در حال بارگذاری ...
...

گفت‌وگو با ”افسانه زمانی”، کارگردان نمایش ”دختران باغ‌های قالی”

به نظرم امروز باید فرش ایرانی را به همه معرفی کرد. زندگی صنعتی باعث شده کمی از آن چیزهایی که داریم دور شویم. حتا بزرگسالان نقوش اصلی قالی ایرانی را نمی‌شناسند.

فکر می‌کنم ما در زمینه کار کودک متاسفانه دچار سهل‌انگاری هستیم. اولاً ما متخصص به اندازه کافی در این زمینه نداریم. الان در تئاتر ما به اشتباه باب شده که هر کس می‌خواهد وارد تئاتر شود، در ابتدا به سراغ کار کودک می‌آید.

گفت‌وگو با ”افسانه زمانی”، کارگردان نمایش ”دختران باغ‌های قالی”

به نظرم امروز باید فرش ایرانی را به همه معرفی کرد. زندگی صنعتی باعث شده کمی از آن چیزهایی که داریم دور شویم. حتا بزرگسالان نقوش اصلی قالی ایرانی را نمی‌شناسند.

فکر می‌کنم ما در زمینه کار کودک متاسفانه دچار سهل‌انگاری هستیم. اولاً ما متخصص به اندازه کافی در این زمینه نداریم. الان در تئاتر ما به اشتباه باب شده که هر کس می‌خواهد وارد تئاتر شود، در ابتدا به سراغ کار کودک می‌آید.

رضا آشفته:   "افسانه زمانی"، کارگردان نمایش‌های عروسکی برای کودکان و نوجوانان است. او چندین نمایش را برای بچه‌ها به صحنه آورده است، و این بار هم نمایش "دختران باغ‌های قالی" نوشته هنگامه مفید را در تالار هنر است.

