در حال بارگذاری ...
...

نشست نمایش ”لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند” برگزار شد

نشست نمایش ”لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند” برگزار شد

رضا آشفته: نشست نقد و برررسی نمایش «لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند» که در واقع «بازخوانی مونولوگ راهب در عاشقانه رومئو و ژولیت به روایت محمد چرم‌شیر» است، با حضور نویسنده، افشین هاشمی(بازیگر)، عباس غفاری (کارگردان)، و رامتین شهبازی (منتقد) بعد از پایان اجرا در تالار کنفرانس مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.

به گزارش سایت ایران تئاتر، در این نشست که عصر سه شنبه سوم خردادماه برگزار شد، رامتین شهبازی در ابتدای جلسه دو نمایشنامه «لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند» ( در نگاهی به رومئو و ژولیت ویلیام شکسپیر) و آسمان روزهای برفی ( برگرفته از فیلمنامه بانی و کلاید) را به شیوه منتقدانه و پرسش‌گر نسبت به متن اصلی دانست و گفت:« در این متون با آن‌که ردپای متن اول وجود دارد با این وجود متن دوم پرسشگر، سرپا و مستقل است. چرم‌شیر در این دو متن تازیانه‌اش را بسیار تندتر و متناسب با فضای امروز و نیاز جامعه خودش بر متون اصلی فرود می‌آورد.»
فقط یک نویسنده
چرم‌شیر در این نشست خود را فقط نویسنده‌ای دانست که تلاش می‌کند ذهنیت خود را بنویسد، بنابراین فقط می‌تواند درباره چگونگی نوشتن متن صحبت کند و نه بیشتر از این، و اضافه‌تر ‌از این مربوط به صحبت‌های بینندگان و منتقدان خواهد بود. او از صحبت کردن بر آن‌چه در پس ِ پشت متن است، همیشه احتراز کرده و این بار هم احتراز کرده است.
رامتین شهبازی متن نمایشنامه را «باز» معرفی کرد که در آن کارگردان می‌تواند هرگونه دخالتی داشته باشد و این خود باعث می‌شود بنا بر دخالت مخاطب در هر شب تغییراتی در اجرا ایجاد شود.
عباس غفاری هم به خاطر دروغ‌های پیش از اجرا برای لو نرفتن شکل اجرا از تماشاگرانش عذرخواهی کرد.
او در ادامه خلق نمایش « لارنس راهب، مردی که حرف می‌زند» را مرهون تلاش مثلث نویسنده، بازیگر و کارگردان دانست که شکل نهایی‌اش با ایجاد ضلع چهارم که همانا تماشاگر است، به شکل یک مربع کامل خواهد شد. در صورت نبودن هر یک از این اضلاع احتمال برهم ریختن نمایش صد در صد است. یعنی احتمال دارد که تماشاگر تحت تاثیر حرف‌های بازیگر سالن را ترک کند.
غفاری این متن را یک پیشنهاد اجرایی از سوی چرم‌شیر دانست که شکل اجرا بنابر شرایط درآمده است. او برای اولین بار با دعوت گروه لیو می‌خواست مونولوگی را در فستیوال آنها شرکت بدهد. این اتفاق مربوط به پاییز 89 است. بنابراین با چرم‌شیر گفت‌وگو کرد و به او طرحی را پیشنهاد داد. بعد قرار شد که چرم‌شیر بر اساس رمئو و ژولیت یک متن تک نفره بنویسد. سرآخر هر دو مورد کنار گذاشته شد و این متن نوشته و در اختیار عباس غفاری قرار گرفت. شاید چرم‌شیر با این کار می‌خواسته غفاری را شگفت‌زده –سوپرایز- کند.
بازتولید
رامتین در ادامه به تعریف  بازتولید پرداخت که در طول اجرا هر شب نمایش بنابر شرایط و حضور تماشاگران متفاوت دچار تغییراتی می‌شود. سپس افشین هاشمی در این باره گفت:« در سال‌های جوانی و سال 79 در تالار کوچک یا شماره 2 تئاتر شهر وقتی می‌خواستیم متنی از چرم‌شیر به نام «فانوس خیس» را به کارگردانی آناهیتا اقبال‌نژاد کار کنیم، به راحتی می‌توانستیم آن متن را جرح و تعدیل کنیم. مثلا آن موقع وقتی بازیگر زن برای ارائه نقش یک مادر شوهر فرد مجروح مرا پیدا نکردیم، خیلی راحت آن را تبدیل به پدر شوهر کردیم. شاید آن موقع فکر می‌کردیم که از نویسنده بیشتر می‌فهمیم. بعدها معلوم شد که بهتر بود همان مادر شوهر را به کار می‌گرفتیم تا نمایش کامل شود. اما امروز دیگر در هیچ متنی به راحتی دست نمی‌بریم. چراکه نویسنده 6 ماه، دو ماه، کمتر و بیشتر وقتش را برای کامل کردن یک متن می‌گذارد و ما نباید به این همه زحمت دست درازی کنیم. با وجود این‌که چرم‌شیر با گشاده دستی و گشاده دلی و از خودگذشتگی دستمان را برای هر تغییری باز گذاشته بود اما من دیگر حاضر نیستم این کار را بکنم. من به نویسنده اعتماد می‌کنم.»
