یادداشت ”اشتفان وایلند” کارگردان آلمانی به مناسبت سالروز تولد ”محمد چرمشیر”

۲۱ شهریورماه مصادف است با سالروز تولد "محمد چرم‌شیر " نمایشنامه نویس معاصر تئاتر که در سال های اخیر توانسته تاثیرات شگرفی بر جریان ادبیات نمایشی کشور داشته باشد. آنچه می خوانید یادداشت "اشتفان وایلند" کارگردان آلمانی تئاتر است که در پروژه نمایشی "آخرین پر سیمرغ" با چرم‌شیر همکاری مشترک داشت.
سلامی دوستانه به مناسبت پنجاهمین زادروز محمد چرمشیر (اشتفان وایلند)
محمد چرمشیر عزیز،
نه، تو به راستی نویسنده راحتی نیستی. چون هیچ چیز راحت نیست در موقعیتی که تو در مقام یک نویسنده معاصر ایرانی در آن قرار داری و مینویسی. کار و اثر شما زمینه و سرآغاز فعالیت ما بازیگران، کارگردانان و دراماتورژهاست که از متن شما استفاده میکنیم، و در خوشترین حالت، یعنی همان طور که به اعتقاد من در مورد همکاری ما، تئاتر مارین باد و تو، محمد چرمشیر اتفاق افتاد، تلاش و جستجوی ما نهایتا راهی مییابد و باز میگردد به همان اثر شما.
ما در واقع تازه در حین کار و تمرین شروع به درک و کسب دریافتی بهتر از متن کردیم. و چه احساس خوبی بود وقتی که استقبال و بازتاب شگفت زده و تحسین برانگیز تماشاگران آلمانی را در برابر شکوه زبان چرمشیر دیدیم. ما کار را در این پروژه مشترک که بیش از دو سال به طول انجامید هیچ گاه بر خود آسان نکردیم. برای من و بازیگران آلمانی زمان زیادی برد تا با زبان محمد چرمشیر آشنا شویم و آن را درک کنیم، مخصوصا برای ما آلمانیهایی که فارسی نمیفهمیم و میبایست با دقت چند برابر به لحن، ریتم و آهنگ بیان آن گوش فرا دهیم. در طول راه و تجربهای که در کنار دیتر کومل پا به آن نهادیم، و ناگزیر در فقدان او ادامه دادیم، بسی پیچ و خم و برخی ناهمواری را پشت سر گذاشتیم. و در تمام این مدت متن محمد چرمشیر رهنمای ما و سبب رفتن ما بود، حتی زمانی که خطر آن می رفت که همدیگر را گم کنیم در میان راه.
تاکید و اصرار محمد چرمشیر بر آنچه آسان و ساده نیست (چیزی که به گمانم امروز علتش را بهتر از در گذشته می شناسم)، این سرسختی و پافشاری او ملازم یک ویژگی ست که مایلم آن را به نیکی یا صفای باطن تعبیر کنم. در آن خیرخواهی، وفاداری، مسوولیتشناسی، صداقت و سخاوت... وجود دارد. این خصلت همواره در درون و عمق متنهایت نیز آنچنان اثر و جریان دارد که در پس هولناکترین صحنهها و مایوسترین چهرهها هم باز ایمانی ژرف به ارزشهای انسانی و دعوت به نیکی نهفته است. از این طریق است که ما را فرا میخوانی تا همراه با سرسختی متنت، خود را بیازماییم و بسازیم. متنهای چرمشیر باید نه تنها فهم بلکه فتح شوند تا رمز و رازهایشان گشوده گردند.
شاید هر نویسندهای عمارتی را برای خود بنا میکند. اما ساختمانی که چرمشیر در آن مینویسند، بر خلاف برج بی در و پنجرهای است که زمانی خوزه لوئیس برخس ترسیم کرد، یا بهتر بگویم، ساختمان چرم شیر که در آن نوشتههایش برافراشته میشود، دارای پنجرهها و درها، شکاف ها و روزنه هایی ست تا در کنار تاریکی و وحشت، نور امید و تلاش آدمی نیز در پرتو نگاهی هرچه واقعیتر و با نگاهی برتر به واقعیتهای ولو تلخ زندگی اجازه ورود به آن میدهد و از سرزمین اطراف که در آن گاه همه چیز زیر مهای از ملاحظات و احتیاط و ترس پنهان میماند و گاه همه چیز مثل روز روشن عریان و شفاف است، انواع صداها و بوها وارد فضای ساختمان نویسنده میشوند. او آنها را آزادانه پذیرا میشود و سپس به شخصیتهای داستانهایش اعطا میکند، بیآنکه هیچ گاه استقلال و اختیار خود را در برابر این دریافتها از دست دهد و یا به وادی واهی گمانهزنی پا نهد. گویی نویسنده حال و احوال محیط اطراف را به درون بنای خود میدمد. ما همه میدانیم که این نوع دمیدن و تنفسها بیخطر نیست. از محمد چرمشیر میآموزیم که در هنگام خطر نیز زیبایی زبان و انگیزهمان برای گفتن و نوشتن را از یاد نبریم، و بلکه هر بار از نو کشف کنیم.
این کار راحتی نیست.
از این رو سپاس من و گروه مارین باد و بیشک همه آنانی که در پروژه "آخرین پر سیمرغ" شرکت داشتند، خاضعانه و با تقدیم صمیمانه ترین احترام و تقدیر نثار تو باد برای همه آنچه از تو آموختیم.
اشتفان وایلند