در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش”چهار فصل” نوشته”آرنولد وسکر” و به کارگردانی”سعید ذهنی”

نمایش”چهار فصل” با تمام پیچیدگی‌های زبانی گاهی بسیار ساده و روان است به گونه‌ای که ما را دچار تردید می‌سازد و این که چگونه نمایشی با وجود پیچیدگی‌ها و ابهامات فراوان ـ چنان که اشاره شد ـ با این عبارت روشن و صریح در یک ساختار واحد به نمایش گذاشته می‌شود.

هومن نجفیان:
نمایش”چهار فصل”شبیه یک پازل ناتمام است که باید به دنبال قطعه گم شده آن بود این نمایش فاقد تداوم است و تماشاگر به هنگام بیرون آمدن از تماشاخانه این تصور را می‌کند که پس از گذشت یک ساعت‌ و نیم از زمان دیدن نمایش حرف‌هایی برای گفتن وجود داشته است اما از او مضایقه شده است. اما چرا؟ زمان نمایش که کوتاه نیست و نمایش زمان بسیاری از تماشاگر خود می‌گیرد. اما چرا تماشاگر پس از دیدن نمایش مانند یک بازنده از یک مسابقه بیست سوالی به خانه باز می‌گردد.
این نوشتار جستجویی است که یک تماشاگر برای درک نمایش”چهار فصل” انجام داده است از آغاز تا پایان.
1- اولین دریافت تماشاگر
نمایش داستان زندگی آدم و بئاتریس را بیان می‌کند. آن دو در زندگی خود شکست خورده‌اند و این بار قصد دارند تا زندگی مشترک را با یکدیگر آغاز نمایند.”آدِم” و”بئاتریس” مدتی کوتاه با یکدیگر زندگی زناشویی داشته‌اند صاحب یک فرزند هستند. آن دو در گذشته با افراد دیگری ازدواج کرده‌اند و حالا با یکدیگر سخن می‌گویند و ...
2- بررسی نمایشنامه و نمایش:
اما نمایش”چهار فصل” در بیان خود با یک ساختار زبانی پیچیده ابهام انگیز روبروست و این نکته در گفتار شخصیت‌های نمایش پدیدار است به عنوان مثال به گفت‌وگوی آدِم و بئاتریس توجه نمایید.”آدِم” در این قسمت از نمایش از فرد خاصی سخن می‌گوید که همسرش بوده است اما در اجرای نمایش در می‌یابیم آن فرد خاص همان”بئاتریس” است.
”آدم: حتی اونم شروع کرد با مقایصه خودش با خنده من چرا؟ برای این که مال من بود می‌فهمی مال من بود. میفهمی با من به دنیا اومده بود و او نمی‌تونس ببینه که به او هدیه نشده از این جهت خودش و با من مقایسه می‌کرد و با اون چه که به من مربوط بود مبارزه می‌کرد.”
اما پرسش اساسی در این است که چرا آدم با بئاتریس از زبان سوم شخص مفرد سخن می‌گوید این اشتباه به مخاطب هم سرایت می‌کند به گونه‌ای که در این مسئله دچار ابهام می‌گردد که آیا آن فرد خاص که ”آدم” از او سخن می‌گوید”بئاتریس” است یا زن دیگر”آدم”. نمایش هرگز نباید پرسشی بیهوده برای مخاطب طرح نماید. هدف نمایش رسیدن تماشاگر به ساحت تفکر است اما نه این که با اطلاعات غلط و زبانی متشتت تماشاگر را سرگردان نماییم. این نوع طرح سوال بیشتر به بازی‌های جدول سرگرمی و نمایش‌های تلویزیونی نزدیک است که با طرح سوال بیهوده وقت مخاطب را می‌کشند.
باز هم مثالی از تشتت زبانی نمایش را بیان می‌نماییم تا موضوع روشن‌تر شود در این دیالوگ هم آدم با بئاتریس به گفت‌وگو می‌پردازد. او از فرد خاصی سخن می‌گوید که همسرش بوده است اما با دیدن اجرای نمایش در می‌یابیم آن فرد خاص همان بئاتریس است.
”آدم: حالا کجاس ... حالا کجاس نمی‌دونم خدا می‌دونه به گمونم داره به خرابی‌هایی که بار آورده فکر می‌کنه و از تنهایی و سکوتی که بعد از اون همه جار و جنجال دور و برشور گرفته وحشت‌زده و هیرونه. حالا کجاس. حالا کجاس” اما تنها اندیشه‌ای که این گفتار با خود به همراه دارد این است که”آدم” پیرامون فردی سخن می‌گوید که از بودن او بی‌اطلاع است. اما بئاتریس در چند قدمی آدم است. پس قاعدتاً نمی‌تواند آن فرد”بئاتریس” باشد.
