هنر چیزی نیست جز تأکید بر اینکه آنچه را که دیدهام به دیگران نیز نشان دهم

نمایشنامه "سعادت لرزان"نوشته علیرضا نادری با حضور علیرضا نادری، افروز فروزنده، رضا کوچک‌زاده، بهزاد صدیقی در نشست شنبه دوم هر ماه خانه تئاتر که روز گذشته -۱۱ تیرماه- برگزار شد، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به گزارش سایت ایران تئاتر، این نمایشنامه که علیرضا نادری آن را در سال 1368 نوشته به تازگی به چاپ رسیده است.
در این نشست رضا کوچکزاده با بیان اینکه با نگاه به اثر کمتر میتوان به یاد آورد که این نمایشنامه در چه دورانی نوشته شده و چه عاملی باعث به وجود آمدن ایده اولیه آن شده است، گفت: «در دوره بین سال 62 تا 68 هجوم زیادی از نمایشنامههایی را میبینیم که خیلی نمادگرا بودند و نمایشنامهنویسان از بسیاری از نشانههایی که ما را محدود میکرد استفاده میکردند تا ذهن مخاطب را به مفهوم ثابتی هدایت کنند.
وی افزود: «در سال 1368 اتفاقات کوچکی رخ میدهد که شاید بعدها ارزشمند میشود. برای مثال بیضایی نمایشنامه "جنگنامه غلامان" را به زبان طنزآمیز مینویسد که نسبت به دیگر آثارش نگرش متفاوتی به جنگ و دیگر پدیدهها دارد؛ بنابراین نتیجه میگیریم هر چیزی میتواند جایگاه ما را نسبت به یک پدیده تغییر دهد همانطور که امروز نمایشنامه "سعادت لرزان" پس از 22 سال نگارش، مورد بررسی قرار میگیرد.»
کوچکزاده بیان کرد: «در سال 68 شرایط اجتماعی به وجود میآید که جنس نگاه نمایشنامهنویسان آن دوره از جمله نادری را تغییر میدهد که با این تغییر دیدگاه جنس پیشنهاد به صحنه در حال تغییر و تبدیل به چیزهای مینیاتوری است که با تماشاگر ارتباط بهتری برقرار میکند؛ به طوری که تماشاگر خود را در پیکره تولید اثر دخیل میکند. در این دوره روابط کوچک بین افراد شروع به تغییر میکند و این چیزی است که نمایشنامههای سال 1368 در خود ذخیره کردهاند.»
وی خاطرنشان کرد: «در بازخوانی نمایشنامه "سعادت لرزان" فهمیدم که در آن دوره چطور زندگی میکردیم و اصطلاحات آن سالها برایم زنده شد؛ زیرا این نمایشنامهها چکیدهای از دوره نگارش خود محسوب میشوند.»
کوچکزاده عنوان کرد: «نمایشنامههای دوران گذشته چکیدههای جامعهای هستند که ما الان در آن نیستیم و امروز آن زمان را فراموش کردهایم.»
وی گفت: «در این دوره نگرش تحلیلی به جریانهای اجتماعی در بسیاری از آثار به خوبی به نمایش در میآیند؛ برای مثال نصرتاله فریدی سعی میکند آثار دوره خود را با نگاهی تحلیلی به جامعه بنویسد و البته در ساختار به سمت پوچگرایی میرود. او باز شخصیتهای اثرش را در جامعه اطراف جستجو میکند و از دل اجتماع در میآورد. فاجعه بزرگ این دوره، نمادگرایی مفرط در نمایشنامههاست.»
وی در ادامه بیان کرد:«به عقیده من نمایشنامه "سعادت لرزان" به معنای واقعی نمایشنامه سال 1368 است یعنی اثری است که در خودش میتواند تغییر کند و نیاز به تحلیلگر و منتقد ندارد. عناصر کار به قدری خوب مهندسی شدهاند که ما به عنوان مخاطب و خواننده داستان به خوبی کارکرد و کنش جملات را درک میکنیم. با وجود اینکه در این اثر با یک نمایشنامه خطی سرو کار داریم، اما داستان خطی نیست.»
