در حال بارگذاری ...
...

گزارشی از جلسه نقد و بررسی نمایش”الوتریا”

این گروه در حال تجربه کردن است اما چیزی که باعث اهمیت کار جوزی و گروهش می‌شود حفظ خصوصیات و دغدغه‌های نسل خودش در کارهایش است. حالا ممکن است در یکی از تجربه‌ها هم به زمین بخورند اما من حتماً دارم که راه خودشان را پیدا می‌کنند.


نیلوفر رستمی: جلسه نقد و بررسی نمایش”الوتریا” نوشته ساموئل بکت و به کارگردانی مشترک محمدرضا جوزی و وحید رهبانی شب پنج شنبه پس از اجرای نمایش برگزار شد.
در این جلسه که با حضور تعدادی از تماشاگران برگزار شد محمدرضا جوزی کارگردان، علی‌اکبر علیزاد منتقد مهمان و عباس غفاری منشی جلسه حضور داشتند.
در ابتدای جلسه، علی‌اکبر علیزاد، کارگردان، نویسنده و مدرس دانشگاه درباره نمایش‌های بکت و از جمله ”الوتریا” گفت:«نمایشنامه”الوتریا” به صورت خیلی سریع منطق درام ارسطویی را دست می‌اندازد در حالی که در نوشته‌های دیگرش مسخره کردن منطق درام ارسطویی که مدام اتفاق می‌افتد به صورت کاملاً مخفی است. بکت شروع، وسط و پایان درام ارسطویی را در آثار خود زیر سوال می‌برد. به طور کامل”الوتریا” نه تنها در ایران بلکه در اروپا هم مهجور مانده است و چندان بین تئاتری‌ها و منتقدان مطرح نیست.»
علیزاد همچنین درباره ارتباط درونی بکت با”الوتریا” گفت:«احتمالاً بکت هیچ گاه این نمایشنامه را دوست نداشته چون این متن را به همراه متن”در انتظار گودو”برای اولین بار به کارگردان معروف روژ‌ه بلان می‌دهد اما بلان به دلیل آن که”الوتریا” دچار تعدد شخصیت است:(17 شخصیت)، ”در انتظار گودو” را انتخاب می‌کند و با اجرای آن بکت شهرت جهانی می‌یابد. پس از آن اما بکت در طول عمرش نه تنها با اجرای”الوتریا” موافقت نمی‌کند بلکه حاضر به چاپ این اثر هم نمی‌شود.»
این مدرس افزود:«تمام نمایشنامه‌های بکت آدم را به یاد این می‌اندازد که انگار یک بمب اتمی دنیا را خراب کرده و فقط چند نفر بیشتر در دنیا و در واقع در یک آشغال‌دانی باقی نمانده‌اند. همه شخصیت‌های بکت از جمله در نمایش”الوتریا” بسیار منفعلانه عمل می‌کنند و کاری جز وراجی کردن ندارند.»
پس از این صحبت‌ها یکی از تماشاگران از کارگردان نمایش پرسید که این نمایش پر از سمبل‌هایی بوده است که او قادر به درکش نشده است. او این صحبت را با این توضیح ادامه داد که بهتر است هر نمایشی برای تمام تماشاگرانش از جمله غیر تئاتری‌ها ملموس باشد، تا آن‌ها هر کدام به فراخور حالشان اجرا را درک کنند!
جوزی در جواب گفت:«وارد جزئیات شدن کمی سخت است و من نمی‌توانم خیلی راجع به این چیزها توضیح دادم اما در نمایش ما سمبل چندان وجود نداشت.»
علیزاد هم در این باره گفت:«بکت اصلاً نویسنده سمبل‌گرایی نیست.» تماشاگر دیگری هم پرسید که آیا به نظر آن‌ها در حال حاضر ما نیازمند تماشای نمایش‌های آرمان‌گرا هستیم یا نمایش‌هایی با بار نهیلیستی؟»
جوزی در جواب این تماشاگر گفت:«به نظرم به هر دو. اما در مورد نسل خودم که بیشتر به کدام نمایش‌ها احتیاج دارند حرف برای گفتن زیاد دارم که اکنون محلی برای گفت‌وگو ندارد.»
عباس غفاری در ادامه جلسه از جوزی پرسید که آیا کوتاه کردن یک اجرای سه ساعت به نصف مدت آن با حذف شخصیت‌هایی روبرو بوده است و به نظر کارگردان این کوتاه شدن چقدر بر حاصل اجرا تاثیر گذاشته است؟
جوزی در بیان این مطلب گفت:«قطعاً لطمه خورده است. از آثار بکت حذف کردن بسیار کار مشکلی است. اما فقط یک شخصیت به نام”مادام مک” حذف شد که به طور قطع در کل اثر بسیار تاثیرگذار بوده است. اما به دلیل شرایط کلی تئاتر و ویژگی‌های کارگاه نمایش ما نمی‌توانستیم یک اجرای بیش از سه ساعت داشته باشیم.»
علیزاد هم در پایان جلسه با قدردانی از این کار گفت:«”الوتریا” چهارمین اجرا از این گروه است. این گروه در حال تجربه کردن است اما چیزی که باعث اهمیت کار جوزی و گروهش می‌شود حفظ خصوصیات و دغدغه‌های نسل خودش در کارهایش است. حالا ممکن است در یکی از تجربه‌ها هم به زمین بخورند اما من حتماً دارم که راه خودشان را پیدا می‌کنند. در حالی که تئاترهای نسل‌های قبل حتی در قالب‌های سیاسی آن هم بسیار محافظه کارانه است. حداقل وجه تمایز اجراهای مانند جوزی بازگو شدن آرمان‌های نسل جوان در اجراها است. نه آرمان‌های تئاترهای دهه‌های قبل.»