در حال بارگذاری ...
...

نقدی بر نمایش”یک شب دیگر هم بمان سیلویا”به نویسندگی و کارگردانی”چیستا یثربی

صمد چینی‌فروشان: مدرس و عضو کانون ملی تئاتر ج.۱. ۱ چشم‌گیرترین ویژگی این نمایش در هر دو حوزه متن و اجرا که همچون قراردادی میان اثر و مخاطب ظاهر می‌شود، فضای عاطفی و شاعرانه‌ای است که مجموعه عناصر ساختاری و محتوایی درام ...

صمد چینی‌فروشان: مدرس و عضو کانون ملی تئاتر ج.1. 1
چشم‌گیرترین ویژگی این نمایش در هر دو حوزه متن و اجرا که همچون قراردادی میان اثر و مخاطب ظاهر می‌شود، فضای عاطفی و شاعرانه‌ای است که مجموعه عناصر ساختاری و محتوایی درام را تحت تاثیر نفوذ ساختمند خود قرار داده است. مناسباتی که به این ترتیب متن و اجرای نمایش با ذهن، اندیشه و عاطفه مخاطب پی‌ریزی می‌کند، او را وامی‌دارد به عوض پی‌گیری مفاهیم نمادین واژگان متن و ترجمه متعارف کنش‌های صحنه‌ای به گزاره‌هایی سامان‌ یافته، نگاه و ذهن خود را نوعی سیالیت تصویری و کثرت عاطفی مضامین مستغرق سازد، تجربه‌ای که بیشتر خاص رویارویی با جهان شعراست تا جهان درام و نمایش.
در تازه‌ترین اثر چیستا یثربی بانوی شاعر و درام‌نویس که ما نگاهی به زندگی و مرگ تراژیک شاعره آمریکایی(سیلویا پلات) تصنیف شده، با نوعی سیالیت روایی، زمانی و مکانی روبرو هستیم که عمدتاً ویژه شعر و دنیای بی‌حصار عواطف و احساسات شاعرانه است، سیالیتی که امکان می‌دهد تا مخاطب در یک آن هم در صحنة آخرین دقایق زندگی و مرگ تراژیک سیلویا پلات حاضر باشد و هم بی‌‌آنکه وقفه‌ای در روند روایت و یا باورپذیی او ایجاد شده باشد.(بی‌ کوچک‌ترین نیازی به ترفند های صحنه‌ای و تکنیک‌های شناخته شده روایت) همچون شاهدی، گواه دقایق زندگی درونی و عاطفی قهرمان در مراحل مختلف رشد و مناسباتش با دو شخصیت مهم زندگی‌اش، یعنی مادر و شوهرش تد هیوز(شاعر انگلیسی) باشد، تصاویری که خود محصول بازنگری‌های ذهن هنوز فعال شاعر است و می‌توان آن‌ها را بازتاب عینی مکاشفات و یادآوری‌های ذهنی سیلویا پلات در آخرین سحرگاه زندگی‌اش در خلسه مرگ تلقی کرد؛ همان لحظاتی که شاید سیلویا ـ شیفته‌وار ـ زیباترین و تلخ‌ترین اشعارش را در مرور ذهنی زندگی پایان‌ یافته‌اش می‌سروده است. به این ترتیب، از آغاز، چه در حوزه متن و چه در حوزه اجرا، مخاطب با نوعی فانتزی شاعرانه روایت سر و کار دارد که به او امکان می‌دهد تا در هر لحظه‌، جهش‌های روایی، عاطفی غیر متعارف را تجربه کند؛ جهش‌ها و استحاله‌هایی که بیشتر خاص تجربه‌های شعری است تا تجربه‌های دراماتیک صحنه‌ای.