اما میزانسن نوع رفتار بازیگر”بئاتریس”(کتانه افشاری‌نژاد) و خشونت گفتاری(امیر غفارنژاد) که نقش”آدم” را بازی می‌نماید این تصویر را بازسازی می‌نماید که آن فرد خاص همان”بئاتریس” است و این مسئله به ابهام نمایش دامن می‌زند. اما شاید تصور کنید این ابهام جزء ذات این نمایش است اما اشتباه می‌کنید این ابهام را کارگردان نمایش با تحلیل نادرست خود از متن دامن می‌زند. در نمایشنامه”آرنولد وسکر”شخصیت بئاتریس همسر”آدم” نیست اما در این نمایش”بئاتریس” نقش همسر”آدم” را بر عهده دارد این جایگزینی باعث بر هم ریختگی و پیچیدگی نمایش شده است به این مورد در بخش‌های آینده بیشتر خواهیم ‌پرداخت. اما برای آن که با نمایش”چهار فصل” آشنا شوید ما داستان نمایشنامه را بیان می‌نماییم. نمایش”چهار فصل” داستان زندگی یک زن و شوهر است که می‌خواهند بسیار صریح و بی‌پرده به عشق‌ها و خیانت‌های خود اعتراف نمایند همین و بس.
از این نکته که بگذریم در نمایش”چهار فصل” تنها یک بار به صراحت به رابطه زناشویی آدم و بئاتریس اشاره می‌شود. به این بخش از نمایش توجه نمایید.
آدم: این عکس بچه منه
بئاتریس: بچه تو
آدم: بچه تو و من
در این جا ما این نکته را در می‌یابیم که آدم و بئاتریس زن و شوهرند و صاحب یک فرزند مشترک هستند این نکته بسیار ساده باعث پیچیدگی نمایش می‌شود...
اما نمایش”چهار فصل” با تمام پیچیدگی‌های زبانی گاهی بسیار ساده و روان است به گونه‌ای که ما را دچار تردید می‌سازد و این که چگونه نمایشی با وجود پیچیدگی‌ها و ابهامات فراوان ـ چنان که اشاره شد ـ با این عبارت روشن و صریح در یک ساختار واحد به نمایش گذاشته می‌شود.
بازخوانی متن:
پس از دیدن نمایش”چهار فصل” با احساس گنگی روبرو شدم احساس می‌کردم نمایش در ذات خود ناهماهنگ است اما آیا این خطا از”آرنولد وسکر” نویسنده نمایشنامه است یا از”سعید ذهنی” به عنوان کارگردان اما ناگهان واژه‌ای مرا به فکر واداشت. بازنویسی برای اجرا سعید ذهنی. بازنویسی، شاید این واژه بتواند راه حل معمای نمایش”چهار فصل” باشد. آیا سعید ذهنی نمایشنامه آرنولد وسکر را بازنویسی کرده است ذهنی در برشور نمایش این ادعا را بیان می‌نماید اما پیش از آن که به مبحث بازنویسی در نمایش”چهار فصل” بپردازیم ابتدا خلاصه‌ای از گفت‌وگویی را که پس از دیدن نمایش”چهار فصل” با کارگردان نمایش انجام شده است را به بازگو می‌کنم.
سعید ذهنی این نکته را بیان می‌نماید که برای اجرای نمایشنامه وسکر تصمیم داشتیم که ابتدا متن اصلی نمایشنامه را از”آرنولد وسکر” دریافت نماییم زیرا معتقد بودیم که ترجمه محمدعلی صفریان برای اجرای این نمایش به علت تشتت زبانی نامناسب می‌باشد اما این امر حاصل نشد. پیش از خواندن نمایشنامه”آرنولد وسکر” و با دیدن نمایش سعید ذهنی این تصور را می‌کردم که سعید ذهنی متن نمایشنامه”آرنولد وسکر” را بازنویسی کرده است اما با خواندن نمایشنامه دریافتم این نمایشنامه که در سال 1350 توسط محمدعلی صفریان ترجمه و توسط انتشارات نیل به چاپ رسیده است پایه و اساس اجرای سعید ذهنی قرار گرفته است.