کوچکزاده افزود: «عناصر نمایشنامه این قدر به شکل مینیاتوری در هم تنیده شده که فقط باید متن به خوبی و درستی خوانده شود؛ چراکه همچون یک سفره بزرگ همه چیز را برای خواننده خود آماده کرده است.»
سپس "علیرضا نادری" نویسنده نمایشنامه گفت:»گاه نگاه به پدیدههای اجتماعی محصولی جز نشان دادن نوع دیگری از اجتماع و تحلیل آن است که برای من این برجستگی و ویژگی حائز اهمیت است. در بعد تحلیلی اثرم اجازه دادم عکسها آرام آرام قصه فقر و فلاکت را نشان دهند و سعی کردم تعلیماتی که درباره جامعه و فهم از جامعه داشتم را با ترکیبی از تأثیراتم از سوسیالیست و به همراه نگاه عمیقتر به جامعه در اثر به نمایش بگذارم.»
نادری با اشاره به اینکه هنر باعث ایجاد عمق در افکار میشود، عنوان کرد: »در ضمن اینکه در تولید و خلق آثارم از بیضایی تقلید میکردم؛ اما همزمان فهم از سیاست، فریب که در چند و چون اثر موج میزند، تیتر خیلی یاری گرم بود بنابراین به عنوان فردی که به جنگ رفته و در مقطع فوق دیپلم رشته هنر تحصیل کرده و معلم هنر است به پدیدهها توجه کردم.»
وی افزود: «هنر چیزی نیست جز تأکید بر اینکه آنچه را که دیدهام به دیگران نیز نشان دهم که البته تفاوت آثار در نوع گفتن آنهاست که بستگی به مهارت شخص دارد که چطور دیدهاش را بازگو کند و دیگران را به سمت آن بکشاند.»
نویسنده نمایشنامه "سعادت لرزان" تأکید کرد: »این طرز فکر افراد است که در پروسه خلق اثر جریانساز میشود، همانطور که همزمان با نگارش نمایشنامه "سعادت لرزان" افراد بسیاری بودند که این اثر را نمایشنامه نمیدانستند اما من به این روش معتقدم و براساس آن به تولید میپردازم.»
در ادامه کوچکزاده گفت: «از ویژگیهای این نمایشنامه این است که این اثر برخلاف آثار پیشین، ایدئولوژیکزده نیست و در جایی قرار نمیگیرد که از بالا به بقیه نگاه کند. این نمایشنامه همسان و هموزن کار است. همچنین ناتورالیست صرف هم نیست.»
وی افزود: «سالها طول کشید که فهمیدم کارکرد دیالوگ در نمایش برای وارد شدن از یک موقعیت به موقعیت دیگر است. در این اثر کارگردانی در دیالوگ تنیده شده است و توضیح صحنهای در متن دیده نمیشود و دیالوگها با نشان دادن موقعیت، کارکردشان را به درستی انجام میدهند و در عین حال بر روی هم تأثیر دارند و اصلاً شبیه به هم نیستند.»
در ادامه نادری گفت: «در دوران جوانیام رسمالخطم مشخص بود تا اینکه بر سر کلاسهای دانشگاه رفتم. بعد احساس میکردم که کارهایم چقدر اشتباه بود، اما هر چه پیش رفتم فهمیدم که آموختههای دانشگاهی من را از آنچه درست میدانم دور میکنند؛ بنابراین گرایش نمایشنامهنویسی را انتخاب نکردم و همچون گذشته قواعد خود را رعایت کردم.»
افروز فروزند نیز بیان کرد: «من معتقدم تفاوت در شیوه سخن گفتن کاراکترهای داستان در کنار غریزه نمایشنامهنویسی علیرضا نادری باعث تمایز این اثر از دیگر آثار به نگارش درآمده شده است.»
سپس نادری گفت: «برخی معقتدند آثار من حاصل تجربه است و البته منحصر به فرد اما باید در نظر داشت که در داستانی مثل قصه ایرانیان تجربه شخصی از طرف من وجود ندارد و به نظرم آدمهای قصه من قطعاً ما به ازاء دارند. البته من قبل از شخصیتپردازی آن را اصطلاحاً میشورم؛ یعنی به طور کل اصلاحاتی برایش در نظر میگیرم. شخصیتها آدمهای بیرون هستند و اصلاً دراماتیک نیستند تا اینکه به خدمت نمایش درآیند تا با کمک تکنیک صاحب جهانبینی شوند.»