متن و اجرای نمایش در کاربرد زبان عاطفی، ساخت و پرداخت لحظات و اتصالات آن‌ها به یکدیگر، به هیچ وجه اجباری در پی‌ روی از منطق ریاضی زبان دراماتیک ندارد؛ آن‌ها از قاعده نانوشته سیالیت، جوشش و هیجان که ذات ساختارهای زبان شعری مدرن است پی روی می‌کنند. زبانی که چون زورقی بر امواج خروشان رودخانه عواطف، هر آن ما را به سویی می‌کشاند و با هر چرخش جلوه‌های تازه‌تری از عظمت و هیبت امواج و شکوه مناظر اطراف را به رخ می‌کشد و این همه البته کاملاً در ارتباط و همخوان با ویژگی‌های روحی و ذهنی”پلات” شاعر قرار دارد که چیستا یثربی با هوشیاری و شاید به شهودی شاعرانه، کشف کرده و آن را بر تمامی زوایای زبان و ساختار متن و اجرا گسترش داده است.
شاید مهمترین معضل پیش روی یثربی در شکل بخشی به اجرا و پی‌افکنی طرح روایت، آن رابطه اسطوره‌ایی و غریبی بوده است که میان شعر و زندگی سیلویلا پلات برقرار بوده است. رابطه‌ای که مرز میان زندگی و شعر را به خطی باریت‌تر از مو بدل می‌سازد، همان ویژگی نادری که به گفته ناشر آثارش از شعر”هنری مرگبار” می‌سازد.
یثربی جهت باز آفرینی صحنه‌ای چنین ویژگی مرگباری در شعر و شخصیت‌ خلاق سیلویا پلات است که به درستی از تکنیک روایت سیال ذهن بهره می‌برد و شیوه‌ای که به او امکان می‌دهد تا بی‌نیاز از صحنه‌پردازی‌های آزار دهنده و بدون نیاز به رعایت اصل تقدم و تاخر در روایت، مفاهیم مورد نظرش را با شفافیت و وضوح شاعرانه بیان کند. او تحت تاثیر هیجانات و جذبه شاعرانه همین ویژگی است که ساختار شعر گونه متن و اجرا را پی می‌افکند و آن را در تمامی لحظه‌های روایت و در تمام عناصر درام توسعه می‌بخشد. چیستا یثربی چنان چه پیش از این نیز در آثار روایی دیگرش نشانه‌های بارز گرایش به سرودن شعر صحنه‌ای را آشکار کرده است(در شعبده و طلسم، در زنان مهتابی و مرد آفتابی، در بادها برای که می‌وزند و...) در متن و اجرای این نمایش، به بازنمایی روندها و بیان حالاتی می‌پردازند که در آن‌ها این”وحدت عشق و شیفتگی و مرگ” ـ در ذهن و شخصیت سیلویا پلات ـ در همه اشکال و بروزات صحنه‌ای، کلامی و روایی نمایش آشکار گردد. یثربی که شیوه خلاقیت و زندگی سیلویا پلات، به ویژه نحوه ارتباط او با واقعیت شعری و واقعیت روزمره را مظهر خلاقیت اصیل و بی‌پیرایه تلقی می‌کند، می‌کوشد با بهره‌گیری از ساختارهای شعری در روایت و تصویرسازی، واقعیت عینی و واقعیت شعری زندگی این شاعره اسطوره‌ای را به شکلی سامان دهد تا مخاطب، ضمن همذات پنداری با او به درک درستی از موقعیت انسانی خود در جهان معاصر دست یابد، موقعیتی که در آن جنبه‌های خلاقه روح انسان در چنپره روزمرگی‌ها تا سرحد مرگ گرفتار آمده است.
چیستا یثربی، سیلویا پلات را”مظهر تمامی فریادهای فروخورده خلاقیت در وجود انسان می‌داند، انسان‌هایی که نمی‌توانند روح کودکانه و بازیگوش خود را با بایدها و نبایدهای خشک جهان واقع، تطبیق دهند و در چنپره روزمرگی بپوسند. عملاً مظهر فریادها و اعتراض‌های فروخورده خلاقیت در وجود انسان هستند. همان‌هایی که ناگهان می‌شکنند و ناگهان از میان ما می‌روند تا این اعتراض بزرگ را به گوش جهانیان برسانند”.