نمایش درباره دخترک چوپانی است که از سر کنجکاوی به کارگاه قالی بافی ننه‌جونش می‌رود و در حین کار متوجه می‌شود که یک ماهی از نقوش قالی گم شده است. این خود سرآغاز ورود به باغ‌های قالی و یافتن آن ماهی کوچک است!
نمایشی که به سه شیوه تلفیقی اجرا می‌شود و در نوع خود فتح بابی است برای جدی گرفتن نمایش‌های عروسکی در حوزه مخاطبان کودک و نوجوان. چراکه در آن همه چیز به شکل زیبا و در خور تامل در کنار هم قرار گرفته است. "دختران باغ‌های قالی" از معدود آثاری است که در هر دهه به نمونه‌های مثل آن می‌توان دست یافت. نمایشی که برگرفته از قالی و موسیقی ایرانی است و در آن قصه‌ها و ترانه فولکلوریک ایرانی موج می‌زند. افسانه زمانی درباره این نمایش با سایت ایران تئاتر به گفت‌وگو نشسته است که می‌خوانید:
***
چطور شد که قالی را برای اجرای یک نمایش در نظر گرفتید؟
من برای بچه‌ها و عمومن هم روی قصه‌های ایرانی کار می‌کنم. دوست دارم سوژه‌هایم مربوط به فرهنگ خودمان باشد. این قصه را یک‌بار خانم مفید برایم تعریف کرد. من خیلی دوست داشتم که به قالی، نقوش قالی و کلاً فرش ایرانی بپردازم. خانم مفید وقتی برایم تعریف کرد که سوژه‌اش درباره دختران باغ‌های قالی است که بیرون می‌آیند و نقوش را معرفی می‌کنند، آن را خیلی دوست داشتم. بعد متن را در اختیارم گذاشت. با هم به توافق‌هایی رسیدیم و قرار شد ایشان در مسیر پیش بردن قصه به ما کمک کند. بستر را طوری پیش برد که متن به گونه‌ای آدابته شود که برای یک نمایش عروسکی مناسب باشد.  به محض اینکه خانم مفید قصه را برایم تعریف کرد گفتم: آن قدر این قصه فانتزی خوبی دارد که دست‌مایه خوبی برای کار عروسکی است. ایشان لطف کردند و قصه را طوری پیش بردند که برای عروسکی مناسب باشد و مخاطب کودک!
چرا قالی؟
به نظرم امروز باید فرش ایرانی را به همه معرفی کرد. زندگی صنعتی باعث شده کمی از آن چیزهایی که داریم دور شویم. حتا بزرگسالان نقوش اصلی قالی ایرانی را نمی‌شناسند. چند شب پیش آقایی که از بچگی در کار فرش بود، بعد از دیدن کار، از بعضی نقوشی که در نمایش نام برده می‌شد، بسیار خوشش آمده بود. او گفت: «این نقوش در حال فراموشی هستند حتا کسانی که کار فرش می‌کنند الان از آن‌ها بی‌اطلاع‌اند. یا این خریداری ندارند و این خوب است که با یادآوری‌شان، این نقوش را زنده نگه داشته‌اید.»
شیوه شما تلفیقی است. می‌خواهم بدانم در متن هم به آن‌ها پرداخته شده است یا متن دستاویزی بود که خودتان در اجرا به این شیوه‌ها برسید؟
[:sotitr1:]نه! در متن به تکنیک خاصی اشاره نمی‌شود. اما خود باغ‌های قالی ما را به این فکر انداخت که تنها تکنیکی که می‌تواند این فضای خیال‌انگیز و زیبای باغ‌های قالی را تصویر کند، شیوه سایه‌ای است. اولاً تکنیک سایه‌ای به خاطر داشتن پرده مسطح می‌تواند به این باغ‌ها تداعی خود فرش را بدهد که نقوش به راحتی رویش قرار بگیرند، و فضایی مثل فرش را برایمان ایجاد کنند. دوم اینکه این ویژگی جادویی فضای سایه‌ای می‌تواند فضای فانتزی را برای باغ‌های قالی نشان دهد. اینکه این‌ها جایی فراتر و ماوراءتر از واقعیت هستند، در عین این‌که ریشه در طبیعت و زندگی دارند. این نقش‌های قالی، اما واقعاً ساخته و پرداخته ذهن خلاق قالیباف هستند. تکنیک سایه می‌تواند کمک کند برای نشان دادن این فضای اعجاب‌انگیز و فانتزی دنیای قالی‌ها.
