نگاهی به نمایش ”سامولوری مولگائه” به کارگردانی کوانگ لی (کره جنوبی)
مهارت نمایشگران در به صدا در آوردن سازها به ویژه آن زمان که سرعت و شدت اصوات را به اوج میرسانند و حتی دستهایشان در زمان به صدا درآوردن سازها دیگر به راحتی دیده نمیشود، لحظاتی را برای تماشاگران به وجود میآورد که اولاً در لذت موسیقایی غرق میشوند و دوماً از مهارت نمایشگران در استفاده از سازها به حیرت وادار میشوند.

مهدی نصیری: نمایش سنتی کره به طور کلی مبتنی بر مؤلفه‌های حرکت و آواست. در واقع ترکیب این دو عنصر بسیار مهم در نمایش کره نوعی اپرای سنتی شرقی را نتیجه داده است که مشخصاً در تئاتر این کشور دیده می‌شود و تعریف پیدا می‌کند. این اپرای شرقی که امروز در تئاتر کره به صورت ترکیبی از جزئیات سنتی و مدرن دیده می‌شود کاملاً با انواع موسیقیایی و آوایی نمایش در کشورهای شرق آسیا (چین، ژاپن و...) متفاوت است.
نمایش "سامولوری مولگائه" نمونهای از نمایشهای سنتی و آئینی کره است که شکل مدرنتر و امروزیتر آن در نتیجه حذف برخی عناصر سنتی و افزودن مؤلفههای مدرنتر نمایشی به اپرای کرهای نزدیک میشود.
"سامولوری مولگائه" که به کارگردانی کوانگ لی در تالار وحدت به اجرا درآمد بیشتر از آنکه یک آئین نمایشی باشد و خودش را به مؤلفههای اجرایی تئاتر نزدیک کند یک سری آیینهای موسیقیایی را به نمایش میگذارد. در واقع نمایش کاملاً مبتنی و متکی بر جنبههای موزیکال است و کمتر میتواند خودش را به جنبههای نمایشی و وجوه دیداری مبتنی بر قواعد اجرایی تئاتر نزدیک کند.
اجرا مجموعاً چهار بخش را شامل میشود. در هرکدام از این بخشها سازهای کوبهای سنتی کره و آواهایی که در ترکیب با آنها قرار میگیرد و حرکات بازیگران که چندان قرابتی با طراحی شکل و شیوه نمایشی ندارند در کنار هم یک کلیت موسیقیایی و آیینی را به نمایش میگذارند که هرکدام به واسطه تأثیرات شنیداری و اندک مؤلفههای دیداری به چهار عنصر مهم حیات بشر "خاک"، "باران"، "باد"، و "آذرخش" اشاره دارند. نمایشگران با ترکیب مؤلفههای آیینی و با تکیه بر ویژگیهای مهم موسیقی و آوا در برخی فصول و بخشهای کارشان تأثیر عمیق و قدرتمندی بر تماشاگران میگذارند و تنها در بخش چهارم (پایانی) با به نمایش گذاشتن حرکت توسط بازیگران و به رخ کشیدن قدرت آنان در خلق زیباییهای حرکات آکروباتیک جنبههای دیداری کارشان را تقویت میکنند.
بخش نخست: در نخستین اجرا نمایشگران با لباسهایی که چهار رنگ قرمز، سبز، سفید و زرد را شامل میشود به رنگ طبیعت درآمده و همزمان با ورود به صحنه با کمک موسیقی و آواها سعی در تحریک کردن طبیعت دارند. در حقیقت این بخش تنها آیین قدیمی و کهن را به نمایش میگذارد که آیینی برای دعا و نیایش است. سرود آئینی، حرکتهای ساده و بیپیرایه و حتی غیر نمایشی تنها مؤلفههایی هستند که در این قطعه دیده میشوند. در واقع این قطعه نیایشی برای تحریک خاک و به واکنش وادار ساختن طبیعت است. نمایشگران میایستند؛ بر زمین پا میکوبند و با به صدا درآوردن سازهای کوبهایشان میخواهند خاک و زمین را تحریک کنند و به واکنش در برابر سایر عناصر طبیعت وادارند.
