نگاهی به نمایش ”تیکی تاکا” نوشته و کار ”آتیلا پسیانی”
همه تئاترهای پسیانی را ندیدهام اما از میان همین 11 نمایشی که عناوینشان را یادآوری کردم "تیکی تاکا" را بیشتر از همه دوست دارم و حتی میتوانم آن را در گروه 10 نمایش برتر تولید شده در یک دهه اخیر تئاتر ایران قرار دهم.

مهدی نصیری: "آتیلا پسیانی" همیشه برایم هنرمند عجیبی بوده است. شاید به این خاطر که نمی‌توانم جایگاه او را به عنوان بازیگر درجه چندم تلویزیونی و سینمایی در مقایسه با کارگردان آوانگاردی که مدعی اشراف بر تئاتر اکسپریمنتال (experimental) است به درستی درک کنم و بپذیرم.
در کارنامه پسیانی، "تبار خون" را دوست دارم؛ به سختی با "گنگ خواب دیده" ارتباط برقرار میکنم.
"هابیل و قابیل"، "تلخ مثل عسل" و "تیغ و ماه" را نمیفهمم؛ با وجود آنکه تلاش کارگردان در رمزگشایی از نشانههای "مرگ و ابریشم"، "زخمه بر رحل" و "کشتی شیطان" را تحسین میکنم، این نمایشها را دوست ندارم؛ معتقدم که "متابولیک" نخستین تجربه پسیانی در تلاش برای نزدیک شدن به مخاطب است. "ساعت صفر" برخلاف دیگر آثار کارگردان همه مفاهیماش را با سمبه در ذهن تماشاگر فرو میکند؛ "پرفسور بوبوس" هم به نظر من یک نقطه چرخش و تغییر در کارنامه پسیانی است؛ و بالاخره تیکی تاکا محصول دیگری است!
همه تئاترهای پسیانی را ندیدهام اما از میان همین 11 نمایشی که عناوینشان را یادآوری کردم "تیکی تاکا" را بیشتر از همه دوست دارم و حتی میتوانم آن را در گروه 10 نمایش برتر تولید شده در یک دهه اخیر تئاتر ایران قرار دهم.
پسیانی در جدیدترین تئاترش که این روزها در تالار شماره 2 تماشاخانه ایرانشهر در حال اجراست، یک رابطه خاص خانوادگی را به گونهای که ارتباط میان پدر و پسر در آن محور قرار گرفته، محمل پرداخت روایتی قرار میدهد که در نهایت سادگی به حوزههایی از مهمترین مسایل خانوادگی، اجتماعی و حتی سیاسی دامن میزنند.
پسر جوانی که برای تغییر جنسیت بعد از سالها به ایران آمده و با پدرش زندگی میکند، به واسطه انتخاب این جراحی با چالش بزرگی در ارتباط با پدرش مواجه شده است. پسیانی رابطه پدر و پسر را در روایتی کاملاً ساده و در حالی که وجوه رئالیستی ارتباط غلبهای محسوس در پرداخت ساختار دارند، محور شبکهای از ارتباطات خانوادگی قرار داده است.
شخصیتها، روابط و رویدادها در نمایشنامه به درستی و در نهایت سادگی و ایجاز گزینش شده و به کار گرفته میشوند. ارتباط دو سویه میان پسر و پدر مرکز چالشهای اصلی است. اما هر دو شخصیتها برای نیرو گرفتن و در معرض چالش قرار دادن انرژی تقابلشان به بازیگران نیاز دارند؛ سامی بخشی از این نیرو را از شخصیت مقابل (پدرش) میگیرد و بخش دیگرش را از آینده مورد انتظارش (صحبت با سارا در مقابل دوربین) تأمین میکند و پدر آنجا که قصد تقویت نیروهایش را دارد با دوستش مشورت میکند و زمانی که قصد تخلیه انرژی وارد شده بر خودش را دارد با همسر سابقش (مادر سامی) صحبت میکند. بنابراین در ساختار نمایشنامه "تیکی تاکا" شبکه ارتباطات میان شخصیتها و کیفیت و اهمیت جایگاه اشخاص و ماهیت رابطه آنها به درستی و در نهایت سادگی اما با رعایت مطلوب جزئیات صورت گرفته و هر شخصیت در گستره ارتباطی خانوادگی تعریف پیدا میکند و در همین گستره براساس مناسبات و مقتضیات جهان روایت تأثیر میگذارد یا تأثیر میپذیرد.
"تیکی تاکا" تکنیک بازی فوتبال به شیوه اسپانیایی است؛ پاسهای سریع و کوتاه با شناخت از توانایی همبازی در اوج همراهی با او ... پسیانی این تکنیک و عنوان جذاب را که در بازی گروهی فوتبال معنا پیدا میکند، بر محتوای اجتماعی ـ سیاسی نمایشاش منطبق کرده است. در تعریف محتوای نمایش، تفاهم نه سلایق و درک یکسان بلکه تحمل و شناخت تواناییهای طرف مقابل تعریف شده است. پسیانی حتی برای عمق بخشیدن به این معنا رابطه و چالش اصلی را در رابطه زناشویی پرداخت نمیکند و از آنجا که چالش بین پدر و فرزند اتفاق میافتد به نوعی تفاهم فرد با خود را بستر تفاسیر محتواییاش قرار میدهد.
