی تشکلهای غیردولتی از جمله دلایل نبود این باور است. دلیل دیگر، تفکیک نشدن فعالیت در یک تشکل صنفی و یک تشکل سیاسی است.
به عبارت دیگر بسیاری از هنرمندان به دلایل مختلف تاریخی، حاضر به فعالیت در هیچ تشکل سیاسی- اجتماعی نیستند. به دیگر سخن، حاضر نیستند زیر هیچ عَلَمی سینه بزنند. طبیعی است که یک تشکل صنفی فراگیر مانند خانه تئاتر، هیچ گاه شکل تحزبی نداشته و نخواهد داشت. در این زمینه، حساسیت مسئولیت هیأت مدیره خانه تئاتر برای پرهیز از ایجاد این شائبه هر چه بیشتر به چشم میآید.
همچنین برای ایجاد زمینه حضور هر چه بیشتر و همهجانبه خانواده تئاتر، پرهیز از نظام اداری بوروکراتیک و نگاه از بالا، بسیار ضروری مینماید. از آن سو تقویت روحیه جمعگرایی و کار گروهی از سوی اهالی تئاتر ضرورتی انکارناپذیر است. چون معمولاً همه ما در همه شئون اجتماعی، بر این امر اذعان داریم که کار گروهی ما کم شکل میگیرد و کمتر به نتیجه میرسد. اگر این باور به وجود نیاید و تقویت نشود، خانه تئاتر و انجمنهای آن، کارکردی جز استفاده از امکانات بیمه نخواهد داشت و همچون شعبهای از سازمان تأمین اجتماعی عمل خواهد کرد که رسالت آن صرفاً به صدور معرفینامه برای دریافت خدمات بیمهای محدود خواهد شد و این، فرسنگها با شأن خانه تئاتر و انجمنهای زیرمجموعه فاصله دارد.