در حال بارگذاری ...
...

توضیحی بر نقد نمایش ”آی کچلا” نوشته و کارگردانی ”صادق عاشورپور”

توضیحی بر نقد نمایش ”آی کچلا” نوشته و کارگردانی ”صادق عاشورپور”

نمایش "آی کچلا" نوشته و کارگردانی "صادق عاشورپور"چندی است در تماشاخانه سنگلج تهران بر صحنه است. آنچه می خوانید توضیح کارگردان نمایش، درباره نقدی است که از "رضا آشفته" در تاریخ ۹ مردادماه بر روی این نمایش در سایت ایران تئاتر منتشر شده است.

***
یک سوم از زمان اجرای نمایش "آی کچلا" نوشته و کار اینجانب صادق عاشور پور، در تماشاخانه سنگلج گذشته بود که  چشممان به نوشتن نقدی بر آن روشن شد، در این شرایط که بی تعارف هنر نمایش چندان روزگار خوشی ندارد، برای بنده نویسنده و کار گردان و محقق تئاتر دیدن نقد از یک نمایش بهت بر انگیز بود، به همین خاطر و با عنایت به این حدیث نبوی، (من لم یشکر مخلوق، لم یشکر الخالق) وظیفه خویش می‌دانم که صادقانه از نویسنده ارجمند، (آقای رضا آشفته) و سایت محترم ایران تئاتر سپاس و تشکر نمایم و مطالبی چند را هم برای روشن شدن ذهن نقاد گرامی به عرض برسانم.
1ـ آقای نقاد، متذکر شده‌اند که، نمایشنامه، به لحاظ ساختار درامی با مشکلاتی مواجه است که اگر ما آن را سر و ته بگذاریم یعنی از پایان به آغاز بیاییم آن وقت...،
حال پرسش بنده از آقای نویسنده نقد این است لطفا بفرمائید؛ از کی تا به حال مد شده است که برای نقد یک اثر آن را سر و ته می‌گذارند؟!! که افراد بی سوادی چون بنده و امثال بنده از آن بی خبریم؟! و بی گمان باید اذعان کنم شیوه سروته دیدن یک نمایش (تئاتر) رویای شماست و قطعا اهل فن و کارشناسان محترم تئاتر با بنده در این خصوص هم عقیده‌اند، که برای پر کردن سطور یک نقد نباید بدعت گذاری کرد.
2ـ نقاد محترم مدعی شده‌اند که نمایش "آی کچلا" یک اثر تلفیقی است و به لحاظ تعریف کلاسیک نمایش‌های ایرانی رویکرد یگانه‌ای ندارد در آن می‌توان عناصر نمایش‌های ایرانی دید اول اینکه از نقالی استفاده شده است؛ با این تفاوت که راوی و قصه‌گو زن است، در حالیکه در سنت نمایش ما فقط مردان هستند که اهل نقل و مجلس گردانی‌اند. در این مورد، استفاده از شیوه پرده‌خوانی است، با این تفاوت که این پرده به شکل یک ویدئو پروجکشن به کار گرفته شده است!!!
به راستی چه خوب بود نقاد محترم، قبل صحبت کردن درباره نمایش‌های ایرانی مختصر مطالعه‌ای در آن زمینه انجام می‌دادند و بعد چنین حکمی کلی و قاطع صادر می‌فرمودند!
لاجرم برای اینکه خدای ناکرده حقیر متهم به تخریب کسی نشوم، فرق نقالی و قصه‌گویی را برای حضرتعالی به طور موجز و مختصر می‌آورم.
1ـ نقالی؛ نقالی نام نمایش یک نفره می‌باشد از سری نمایش‌های ایرانی، نقالی اسم فعل است و نقال فاعل آن، که این فاعل به روایت رویدادی، یا داستانی، خواه تاریخی، خواه غیر تاریخی، خواه نظم، یا نثر، دارای تمپ و ریتمی تند و حماسی می‌پردازند، بدون داشتن دکور و ابزار صحنه.1
2ـ قصه گویی؛ قصه گویی را باید به دو نوع تقسیم کرد؛
اول، قصه‌های به نثر.
دوم، قصه‌های به نظم
صاحب کتاب (فتوت نامه) هم در این باره چنین آورده است، (اگر پرسند قصه خوانی چند نوع است، بگوی دو نوع، اول حکایت گویی و دوم نظم خوانی.)
پس دوست عزیز متوجه می‌شوید که حقیر از شیوه قصه گویی در نمایش بهره گرفته‌ام نه از نقالی.