وی افزود:« اولین کار در تمرین‌ها و اجرای لارنس راهب.. این بوده که تمام واژه‌ها را حفظ کنم و همان طور که نوشته شده آن‌ها را ادا کنم. مگر آن که در لحظه تماشاگر با طرح پرسشی بخواهد در متن و بازی مداخله کند. مثلا در اجرای امشب تماشاگری پرسید که آیا من هم جز نمایشنامه شما هستم که گفتم:«آره هستی!» این نوع دیالوگ‌ها در متن ما نیست و در عین حال تمام واژه‌ها عین به عین تکرار می‌شود.»
افشین هاشمی هر شب در فکر و ذهن خود بر آن است تا با خلاقیت خاص به دنبال بازتولید آنچه باشد که در متن چرم‌شیر نوشته شده است، و از آن خط اصلی خطور نکند.
رامتین شهبازی هم این احتمال را عملی دانست که با توجه به شرایط اجرا و حضور تماشاگر در آن احتمال دارد که افشین هاشمی از آن جریان اصلی متن دور شود.
عباس غفاری هم درباره حضور افشین هاشمی بر این اعتقاد است که او متواضعانه از توانمندی خود برای درآمدن این اجرا سخت می‌گذرد. او باعث می‌شود که تماشاگر ذهن‌اش این آمادگی را پیدا کند که دیگر یک نمایش نمی‌بیند، در حالی که یک نمایش می‌بیند. هر آن هم ممکن است تماشاگر اجرا را قطع بکند و افشین هاشمی مجبور شود که پاسخی به او بدهد و باز دوباره روی خط اصلی متن و اجرا بیاید. افشین هر روز متن را مرور می‌کند و یک ساعت قبل از اجرا روی آن تمرکز می‌کند. یعنی ما هر روز دوباره همین متن را تمرین می‌کنیم. نکته‌ای که الان کمتر گروهی و بازیگری آن را رعایت می‌کند. در صورتی که سر اجراهای دیگر بازیگر 10 دقیقه مانده به شروع اجرا دوان دوان خود را به گریم می‌رساند و...
عدم کارگردانی
یکی از تماشاگران در جلسه به این نکته اشاره کرد که نویسنده در متن و بازیگر در زمان اجرا بر اساس کدهایی نشان می‌دهند که تمایلی به اجرا شدن این متن ندارند. اما در زمان اجرا کارگردان چنین حسی را القاء نمی‌کند. انگار که اجرا همان شکل تئاتر را دارد.
افشین هاشمی هم در پاسخ به او گفت که هیچ اشکالی ندارد که آنچه می‌بینیم احساس شود که تئاتر باشد چراکه ما فقط داریم مکان اجرا را عوض می‌کنیم و اگر تماشاگر عادت به نشستن در سالن دارد، ما این عادت را کنار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که در کافه یا سالن لابی به تماشای این نمایش بنشیند.
او متذکر شد که اتفاقا این نمایش کاملا کارگردانی شده به این دلیل که کارگردانی در اینجاست که نمی‌خواهد شکلی به اجرا بدهد. این بر خلاف کارهای دیگر است که با طراحی دقیق به صحنه می‌آید. ما در اجرای لارنس راهب... با تاخیر در زمان اجرا، تغییر مکان و شکل بازی بازیگر که مدام من من می‌کند و تپق می‌زند و آمادگی پذیرش هر تغییری را در لحظه دارد، تماشاگر را به این سمت می‌بریم که یک نمایش متفاوت خواهد دید. یک تجربه تازه که تا به حال با آن روبرو نشده است.
استرس و اضطراب
تماشاگر دیگری گفت که در بازی افشین هاشمی استرس و اضطراب دیده نمی‌شود در حالی که بازیگر به دلیل عدم اجرا شدن متن دچار چنین حس و حالی خواهد شد.
افشین هاشمی هم وجود این حس و حال را رد کرد چراکه او نمایش را از لحظه‌ای اجرا می‌کند که دعوا و مرافعه‌ها او با دیگر عوامل و دست‌اندرکاران تئاتر تمام شده، و حالا با اعتماد به نفس مقابل تماشاگران قرار می‌گیرد تا از آنان عذرخواهی کند. فقط در بازی خود به من من، تق و مکث اکتفا کرده است.
تماشاگری به نبودن نگرانی کارگردان برای اجرای نمایشش ایراد گرفت.
افشین هاشمی این برخورد را تکراری دانست چراکه سر اجرای شهرزاد در سال 76 چنین حس و حالی بوده است.