[:sotitr1:]پسیانی در "تیکی تاکا" برای رسیدن به نتیجه محتوایی راه ساده و مناسبی را هم انتخاب کرده است.
قرار است داستان و موقعیت غیر پیچیده یک رابطه آگاهی و ادراک فردی، اجتماعی و سیاسی مخاطب را به چالش بکشد و مفهومی مهم و اساسی در مورد روابط و تعامل مصالحهآمیز و انسانی را نتیجه بدهد. شاید سادهتر بتوان گفت که بیان هنرمندانه نمایش شناخت و آگاهیای درست درباره تفاهم و مسالمت در زندگی را به گونهای زیبا با مخاطبش در میان میگذارد؛ وجه مثل ساده این تفاهم را هم سامی در طول اجرا و درست کردن سالاد برای شام برای پدرش روایت میکند؛ سامی به پدرش میگوید که از زنجبیل متنفر است، اما چون پدر زنجبیل دوست دارد در تهیه سالاد از زنجبیل استفاده میکند؛ منتها موقع خوردن سالاد به بهانه اینکه پدر زنجبیل دوست دارد قطعات زنجبیل را از بشقابش برمیدارد و در بشقاب پدر قرار میدهد. بدین ترتیب هم خودش زنجبیل نخورده و هم پدرش را خوشحال کرده است. سامی با بازگویی این وجه مثال به پدرش میگوید که تفاهم و زندگی این نیست که همه سلایق و خواستههای دو طرف مثل هم باشد، بلکه تفاهم و بازی زندگی زمانی با آگاهی و اراده انسانها معنا پیدا میکند که خواستهای از طرف مقابل مطابق خواسته آنها نباشد اما به خاطر حفظ رابطه و علاقه به ادامه آن را بپذیرند. (پدر سامی پیشتر از همسرش جدا شده است.)
پسیانی همین رویکرد محتوایی را به تدریج و در قالب روایتی ساده و در ساختار نمایشاش مورد پرداخت قرار داده است؛ به عنوان مثال در یکی از فصول نمایش پدر و پسر از سلایق مشترکشان در مورد موسیقی و خوانندهها و آهنگهای مورد علاقهشان صحبت میکنند تا اینکه به "پرینس" میرسند؛ اینجاست که سلیقهها همراه با رابطه و موقعیت جاری به یکباره به چالش کشیده میشوند و مسئله اصلی در نهایت سادگی و در جریان زندگی ساده امروزی مطرح میشود.
سامی: زندگی وقتی خوب میشد که آدما برخلاف میلشون با هم ...
و از برآیند مؤلفههای همین ساختار و روایت ساده است که ژرف ساخت نتیجه میشود و مفاهیمی چون تفاهم، مسالمت، قضاوت، ادراک و... تفسیر میشوند:
ـ سامی: نمیخوام قضاوتم کنی، میخوام درکم کنی (چاقو را به دست پدر میدهد)
نکته دیگری که در نمایش جدید پسیانی مهم به نظر میرسد، رویکرد دوباره به زبان و گفتار است.
"تیکی تاکا" ترکیبی از همه تکنیکهای گفتاری نمایشنامههای دیگر پسیانی را با هم در اختیار دارد.
زبان در این نمایشنامه گاهی بیان تفکر شخصیتهاست؛ زمانی به سمت گفتار کامل امروزی نزدیک میشود و در عین حال ادبیات کامل و کم نقصی دارد.
تصویر هم به گونهای مؤثر و تأثیرگذار در خدمت کارکردهای اجرایی قرار گرفته و از سوی دیگر مکمل کار ویژههای زبان است. پسیانی همچون دیگر آثارش در این نمایش هم از ویدیو استفاده کرده است.
اتفاقاً بکارگیری ویدیو در نمایش او بسیار شبیه به شیوههای اشتباه مرسوم در تئاتر مقاومت، اما کاملاً برعکس بسیاری از نمایشها که ویدیو در آنها به تکرار تئاتر میپردازد (در برخی نمایشها وقایعی که اجرا میشوند همزمان بر روی پرده عقب صحنه به نمایش در میآیند) در "تیکی تاکا" تصویر چیزی بر ظرفیتهای اجرا و نمایش میافزاید. به یاد بیاورید صحنهای را که در آن سامی در مقابل دوربین نشسته و با آیندهاش صحبت میکند! تصویر او به طور همزمان بر دیوار سفید پشت سرش نمایش داده میشود اما پسیانی با این ترفند دو نوع زاویه دید را در مقابل تماشاگر قرار میدهد و طبیعتاً دو نوع بازخورد و تأثیر را هم نتیجه میگیرد؛ آنچه در صحنه میبینیم سامی است که با دوربین (سارا) صحبت میکند و جهت نگاهش به سمت دوربین است (بازی میکند)، اما آنچه در تصویر مشاهده میشود، پسر جوانی است که جهت نگاهش به سمت ما (مخاطب) است و با ما صحبت میکند.