تداخل عناصر بیداری و رویا، واقعیت و خیال، روزمرگی و شیفتگی، ذهنیت و عینیت در ساختار متن و اجرا، همان عناصر زیبایی شناختی شعری است که از نمایش”یک شب دیگر هم بمان سیلویا” اثری شاعرانه و خلاقه می‌سازد که در آن موضوع و ساختار، قالب و محتوا، وجود یکپارچه‌ای را تشکیل می‌دهند که یکی از دیگری قابل تفکیک و تجزیه نیست. یثربی که خود شاعر و نویسنده‌ای درون‌گراست و آثارش را به یقیین می‌توان در زمره‌ آثار اعتراضی شاعرانی نظیر سیلویا پلات ارزیابی نمود، تجربیات شعری و جهان شاعرانه خود را نیز در روایت زندگی سیلویا پلات به زیبایی مد نظر می‌گیرد. او تجربیات ذهنی و روحی سیلویا پلات را در این نمایش با توجه تجربیات ویژه خویش مورد تاویل و تفسیر قرار داده است.
چیستا یثربی در قصه شعری به سال 1372 با عنوان”از خانه‌های تاریک جدول” چنین می‌سراید: در آبی تند بعدازظهر/ وقتی که مادر پرده را می‌کشد/ و پدر می‌خوابد/ مردی هست که می‌آید/ از آینه/ از تابلو/ از خانه‌های تاریک جدول/ یا قایق کاغذی روی حوض/ و نامش همیشه یک حرف/ از خانه‌های جدول روزنامه بیشتر دارد/ می‌آید/ بوی تند تابستان و گنجه‌های مادربزرگ/ با وسوسه گنج و خواب و غروب/ در چشمانش/ قطعه شعری که به وضوح بخش اعظم فضای ذهنی و روحی و چهره سیلویا پلات او را در صحنه نمایش پیشاپیش ترسیم کرده است.
سیلویا پلات چیستا یثربی که پیش از این نیز در جای جای آثار نمایشی پیشین او در قالب زنان راوی و قهرمانان زن نمایش‌هایش حضور عینی( البته نه به این کمال و پختگی )یافته‌اند. در شکل اجرایی ویژه‌ای تعین می‌یابد که آمیزه‌ای از فانتزی، شعر، موسیقی، حرکت و کلمه است. همان عناصری که به گفته یثربی به پیوند جدایی ناپذیر با هستی سیلویا پلات داشته‌اند. هماهنگی و هم‌خوانی میان موضوع و شکل، محتوا و ساختار در این اثر در سایر عناصر نمایش نظیر بازی‌های سیال به زبان شاعرانه، موسیقی و طراحی صحنه نیز گسترش یافته و از نمایش” یک شب دیگر هم بمان سیلویا “ اثری به یاد ماندنی و احساس برانگیز ساخته است. وحدت میان شکل و محتوا و ساختار و موضوع روایت در این اثر، از نوع وحدت مشروطی است که خاص هم آغوشی انگیزه‌های ناهمگن در یک شعر موفق است، وحدتی برخاسته از میان کثرت‌ها. کثرتی که در اجرای نمایش و نیز در متن آن در هیئت تنوع پی‌گیر وقایع و لحظه‌‌های عاطفی و شوریدگی‌های دایمی سیلویا پلات( قهرمان نمایش )متظاهر می‌شود.