فروغ قجابگلو هم به عنوان یک تماشاگر و بازیگر گفت که از نمایش خوشش آمده و از آن لذت برده چون که تا به حال چنین اجرایی ندیده است که رو در رو با تماشاگر بازی شود. در ایران رسم بر این است که هنوز هم دیوار چهارم حفظ شود و اصلا بازیگر چشم در چشم تماشاگر ندوزد. او نبودن عشق و دوستی و محبت را یک نقصان بزرگ برای بشر امروز تلقی کرد که این نمایش به زیبایی در ارائه چنین کمبودی موفق بوده است.
معترضم
چرم‌شیر در ادامه جلسه اعلام کرد:«من به نوع گفت‌وگویی که در این نوع جلسات نقد وجود دارد دارد، معترضم! دلیل اعتراضم هم این است که اساسا کار گفت‌وگو به حیطه سلیقه‌هایمان کشیده می‌‌شود. ما در این جلسات آدم‌هایی با سوادهای متفاوت و درجات متفاوت داریم که با همان میزان دانش وارد گفت‌وگو می‌شوند. همین باعث می‌شود دانش‌هایمان به کمک‌مان نیاید. بنابراین همدیگر را مجاب می‌‌کنیم و در نهایت وارد حیطه سلیقه‌هایمان می‌شویم. اگر گفت و گو بر سر بازیگری است بی آنکه توجه‌ای به سابقه این بازیگر داشته باشیم، تماشاگر درباره او سلیقه‌ای اظهارنظر می‌کند. مثلا از او سوال‌هایی می‌شود که سال‌هاست این بازیگر از آن‌ها عبور کرده است. همه از لحظه‌ای که از قطار تئاتر پیاده شده و پا در آن گذاشته‌اند درباره تئاتر اطلاع دارند. ما در این جلسات مدام درباره تاریخ تئاتر ایران بحث می‌کنیم. من به عنوان نویسنده، عباس غفاری به عنوان کارگردان و افشین هاشمی به عنوان بازیگر کاری کرده‌ایم، اصلا به این توجه نمی‌شود. مدام درباره محتوا پرسیده می‌شود که چرا این محتوا را کار کرده‌اید؟ ما محتوایی را انتخاب کرده‌ایم که خوب است یا بد، انسانی است یا ضد انسانی! این دیگر به ما برمی‌گردد. باید درباره این اندیشه پرسیده شود که چگونه ما آن را در یک فرم پیاده کرده‌ایم. این فرم یک تجربه است که من در مقام نویسنده به همکارانم پیشنهاد داده‌ام.»
وی افزود:« من معترضم به این نوع گفت‌وگوی روشنفکری  که مدت‌ها است بر سر محتوا می‌شود و بر اساس سلیقه‌هایمان نه یک گام به جلو و نه به عقب برداشته‌ایم. ما در اجرا پیشنهادی ارائه کرده‌ایم که می‌تواند برای ما شکست یا پیروزی داشته باشد. در حالی‌که ما تئاتر را خیلی جزمی می‌بینیم که نباید در آن تکانی بخورد. تئاتر چیزی خلاف این عقیده است و مدام باید در آن تغییر و تحول وجود داشته باشد. تئاتر سیال است و هر لحظه امکان نو شدن آن است. این گونه محتوا را بر فرم ارجحیت دادن و گفت‌وگوهای سلیقه‌ای ما را به جایی نخواهد برد.
متفاوت با دوربین مخفی
افشین هاشمی اجرای این نمایش را بسیار متفاوت با دوربین مخفی دانست برای آن که در اینجا شکلی نمایشی بر اساس مشارکت تماشاگر در جریان است که در نهایت باعث لذت بردن خود تماشاگر خواهد شد.
وی گفت: «ما می‌خواهیم تازگی این اجرا حفظ شود تا تماشاگر مدام با این تردید روبرو شود که با یک واقعیت روبرو می‌شود یا یک شکل اجرایی. مثلا آروند دشت‌آرای می‌داند که تئاتر می‌بیند بازهم از آن لذت می‌برد چون می‌خواهد بداند این تئاتر چگونه پیش می‌رود. ما هر شب با تماشاگران باهوشی مواجه می‌شویم که احتمال دارد با طرح یک پرسش باعث توقف اجرا شوند و من باید در یک صدم ثانیه پاسخگوی او باشم تا روال طبیعی اجرا سر جای خودش قرار بگیرد و دیالوگ‌های اصلی فراموش نشود. البته گاهی هم برخی از اطلاعات حذف خواهد شد چون سوال باعث مطرح شدن چیزهای دیگر شده است و در عین حال باید بتوانم همانند یک پازل تمام تکه‌های متن را سر جای خودش قرار دهم. بازیگر هم وظیفه‌اش همین است که تا حد ممکن متن اصلی را حفظ کند و به همین خاطر پول می‌گیرد وگرنه پولی برای حضور در این اجرا به او داده نمی‌شد. من به ضرس قاطع می‌گویم که 90 درصد واژه‌ها مال خود متن است. حتا زمانی که می‌گویم نمایشنامه شکسپیر و چرم‌شیر هر دو مزخرف هستند، این در متن هست. اما باید طوری ادا کنم که این هم برای تماشاگر باورپذیر باشد.