نکته دوم که با سعید ذهنی در میان نهادم درباره واژه بازنویسی است که از دیدگاه من سعید ذهنی نمایشنامه”وسکر” را هرگز بازنویسی نکرده است. سعید ذهنی در پاسخ به پرسش این نکته را بیان می‌نماید که نمایش”چهار فصل” بانمایشنامه وسکر متفاوت است زیرا در این جا ما به بیان زندگی زن و شوهری می‌پردازیم که پس از مدتی وقفه در زندگی مشترک قصد دارند زندگی خود را آغاز نمایند اما در نمایشنامه”وسکر” داستان زن و مردی بازگویی می‌شود که به طور مستقل از هم تجربه یک زندگی مشترک را دارند و درباره شکست در یک عشق به گفت‌وگوی با یکدیگر می‌پردازند اما از دیدگاه من سعید ذهنی تحلیلی متفاوت از نمایشنامه آرنولد وسکر را ارائه می‌نماید و برای بیان اندیشه‌اش برخی از واژگان نمایشنامه را حذف و عبارات تازه‌ای را جایگزین می‌نماید. تعدادی از صحنه‌های نمایش را حذف و برخی را کوتاه‌تر می‌نماید اما این مسئله با مقوله گسترده بازنویسی متفاوت است. سعید ذهنی ابتدا تاکید می‌نماید که من نمایشنامه را برای اجرا بازنویسی کردم و قصد داشتم تا با نگاهی متفاوت به نمایشنامه”وسکر” بپردازم.
تفاوت‌های بازنویسی سعید ذهنی و نمایشنامه آرنولد وسکر:
ذهنی اعتقاد دارد”وسکر” در این متن به زندگی زن و مردی می‌پردازد که به طور مستقل از هم تجربه یک زندگی مشترک و بعد زندگی عاشقانه که نتیجه هر دو منفی بوده است را دارند اما انگیزه او برای بازنویسی این متن این بود که می‌خواسته زاویه این متن را به سمتی گرایش دهد که این دو یک بار با هم زندگی کرده‌اند و بعد هم از هم دور افتاده‌اند.
نمونه‌های دیگری از تفاوت‌های نمایشنامه با نسخه بازنویسی شده.
آدم: شعله می‌کشید و من همین طور بهت زده ایستاده بودم و شعله‌ها را نگاه کردم و سرآشپزها و تعمیرکارا سراسیمه به اطراف می‌دویدن و جیغ می‌کشیدن وسعی می‌کرن شعله‌ها رو با یه چیز چسبناکی خاموش کنند...(آرنولد وسکر نمایشنامه”چهار فصل” صفحه 70)
همین دیالوگ عیناً در نمایشنامه سعید ذهنی تکرار می‌شود اما تصور می‌کنم به جای واژه آشپزها از واژه کارگرها و افراد کارگاه را به کار برده است.
یک نمونه دیگر: در نمایشنامه آرنولد وسکر”آدِم” برای اثبات خلاقیت خود به”بئاتریس” به پختن لواشک سیب می‌پردازد اما در نمایشنامه سعید ذهنی”آدم” مجسمه‌ی زنی را می‌سازد به استثناء نوع فعالیت، واژه‌ها و عبارات نمایش مانند یکدیگر است.
در نمایشنامه آرنولد وسکر”آدم”به بیان خاطره‌ای از دوران کار آموزی خود در یک آشپزخانه می‌پردازد اما در نمایش سعید ذهنی آدم محل کار آموزی خود را در یک کارگاه بیان می‌نماید، اما در هر دو اثر آدم به بیان آتش سوزی که در محل کارش اتفاق افتاده است می‌پردازد اما واژه‌ها در هر دو نمایشنامه یکسان است.
آدم: هیچ وقت راجع به دوران شاگردیم برات گفتم راجع به روزی که نزدیک بود که یه کارگاه رو که توش کار می‌کردم به آتیش بکشونم.(سعید ذهنی نمایش”چهار فصل”)
آدم: هیچ وقت راجع به دوران شاگردیم برات گفتم راجع به روزی که نزدیک بود که یه آشپزخونه رو که توش کار می‌کردم به آتیش بکشونم.(آرنولد وسکر نمایشنامه”چهار فصل”)
در این لحظه در هر دو اثر آدم به بیان حادثه آتش سوزی می‌پردازد.
برای یافتن وجوه مشترک و تفاوت‌های این دو اثر می‌توان سطرهای بسیاری را سیاه کرد اما تفاوت‌ها در حد تغییر یک واژه، ضمیر، چند عبارت و حذف صحنه‌ها، کوتاه کردن آن‌ها و ... از نمایشنامه”آرنولد وسکر” باقی می‌ماند از دیدگاه ما سعید ذهنی هرگز نمایشنامه”آرنولد وسکر” را بازنویسی نکرده است او سعی کرده با بازی با واژگان و جابه‌جایی عبارات نمایشنامه”وسکر” به تحلیل تازه‌ای دست یابد اما در این راستا هرگز موفق نمی‌شود.

مأخذ:
نمایشنامه”چهار فصل”نوشته آرنولد وسکر مترجم محمدعلی صفریان انتشارات نیل، چاپ اول تابستان 1350