” یک شب دیگر هم بمان سیلویا “نوشته و کار چیستا یثربی شعر صحنه‌ای زیبایی درباره خلاقیت خود ویرانگر شاعره آمریکایی سیلویا پلات است که در تمام عمر خلاقه کوتاه خود همواره میان دو بال عقاب تیز پرواز خیال و واقعیت گرفتار آمده است؛ کشاکشی که بعد‌ها در قالب عشق زمینی و شیفتگی تب آلوده نسبت به خیال و شعر ذهنی خویش تشدید می‌شود و سرانجام به مقامی دست می‌یابد که در آن مردن به رسالتی ناگریز و شاعرانه بدل می‌گردد. چنانچه خود او نیز در قطعه شعری بدان معترف می‌شود که: مردن هم هنر است/ مثل هر کار دیگر/ و من در کار مردن محشرم/ چنان می‌میرم که احساس جهنمی دارد/ چنان که احساس واقعی دارد/ شاید بشود گفت رسالتی دارم.”
شاید تنها نقطه ضعف نمایش را بتوان در سهل انگاری نویسنده/ کارگردان در روند وحدت بخشی به روایت و دوگانگی زاویه دید روایت مشاهده کرد. نقطه ضعفی که حاصل یک اشتباه فنی در طراحی صحنه پایان نمایش است. نمایش با صحنه مرگ و پس از مرگ سیلویا پلات آغاز می‌شود. زمانی که جسد سیلویا چنان بویناک شده است که همسایه‌ها در تب و تاب شکستن در ورودی ‎آپارتمان و نجات فرزندان او هستند. در چنین موقعیتی است که سیلویا پلات از تخت خواب بر می‌خیزد و با توسل به اشیایی ساده و آشنا در اطراف اتاق به مرور خاطرات خویش می‌پردازد. روای روایت در این نکات کسی جز روح سیلویا پلات نیست. اما در لحظاتی از نمایش با تغییر زاویه دید روایت، چیستا یثربی در جایگاه راوی می‌نشیند( آنجا که شاهد ملاقات‌‌های مادر سیلویا با پزشک معالج او هستم )و این جابجایی راویان روایت سیلویا پلات تا پایان نمایش ادامه می‌یابد بطوریکه صحنه پایانی نمایش در حداقل ارتباط با صحنه آغازین آن قرار می‌گیرد و به همین سبب نیز تماشاگر در تشخیص لحظه پایانی مردد باقی می‌ماند. همین امر باعث می‌شود که صحنه نهایی تراژدی زندگی سیلویا پلات به نسبت صحنه‌های آغازین و میان نمایش، علیرغم اهمیت مضمونی و روایی آن از بار عاطفی کم‌تری برخوردار شود. با وجود این، ساختار ویژه روایت و سیالیت موسیقایی وقایع و حوادث آن که دایماً در دو وضعیت ذهنی و عینی در نوسان است، قادر است تأثیر این ضعف روایی را به حداقل کاهش دهد و از نگاه مخاطب مخفی بدارد.
هر چند بررسی” کلاس‌های “بازیگری این نمایش خود نیازمند بخشی مفصل و جداگانه است اما بی انصافی خواهد بود اگر بی اشاره‌ای به ارزش‌های چشم گیر بازیهای بازیگران آن به خصوص خانم مهسا مهجوری به این وجیزه پایان دهم. با توجه به ویژگی‌ها پیش گفته این نمایش که نوع خاص و کاملاً درونی شده‌ای از بازی را از بازیگران اصلی آن به خصوص بازیگر نقش سیلویا پلات طلب می‌کند، مهسا مهجوری یکی از زیباترین، درک شده‌ترین و تأثیرگذارترین بازیها طی سال‌های اخیر را در شاخه مدرن تئاتر ایران ارائه کرده است و در کنار او و پس از او مینو زاهدی، حمیدرضا جوکار، الناز تاریخی و سام درخشانی قرار می‌گیرند که مجموعه یکدست و زیبایی از بازی‌های مدرن را عرضه می‌کند. بازی حمیدرضا جوکار در نقش شعر ذهنی سیلویا پلات و نیمه درونی و اسطوره‌ای هویت شاعرانه او بسیار قابل ستایش و به یاد ماندنی است.