این نمایش با شیوه ماریونت که ریشه اروپایی دارد آغاز می‌شود و به موازات این تکنیک می‌بینیم که از دو تکنیک سایه و بعد میله‌‌ای استفاده کرده‌اید.
ماریونت از جمله تکنیک‌هایی است که در آن عروسک، آناتومی کامل دارد. برای اینکه فضای واقعی و زندگی روزمره دخترک قالیباف را جدا کنیم از فضای خیال‌انگیز دنیای قالی‌مان، از ماریونت استفاده کردیم و این بخش در واقع بخش واقع‌گرای کار است. اما وقتی وارد دنیای باغ‌ها می‌شوند، دیگر آن هویت مادی از دست می‌رود. حتا دخترک کوچولوی قصه ما هم مثل دختران باغ قالی وقتی در آن باغ‌ها قرار می‌گیرد به نوعی به آن نقوش قالی تبدیل می‌شود. آن‌ها مسطح و دو بعدی می‌شوند مثل نقش‌ها، و حتا اگر دقت کرده باشید می‌توانند در جاهایی پرواز کنند، چون باغ‌های خیال و دنیای نقش‌هاست و این امکان هر حرکتی را به کاراکترهای ما می‌دهد.
چرا شاپرک و ... عروسک میله‌ای شده‌اند؟
بلبل و اژدر خاتون! خواستیم که وارد این باغ نشویم و خواستیم نقوش را در کنار دیوارهای باغ داشته باشیم. باغ دهانه‌های اژدری از آن باغ‌هایی است که در آن گل‌های فراوان، غنچه‌های زیاد و حتا نقوش حیوانی وجود دارد. به نوعی برای ملموس شدن‌اش احساس کردیم که بهتر است در کنار نقوش باغ‌های قالی قرار بگیرد. با این شیوه، هم هویت لته‌های ما را مشخص می‌کرد که این‌ها ‌کوچه باغ هستند و کاراکترها از آن عبور می‌کنند و هم در جاهایی به کاراکترها اجازه می‌دهیم که از باغ به بیرون سرک بکشند وکنار دیوارهای باغ کاراکترهایمان با هم ملاقات داشته باشند. برای همین از تکنیک میله‌ای در کنار ماریونت‌ استفاده کردیم.
این باغ‌ها چند تا هستند.
ببینید اگر قرار بود این باغ‌ها را برویم خیلی زیاد بودند. همان‌طور که خانم مفید عزیز ایده‌های قشنگ دیگری برای چند باغ دیگر هم داشتند. متاسفانه زمان کار خیلی بالا می‌رفت و چون کار برای کودک و نوجوان است، احساس کردیم از حوصله کودک خارج می‌شود. اما سعی کردیم که به نقوش اصلی قالی بپردازیم و این نقوش در واقع کمک می‌کرد برای تصویرسازی. چه تصاویر انسانی و حیوانی، هر دو را داشتیم. در واقع به دنبال نقوشی بودیم که قصه خوبی هم برایش بسازیم. ما در 5 باغ رفتیم و یکی مثل دهان اژدری را به باغ گرفتیم. در واقع 6 تا نقش را معرفی کردیم. اولی باغ خشتی است. بعد فرش کارگاه را معرفی کردیم. بعد دهان اژدری را که کنار باغ گرفتیم. بعد رفتیم سروستان. ماهی درهم که اتفاق اصلی‌مان آن‌جا می‌افتد. و گلیم و گبه، یعنی نقش گبه!
گلیم و گبه در ادامه همین باغ‌ها هست.
[:sotitr2:]بله! آخرین مرحله هست که دخترک از آن عبور می‌کند تا پا به دنیای واقعی‌اش بگذارد. راهی است که خاله بزی به او نشان می‌دهد. از آنجا نقش‌های گلیم و گبه برگرفته از زندگی واقعی عشایر و روستایی است؛ راهی است که دخترک می‌توانست پا به زندگی واقعی بگذارد؛ یعنی نقش‌هایی است که برگرفته از زندگی خود انسان‌هاست.  
پژوهش‌هایی هم برای ارائه این کار کرده‌اید؟
ما از یکی دو تا از دوستان که کارشناس فرش بودند، استفاده کردیم. آقای سالار حسن‌زاده و فروغ اسماعیلی برای این منظور به ما کمک کردند. آن‌ها نقوش قالی را در اختیارم گذاشتند و حتا زحمت کشیدند با من به موزه فرش آمدند و نقوش را برایم توضیح دادند و درباره منشا نقش‌ها برایم گفتند که از کجا پیدا شده و فلسفه بعضی از نقش‌ها چیست. به هر حال آن‌ها به من کمک کردند که هم تصویر خوب داشته باشیم و هم بتوانیم آن چیزی را که در پس‌زمینه توان نقش‌ها هست، به گونه‌ای نمایش بدهیم.