و دیگر مدعی شده اید که در سنت نمایش ما فقط مردان هستند که اهل نقل و مجلس گردانی‌اند
ای کاش قبل از آنکه چنین حکمی صادر می‌فرمودید نگاهی به کتاب ( الف لیل و لیل) یا ( هزار و یک شب) می‌انداختید و متوجه می‌شدید که سابقه سنت قصه گویی زنان در ایران سابقه پنج هزار ساله دارد و شهرزاد قصه گو (زن قصه گوی ایرانی) دارای شهرتی است جهانی.
و گذشته از آن، قصه گوی معروف زن دیگر که باید نام  برد (مشهدی گلین خانم) اولین زن قصه‌گو است که که بعد از تاسیس رادیو ایران به استودیو رادیو دعوت شد و هفته‌ای یک بار برای مردم ایران قصه‌گویی می‌کرد، قصه‌های این زن چنان جذاب و شیرین بود که توسط یک انگلیسی به زبان انگلیسی ترجمه شد و دوباره ترجمه انگلیسی آن به فارسی بر گردانده شد؛ ضمن اینکه مادر بزرگ همین گلین خانم قصه‌گوی فتحعلی شاه قاجار بوده است و برای شخص شاه قصه گویی می‌کرده و نقال زن در جمهوری اسلامی هست که دارای شهرت جهانی شد. البته از این زنان قصه گو و نقال در تاریخ ما فراوان است که این مختصر را مجال آوردن نامشان نیست، پس لطفا چنین حکمی صادر نفرمائید، و بدانید که نقال الزاماً نباید مرد باشد.
3ـ نقاد محترم در ادامه همان بخش مدعی شده‌اند که بنده از شیوه پرده‌خوانی استفاده کرده‌ام.
در پاسخ به این عزیز عرض می‌کنم برادر، هر گردی گردو نیست، ای کاش باز هم قبل از صدور چنین حکمی، مختصر مطالعه‌ای درباره پرده‌خوانی می‌کردید متوجه می‌شدید، هر تصویر روی پرده پرده، خوانی نیست و پرده و پرده خوانی تعریف دارد چنانکه؛ پرده، عبارت است از بوم نقاشی شده ای به طول سه متر و عرض دو متر و گاه طول سه متر و عرض یک و نیم متر؛ که بر روی آن چندین و چند مجلس از زندگی پیامبر (ص) و خاندان پیامبر(ص) و مصائب خاندان پیامبر و واقعه عاشورا، قیام مختار و دیگر حوادث و رخدادهای مربوط به شیعه و مذهب شیعه، که به سبک قهوه‌خانه‌ای نقاشی شده است.
این پرده توسط مرشد، (پرده خوان) در محل هایی که مناسب تشخیص داده شود، به دیواری نصب شده و پرده خوان در کنار آن برای تماشاگرانی که رو به رو و نیم دایره روی زمین نشسته‌اند به شرح و تفسیر تصاویر می‌پردازند.2
شاید اگر در این مورد به ( بیو مکانیک) اشاره می‌کردید صحیح‌تر می‌بود تا پرده‌خوانی.
4ـ نقاد محترم در تحلیل خود هم درباره هدف نمایش مدعی شده است که؛ اگر عمده‌ترین هدف نقد علی رسیدن به گل اندام دختر خان حاکم است در دنیای امروز دیگر رسیدن و نرسیدن ملاک و دغدغه ارتباطی نیست، چرا که جوان‌های امروز کم تر دغدغه و گرایش به ازدواج دارند.
در پاسخ این ادعای نقاد محترم باید عرض کنم، من با کمال شرمندگی برای هنر و هنرمند متاسفم که نقادش متوجه نیست که هنر امری هرمنوتیک است و قابل تفسیر و چنین نگاهی تجریدی به نمایش کردن دور از انصاف است. و اگر چنین است که حضرتعالی تشخیص داده‌اید، باید فاتحه جامعه را خواند و بر خلاف باور و تصور شما بنده باور دارم که سال نود دقیقا سال اجرای نمایش (آی کچلا) و نمایش‌هایی این چنین بر مبنای عشق است و اگر قبول نمی‌فرمایید لطفا خبرها را پی‌گیری کنید و شاهد اسید پاشی‌ها به روی دختران باشید و دیگر اینکه اگر منظور حضرتعالی عشق‌های خیابانی و خاطر خواهی از نوع اس ام اس و ارتباط از طریق اینترنت است فرمایش شما مصداق دارد، ولی بی‌شک در جامعه فعلی ما که یکی از ملاک‌های ازدواج رضای زوج و زوجه است پس دیگر چگونه می‌توان مدعی شد که علاقه‌ای که منتهی به ازدواج می‌باشد از بین رفته است؟،  آیا شما در اعیاد شعبانیه و دیگر اعیاد شیعیان کثرت وصلت و ازدواج را به عنوان یک شهروند ندیده‌اید؟ آیا این ازدواج ها همگی به زور و بدون علاقه است؟! حداقل این را می‌دانیم که ازدواج و علاقه به همسر فطرت انسانی و سنت پیامبر است. بی‌گمان این هم یکی از آن بدعت گزاری‌های شما در نقد نویسی است.