[:sotitr1:]قطعه دوم: این قطعه در ادامه قطعه نخست و پس از یک وقفه کوتاه اجرا میشود و یک قطعه سولو ترکیبی است که به واسطه اشعار ریتمیک و ترکیب آن با ریتم و ضرباهنگ موسیقیایی ضمن تداعی کردن ریتم و ضرباهنگ بارش باران سعی دارد تا عنصر آب یا باران را در طبیعت به واکنش وادارد.
شاید تنها قضاوت عمده این قطعه با قطعه قبل در وجود همین اشعار ریتمیک باشد که توسط نمایشگران خوانده میشود و تنها قادر است اندکی بر جذابیتها و جنبههای نمایشی اثر بیفزاید و از اجرای صرف موسیقی کمی بکاهد. اما در مجموع این قطعه هم همچون قطعه نخست و همچنین قطعه بعدی (سوم) فاقد جنبههای پر رنگ نمایشی و کاملاً وابسته و مبتنی بر موسیقی و آوا نیست.
در این قطعه موسیقی سازهای مشابه کوبهای با مهارت نمایشگران به تنهایی میتواند تمام حواس و ذهن مخاطب را با خود درگیر کند. ضرباهنگ منظم سازها و نظم آنها در اوجگیری و تحریک کنندگی ریتم و صورتی کاملاً حسی را در نتیجه تحریک حواس شنیداری در مخاطب به وجود میآورد که به راحتی در آنها ایجاد حس و حالت میکند. اوجگیری و افت نظام ترتیبی و ترکیبی موسیقیایی بارها و بارها تماشاگران ایرانی این اجرا را به وجد میآورد و برای مدتی تقریباً طولانی آنها را وادار به تشویق نمایشگران میکند.
مهارت نمایشگران در به صدا در آوردن سازها به ویژه آن زمان که سرعت و شدت اصوات را به اوج میرسانند و حتی دستهایشان در زمان به صدا درآوردن سازها دیگر به راحتی دیده نمیشود، لحظاتی را برای تماشاگران به وجود میآورد که اولاً در لذت موسیقایی غرق میشوند و دوماً از مهارت نمایشگران در استفاده از سازها به حیرت وادار میشوند.
قطعه سوم: ریتم کشدار و افت و خیزهای سریع موسیقی، گفتوگوی صمیمانه نمایشگران و نوازندگان در طول اجراست این قطعه و ترکیب آن با عناصر ریتمیک سنتی در کنار ایجاد حس قدرت در این بخش از اجرا عنصر سوم باد را تداعی میکند. حرکت از این لحظه به بعد به اجرا افزوده میشود. نوازندگان با به حرکت درآوردن سازها و بدنشان در واقع نمایش و اجرا را به حرکت وامیدارند.
قطعه چهارم: این بخش با تغییرات اندکی در لباس آغاز میشود. استفاده از نوارهای سفید روی کلاهها و به اوج رساندن حرکات و افزودن حرکتهای اکروباتیک به اجرا تماشاگر را به وجد میآورد و در برابر مهارت بازیگران در به اجرا گذاشتن این حرکتهای آکروباتیک سنتی (برای لحظاتی) آنان را به تسلیم وا میدارد.
در مجموع این چهار قطعه ظاهراً مسیری هدفمند از حرکت طبیعت را به نمایش میگذارند. در این مسیر انسان نمایشگر حرکت طبیعت را براساس خواستهها، مشاهدات، آرزوها و غرایزش تعقیب میکند و گویا قصد دارد تا با به تحریک واداشتن آن زندگی و عناصر طبیعی پیرامون را به تسخیر خود درآورد یا اینکه دست کم با خود همراه سازد.