چرا از پلی بک برای صدا استفاده کرده‌اید؟
دو مانع اصلی برای اجرای زنده داشتیم. یکی وقتی که وارد فضای سایه می‌شویم که عملاً در آن‌جا صداها بریده می‌شود. اعضای گروه وقتی پشت پرده سایه می‌روند، صدایشان به وضوح بودنشان در جلوی صحنه نیست. مساله دوم تعدد زیاد کاراکترهای نمایش است. ما مجبور بودیم به ازای تمام این عروسک‌ها صداپیشه هم داشته باشیم. بنابراین ترجیح دادیم که صداها را از قبل ضبط کنیم و با فراغ بال پلی بک کنیم.
چرا اصرار داشتید که موسیقی ایرانی را در خدمت بگیرید؟ الان در نمایش‌های کودک و نوجوان ما کمتر این نوع موسیقی کاربرد دارد.
از آنجا که نمایش ویژگی ایرانی دارد و ما داریم راجع به یک هنر ایرانی حرف می‌زنیم، قطعاً نمایش ما موسیقی ایرانی می‌خواست. از سوی دیگر ما مخاطب‌مان کودک است، من می‌گویم کودک را نباید دست کم گرفت. معتقدم که به بچه‌ها باید اجازه داد کار خوب ببیند و ما باید حرف خوبی برای بچه‌ها داشته باشیم. امروزه آن‌قدر وسائل ارتباط جمعی بچه‌ها را احاطه کرده‌اند و در این بین یکباره بچه‌ها چیزی می‌گویند که باعث غافلگیر شدن پدر و مادرها می‌شود که اصلاً نباید با آن‌ها سطحی برخورد کرد. اگر قرار است کودک به دیدن یک کار ایرانی بیاید، باید به او اجازه بدهیم که موسیقی ایرانی را هم بشنود. او باید یک کار ایرانی را با تمام ویژگی‌های ایرانی آن ببیند. به نظرم این طور نیست که بچه‌ها توانایی شنیدن و درک موسیقی ایرانی را ندارند.  
با این نوع موسیقی بیگانه هستند و باید این عادت به شنیدن موسیقی ایرانی در آن‌ها ایجاد شود.
بله. فکر می‌کنم ما در زمینه کار کودک متاسفانه دچار سهل‌انگاری هستیم. اولاً ما متخصص به اندازه کافی در این زمینه نداریم. الان در تئاتر ما به اشتباه باب شده که هر کس می‌خواهد وارد تئاتر شود، در ابتدا به سراغ کار کودک می‌آید. برای اینکه کار برای کودک بسیار حساس‌تر و دقیق‌تر است. مخاطب شما در این ژانر درک کافی دارد و شما باید بدانید که چه می‌خواهید بگویید. اگر کوچک‌ترین اشتباه را در کار کودک انجام دهید، ممکن است اثراتی داشته باشد که تا آخر عمر با کودک باقی بماند.  
از آنجا که نمایش شما بیشتر از وجه سرگرم‌کننده به وجوه آموزشی و پژوهشی توجه دارد، چرا قبل و بعد از اجرا از یک سری نشانه‌های دیگر برای بیشتر مانوس کردن بچه‌ها با قالی ایرانی استفاده نکرده‌اید؟
ما ایده‌ای داشتیم که یک دار قالی در سالن بگذاریم و اینکه بچه‌ها وقتی وارد سالن می‌شوند حتا کسی باشد که به آن‌ها کمک کند تا گره بزنند. به حال این ایده سر جای خودش هست، شاید تا چند روز آینده این کار را بکنیم. اما دست‌مان به لحاظ مسائل مالی و امکانات محدود بسته است، اما این ایده‌‌ای هست که داریم.
شاید حمایت کننده‌هایی باشند که بخواهند در این راه کمک‌تان کنند.
بله هستند اما با دنیای نمایش بیگانه‌اند. ما به سازمان فرش این ایده را ارائه دادیم اما جوابی نگرفتیم. یکی از دوستانم بعد از دیدن نمایش، تصمیم گرفته که یک دار قالی به سالن بیاورد و به نظرش این به ما خیلی کمک می‌کند. وقتی به سمت و سوی مراکز دولتی می‌روی، یک مقدار این ماجرا برایشان دشوار می‌شود. برای همین هنوز نتوانستیم این را بقبولانیم. شاید در آینده بتوانیم این کار را بکنیم.