5 ـ  و در قسمتی دیگر از نقدشان نقاد محترم مدعی شده‌اند که نظام ما در حال رفتن به یک طبقه متوسط شهری یا خرده بورژوا است.
در پاسخ باز هم عرض کنم بهتر بود شما طبقه شهری و خرده بورژوا را در نظام‌های اقتصادی از نظر کاست جامعه شناسانه تعریف می‌کردید بعدا مدعی ارتباط حاکم و کچل به عنوان یک رابطه ارباب رعیتی اشاره می‌کردید، جالب اینجاست شما به علت عدم شناخت کافی از نمایش‌های ایرانی (کچلک بازی) رو در رویی و تقابل نقد علی و خان را به تصور خودتان سیاه و ارباب دانسته‌اید. تایید می‌کنم نظام فئودالیته در نمایش سیاه بازی مورد توجه است حال آنکه در قصه‌های کچل‌ها (کچلک بازی) هرگز چنین معنایی وجود ندارد. لا جرم برای آشنایی خود با این نوع از نمایش ایرانی رجوع فرمایید به جلد پنج نمایش‌های ایرانی تالیف نگارنده سطور.
6- نقاد محترم با توجه به اینکه فرق بین کچلک بازی و سیاه بازی را متوجه نبوده مدعی شده است که تقابل کچل و حاکم فاقد حرکت‌ها و استانداردهای یک سیاه است. مثل فیگور، لحن، بیان (شاید هم دایره زنگی به دست کچل) و همانگونه که تصریح شد عدم شناخت از انواع نمایش‌های ایرانی باعث این خلط مبحث گردیده است پس باید باور کرد آی کچلا به واقع نمایش کمدی و موزیکال است البته نه از نوع کمدی سبک و فارس و لودگی...،
7- و در جای دیگر نقاد محترم اشاره به این نکته فرموده‌اند که با پایان نمایش موافق نیستم زیرا کچلان آونگ بردارند، اما نقد علی کچل خوش شانس، گل اندام را از قصر فراری می‌دهد این مضاف و مضاف‌الیه در این صحنه پیشنهاد مشاور کارگردان بود که بعد از چند اجراء خود به عنوان نویسنده و کارگردان تشخیص دادم که معنای عشق لاهوتی را در نمایش به معنایی ناسوتی بدل می‌کند و با مشورت مجدد با جناب فرخی این نکته حذف گردید و لازم به ذکر است در متن این قسمت وجود نداشته و ندارد.
8- نقاد محترم در جایی دیگر متذکر شده‌اند، باید شاهد نابودی حاکم باشیم کسی که به دختر خود هم زور می‌گوید و جای دیگر اشاره دارد به اینکه متاسفانه فراش‌های حاکم هنوز کشیک می‌دهند و این دلالت بر برقراری وجود دستگاه ظلم در این آبادی دارد.
اولا قصه‌گو نامی از آبادی در این نمایش نمی‌برد و اشاره به شهری کوچک دارد دوما، حاکم علی رغم تصور جناب شما نابود می‌گردد، پیشنهاد می‌کنم یکبار دیگر نمایش را با دقت ببینید زیرا در صحنه‌ای حاجب عملا به حاکم می‌باوراند که تا زمانی که کچلا فرصت گردآوری قشون نکرده‌اند گل اندام را به حاکم شهر نوبهار بدهید که با این وصلت با دو قشون به مقابله کچلا برویم که بلافاصله بعد از این مشورت محتسب شکست خورده و پریشان حال وارد صحنه می‌شود و به حاکم اعلام می‌کند از سوی کچلا به ما شبیه خون زده شده است و این آغاز نابودی تخت و تاج خان حاکم است.
سوما بانگ فراش‌ها حتی در اوج قدرت خان می‌تواند شروع سرنگونی خان باشد؛ آیا در قیام امام حسین (ع) بعد از شهادت ایشان یزید بر تخت حکومت نبود؟ با این حال پیروزی واقعی در صحرای کربلا با که بود؟،
و ای کاش هوشیاری و حوصله به خرج می‌دادید و با دقت بیشتر ملاحظه می‌کردید که با ندای (آی کچلا) نقد علی، تماشاگر در بهت متوجه می‌شود فراش دوم که کلاه از سر بر می‌دارد هم کچل است و ندای نقد علی را لبیک گفته و سلاح و کلاه خود را دور می‌کند و جذب او می‌شود در حالیکه فراش اول با ترس و دلهره فریاد می‌زند؛ کجا می‌ری نباتعلی نکنه تو هم عاشق شدی؟ و در همان حال آرام آرام فرو ریخته و به زانو در می‌آید.
