در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به کتاب ”این سه تسخیر ناپذیر” به کوشش ”روزبه حسینی”

نگاهی به کتاب ”این سه تسخیر ناپذیر” به کوشش ”روزبه حسینی”

رضا آشفته: "این سه تسخیرناپذیر"درباره تئاتر مدرن- تئاتر ابزورد است که در آن مجموعه مقالاتی درباره ساموئل بکت، اوژن یونسکو و ادوارد آلبی آمده است.

این کتاب به کوشش روزبه حسینی، نویسنده، کارگردان و روزنامه‌نگار به همت نشر قطره منتشر شده است. روزبه حسینی که در دهه 70 با انتشار مجله "پرونده تئاتر" شهرتی برای خود رقم زده بود، در همان دوران مطالبی را برای تداوم آن نشریه جمع‌آوری کرده بود که به دلیل نداشتن وسع مالی و تعطیلی آن نشریه سعی بر آن داشت تا این مطالب را در دل یک مجموعه آبرومند و به هم پیوسته منتشر کند. گویا ناشران و دوستانی مانع از انتشار آن شده‌اند تا از سر تصادف یا خوش شانسی دیدار او با دکتر قطب‌الدین صادقی در اسفندماه 1388 باعث جذب این کتاب توسط نشر قطره و انتشار آن پس از یک سال شده است.
رسم‌الخط
رسم‌الخط انتخابی روزبه حسینی کاملا انحصاری است و البته برخی از نویسندگان و شاعران و حتا روزنامه‌نگاران کشورمان از دهه چهل به دنبال رعایت چنین رسم‌الخطی در آثارشان بوده‌اند: «مثلاً زندگی‌نامه». شیوه‌ای که در آن نویسنده بر اساس یک روخوانی دقیق و روان فارسی، حروف را بر کاغذ می‌نگارد. بنابراین تنوین به صورت فارسی می‌آید و زبر و زیر حروف کاملا مشخص خواهد شد:« از سر ِ ذوق... اساسن، قرار ِ این نوشتار ... اگر صِرفن بتواند این ویژگیِ اساسی ِ نویسنده‌ای پیش‌رو، سنت‌شکن و توانا در تأثیرگذاری را، خِطاب به نسلی تازه، تا حدودی توضیح دهد...»
کتاب 4 بخش دارد و در هر کدام تعدادی مقاله، یادداشت و حتی متن نمایشی از آن ابزوردنویسان به نام ترجمه و در اختیار خوانندگان کتاب قرار گرفته است.
مقدمه چینی
در بخش الف، ابتدا "پیش درآمد یا حتمن بخوانید" و " ده نکته برای ِ نخواندن در خواب و بیداری" آمده است که هر دو امضای روزبه حسینی را به دنبال دارد. بعد نوبت به سه مقاله می‌رسد درباره تئاتر ابزورد: " مقدمه‌ای بر شناخت ِ ادبیات ِ معناباخته" ،  "معناباخته‌گی در تئاتر ِ اَبزورد" و " مارتین اسلین و تئاتر ابزورد".
ام. اچ. آبرامز درباره تئاتر معنا باخته معتقد است: «اصطلاح  ادبیات معناباخته برای دسته‌ای از آثار ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی به کار می‌رود که، به صورت مشترک، این معنا را دارند که وضعیت انسان، به صورت ذاتی و پایه‌ای، مهمل و معنا باخته است و این وضعیت را فقط در دسته‌ای از آثار ادبی می‌توان دید که خودشان نیز معناباخته هستند. سرچشمه این نوع ادبیات، جنبش‌های تعبیرگرایی و فراواقع‌گرایی و داستان‌های «جیمز جویس» و «فرانتس کافکا» (مانند مسخ و محاکمه) است؛ با این همه، جریان امروزی، پس از جنگ جهانی ِ دوم، مانند عصیانی علیه باورها و ارزش‌های اصلی ِ فرهنگ و ادبیات سنتی، پدیدار شد. نقطه اصلی سنت قبل، انگاره‌هایی مبتنی بر این بود که انسان آفریده‌ای ست سخن‌گو و در دنیایی زندگی می‌کند که دست ِکم تا حدی قابل درک است، بخشی از یک ساختار منظم اجتماعی است و این توانایی را دارد که قهرمان شود و در شکست خوردن، شکوه و بزرگی را به دست آورد.» (این سه تسخیر¬ناپذیر، 1390، 25 و 26)
بکت
در بخش ب، بکت، این مقالات آمده است: " خارپُشت و بیابان"، " ساموئل بکت در مقام کارگردان"، "به این مرد چه مربوط، که راجع به من بنویسد؟"، "منازل هویت"، "یادداشتی بر نمایشنامه «فاجعه»ی ِ بکت"، و سر آخر خود متن ِ "فاجعه".
آنا مک‌مالن درباره این نمایشنامه‌نویس برجسته جهان می‌نویسد:« بکت در سال 1962، به ژان دیوی گفته بود که، در «در انتظار گودو» و «دست آخر»، من فقط دیالوگ‌ها را نوشته بودم، و توجهی دقیق به حرکت‌های صحنه‌ای نداشتم. او، در نمایشنامه‌های آتی ِ خود، حتی پیش از آن‌که دیالوگ‌ها را بنویسد، تمامی ِ حرکات بازیگران را می‌دانست، و می‌دانست که بازیگران، پیش از ادای دیالوگ، رو به چه سمتی خواهند داشت؛ چون، دیالوگی که او برای آن‌ها در نظر گرفته بود به این مسئله بسته‌گی داشت. به عنوان مثال، در «صدای پا»، دستورات صحنه شماره گام‌هایی را که «می» برمی‌دارد الگوی گام برداشتن او، و لحظاتی از متن را،که او حرکت می‌کند یا ساکن است، مشخص کرده، و در متن به آن‌ها اشاره شده است:
ص: اما اجازه بدهید، که در سکوت، حرکت او را تماشا کنیم. («می» گام بر می‌دارد. رو به انتهای ضلع دوم صحنه) ببین چه عالی می‌چرخد. («می» گام برمی‌دارد. هم‌زمان، در ضلع سوم قدم می‌زند.) هفت، هشت، نه، چرخش. (این سه تسخیرناپذیر، 1390، 90)
یونسکو
در بخش پ، اوژن یونسکو، هم می‌خوانیم: " درس‌هایی که من از منتقدان‌ام آموختم"، "یونسکو؛ یادداشت‌ها و ضد یادداشت‌ها"، "فرآیند کرگدن نشدن"، "درباره ِ «شاه می‌‌میرد»"، "نگاهی به نمایشنامه «آدم‌کش»"، "موخره ای بر نمایشنامه خلا"، و سر آخر خودِ "خلا".
سوزان سونتاک درباره یونسکو معتقد است:« بیشتر ایده‌های جالب «یادداشت‌ها و ضد یادداشت‌ها» رقیق شده ایده‌های آرتوست؛ یا به بیان دقیق‌تر، آرتویی که شیک و قشنگ و چاپلوس شده است؛ آرتویی بدون تنفر، و بی‌بهره از جنون. برخی اظهارنظرهای یونسکو در باب طنز جنبه‌ای اصیل‌تر دارد؛ طنزی که وی می‌دانست «آرتو»ی مجنون بی‌چاره اصلن آن را ندارد. تصور آرتو از تئاتر ‌قساوت بر ثبت مبهم و ناشناخته خیال تاکید می‌کند؛ منظر نمایش عنان گسیخته، اعمال دراماتیک، توهمات بصری ِ خونین، نعره‌ها و وسایل حمل و نقل. یونسکو اشاره می‌کند که هر تراژدی‌ای، اگر صرفن بر سرعت‌اش افزوده شود، کمیک می‌شود، و به این ترتیب، خوداش را به امر کمیک خشونت‌بار مقید نشان می‌دهد... زمینه کمیک یونسکو ابتذال و توان‌فرسایی در «خانه» است؛ فرقی نمی‌کند که این اتاق مبله یک مرد مجرد، اتاق مطالعه استاد و یا سالن پذیرایی ِ یک زوج ازدواج کرده باشد. یونسکو نشان می‌دهد، که در پس اشکال زندگی ِ قراردادی جنون و نابودیِ شخصیت نهفته است.» (این سه تسخیرناپذیر، 1390، 176 و 177)  
آلبی
در بخش ت، ادوارد آلبی، آمده است: "تئاتر ابزورد کدام است؟"، "درباره ِ «سه زن بلند بالا»"، "دربارهِ  آثار آلبی و نقدنویسی بر آن‌ها"، "دربارهِ نمایشنامهِ «رویای آمریکایی»"، "معصومیت ِ انسانی ِ رو به زوال"، "موخره‌ای بر نمایشنامه «فام و یام»" و پایان‌بخش آن خود ِ "فام و یام".
مارتین اسلین درباره این نمایشنامه‌نویس آمریکایی می‌نویسد:« ادوارد آلبی (1928) از آن روی در مقوله تئاتر ابزورد می‌گنجد، که آثاراش به بنیان‌های خوش‌بینی ِ آمریکایی حمله می‌برند. نخستین نمایشنامه‌اش «داستان باغ‌وحش» بود که نصب ِ آگهی ِ اجرای آن در تماشاخانه پرواینس تون در کنار آگهی ِ اجرای «آخرین نوار کراپ» بکت بیان‌گر کنایه تلخ و ناگزیر روی کرد او بود. «داستان باغ‌وحش» با واقع‌گرایی گفت‌وگوها و واقع‌گراییِ موضوعی‌اش – یعنی ناتوانی حاشیه‌نشینان در برقراری ارتباط حتا با سگ، اگر نگوییم انسان- بسیار شبیه جهان «پینتر» است؛ ولی تاثیر این نمایش تک پرده‌ای ِ بی‌نظیر که بین جری ِ حاشیه‌نشین و پیتر بورژوای محافظه‌کار رخ می‌دهد، دارای اوجی ملودراماتیک است؛ وقتی جری پیتر را تشویق به کشیدن چاقو می‌کند و خود را به سمت آن می‌راند. در آن صحنه، رنج یک حاشیه‌نشین شیزوفرن به عملی سرشار از احساس بدل می‌گردد؛ به ویژه در مقام قربانی‌ای که نگرانی و غم‌خواری‌اش را با مرگی ناگزیر به پایان رساند.» (این سه تسخیر ناپذیر، 1390، 239 و 240)
همکاران
مجید اخگر، ثمانه قدرخان، جلال تهرانی، محسن آزرم، آرزو صحیحی، علی اکبر علیزاد، رحمت امینی، حامد صفایی‌تبار، بی‌تا ملکوتی، رامتین شهبازی، امید بهار، نازی ِ نوازانی، سید حسین نوین، نورالله نصرتی و رضا آشفته همکاران روزبه حسینی در نگارش «این سه تسخیرناپذیر» هستند. این افراد اغلب با حسینی در نشر مجله پرونده تئاتر نیز در نیمه دوم دهه 70 و اوایل دهه 80 همکاری کرده‌اند. نشریه‌ای که در نوع خود بی‌نظیر و تاثیرگذار می‌نمود.