وی افزود: «موضوع اشاره شده در بالا به تجربه من بستگی دارد؛ چرا که تا شخصیت مورد نظر را پیدا نکنم کاراکتری به وجود نمیآورم.»
کوچکزاده در ادامه نشست گفت: «انتخابهای نادری موضوع قابل اهمیتی است، چون او این اثر را برای اجرا نوشته و ادبیات اجرایی دارد. در ضمن موقعیت جذاب انتخاب شده راه را برای پرورش ماجرا همواره میکند؛ چرا که این موقعیت، موقعیتی است که میتواند همه چیز را در دل خود داشته باشد. برای مثال داستان به ماجرای خانه سادهای محدود است و به روابط افراد داخل خانه اشاره دارد.»
وی افزود: «گویا نادری در انتخاب اسم مردان و زنان داستان، از دو فرهنگ متفاوت بهره گرفته است، زیرا مردان با نامهای سنتی و مذهبی و زنان که انگار میخواهند فضای تازهتری را تجربه کنند با نامهای متفاوتتری انتخاب شدهاند. در این اثر این زنها هستند که قصد ایجاد تغییرات را دارند و باعث سرعت بخشیدن به آنها میشوند. برای مثال احساس دانایی در حمیرا و... که باعث میشود موقعیتی به ظاهر ساده پرورش پیدا کند و این اثر تبدیل به یک اثر هنری متفاوت شود.»
در ادامه فروز فروزند به شخصیت روحانگیز یکی از کاراکترهای نمایشنامه سعادت لرزان اشاره کرد و او را طغیانگرتر از حمیرا دانست و گفت: «اعتراضی در متن این اثر به چشم میخورد که نشان از نارضایتی مردم نسبت به موقعیتها دارد.»
نادری در پاسخ به سخنان فروزند، بیان کرد: «این اثر وقتی نوشته شد که همه مردان جامعه یا به جنگ رفته بودند، یا ناتوان بودند و یا به دلیل ضعف اقتصادی قادر به فعالیت نبودند؛ بنابراین زنها تصمیم گیرنده شدند و امور را به دست گرفتند.»
وی درباره سنت و مدرن شدن این دوره گفت: «تجلی یک خانواده سنتی در پیوند خونی آن است که در این اثر رابطه خونی با فروخته شدن پسر از سوی پدر در حال نقض شدن است و تنها از سوی یک مونگول و حمیرا که با تجسم علیرضا ـ برادرش ـ که به ظاهر گم شده، قابل رویت است. در این بستر غیرقابل مشاهده خردگرایی دیده میشود که همه چیز را نابود میکند.»
بهزاد صدیقی در این نشست گفت: «آنچه علیرضا نادری خوانده و یا دیده است، روی شیوه نمایشنامه وی تأثیر گذاشته و یا اینکه وی تحت تأثیر نمایشنامهنویسان ایرانی و یا خارجی قرار گرفته است.»
وی افزود: «با توجه به اینکه وی متنهایش را هم برای اجرا و هم برای خواندن مخاطبان مینویسد، حرفهای اجرایی وی قابل مطالعه است. او با شخصیتپردازی متفاوتی که دارد همه چیز را دراماتیزه نگاه میکند و به همین دلیل است که دنیای بیرون را تماماً وارد نمایشنامهاش نمیکند و دقیقاً به همین خاطر دیالوگهای او فشرده است.»
صدیقی در پایان بیان کرد: «گفتوگوی کاراکترهای نادری خیلی کنشمند، فشرده و شخصیتهای داستانش که معترض هستند، بدون هیچگونه نشانهگذاری از سوی نویسنده، نوشته میشوند. آدمهای قصه همچون جوامعی که دچار وضعیت اقتصادی، اجتماعی نابسامانی میشوند تمام شدنی نیستند؛ بنابراین این اثر حاصل تمام برداشتهای او از سیاست، اقتصاد و فرهنگ آن دوره است؛ به طوری که در داستان میبینیم، شخصیتها در عین حال که به ظاهر سادهاند دارای ابعاد پیچیدهای هستند و تو به عنوان مخاطب تنها با جستجو در تک تک دیالوگها به مفهوم اصلی پی خواهی برد.»