9ـ در جای دیگری باز هم نقاد گرامی معتقدند، پیروزی کچلان فقط مختص نقد علی است که کاملا فردی است و ما نشانه‌ای از پیروزی در آبادی نمی‌بینیم.
1- باید عرض شود پیروزی نقدعلی مطلقا فردی نیست، زیرا اگر فردی بود یارانش با سر کچل به ادعای شما هرگز آونگ بردار نمی‌شدند. حال آنکه با بردار شدن یاران نقدعلی، ما هم مانع از تصور چنین پیروزی‌ای گردیدیم، هم به باور خود در این مورد قصد یادآوری و تداعی این دو آیه شریفه؛ واعدولهم مستعطم من قوه، و حزب الله هم الغالبون تلاش و تاکید داشته و داریم.
و در جای دیگر هم فرموده‌اید چرا در شهر پای کوبی صورت نمی‌گیرد به جهت پیروزی نقد علی؟، که باید خاطرنشان کنم بنده فیلمنامه هندی شعله و فیلم وسترن هفت دلاور ننوشته و به صحنه نبرده‌ام زیرا در آن فیلم‌ها اگر پای کوبی صورت می‌گیرد به جهت انتقام‌گیری از راهزنانی است که به آبادیشان حمله کرده‌اند و اهالی آبادی با به خدمت گرفتن تعدادی افراد مزدور و شرور به مقابله عده‌ای دیگر همانند خود آنها می‌پردازند و ملودارم مورد نظر شما را ساخته و پرداخته می‌‌کنند.
10- و نقاد محترم در جایی دیگر به طراحی صحنه و طراحی حرکات موزون اشاره کرده‌اند، و نام جناب آقای فرخی را به عنوان طراح صحنه برده‌اند، علی رغم اینکه بنده به عنوان کارگردان از هر نظر با کار ایشان موافق هستم، از نقاد محترم تقاضا دارم که اجازه فرمائید که شخص جناب فرخی هم اگر نظری در این باره دارند ابراز فرمایند، و همین طور دوست هنرمند اصغر فریدی ماسوله که طراحی حرکات موزون را به عهده داشته‌اند و باز هم از نظر بنده خوب از عهده کار بر آمده‌اند به گفتگو بنشینید.
11- نقاد محترم در آخرین بخش نقد خود اشاره به حضور حرفه‌ای بازیگران تئاتر در این نمایش دارند. و معتقدند آنها در زمینه نمایش‌های سنتی کار نکرده و یا کمتر کاری کرده‌اند.
این را باید عرض کنم با توجه به اینکه این عزیزان پیشه اکثریتشان بازیگری است و قطعا هر بازیگر حرفه‌ای باید قادر به ایفای هر نقشی در هر نمایش و هر سبکی باشد، و اگر بنده از این بزرگواران دعوت به همکاری کرده‌ام به دلیل توانایی‌های موجود در کارشان بوده و از نظر اینجانب به عنوان کارگردان به خوبی از پس نقش‌ها بر آمده‌اند، ضمن آنکه در تکمیل عرایضم تصریح می‌کنم قرار نیست که اگر کسی کار سنتی کرد کار غیر سنتی نکند و به گفته شما به ضرورت حضور فیزیکی عرق بریزد، حال اگر منظقی بنگریم، عرق ریختن بازیگر گناهی نیست، چرا که آن کس که روی صحنه به ایفای نقش می‌پردازد، انسان است، انسانی همانند تماشاگرانی که آنها هم بی شک روی صندلی سالن ممکن است عرق بریزند.
12ـ نقاد محترم در پایان اشاره داشته است که کارگردان این نمایش کمدی یا موزیکال بودن یا به هر عنوان دیگر را به مخاطبان واگذار کنند تا آنها به تعریف دلخواه برسند و این یک سوء تفاهمی است که به راحتی نمی‌توان از آن گذر کرد.

و من الله التوفیق
صادق عاشورپور


1ـ برای اطلاعات بیشتر لطفا به جلد چهارم نمایش‌های ایرانی نوشته نگارنده سطور (اینجانب) مراجعه فرمائید.
2ـ جهت اطلاعات بیشتر به جلد چهارم نمایش‌های ایرانی (نقالی) نوشته نگارنده مراجعه شود.