گزارش نشست مطبوعاتی نمایش”سه بچه خوک”
پدر و مادرها با قاعده امر و نهی تربیتی خود توقع دارند که پیام به صورت مستقیم ارائه شود در حالی که ارائه پیام مستقیم و امر و نهی گونه به کودک مدتهاست که منسوخ شده است. ما برای کودک نمایشی اجرا میکنیم و بچه آن را میبیند و نتیجهگیری خودش را دارد. بچهها خیلی خوب میفهمند و این مسئله نمایش کودک را کاری سخت میکند .
زهرا شایانفر:
کارگردان، نویسنده و طراح صحنه نمایش عروسکی”سه بچه خوک” که ویژه کودک و نوجوان تهیه شده و در دهمین جشنواره بینالمللی تئاتر عروسکی شرکت داشته است، در نشستی که روز سه شنبه 4 مرداد در روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی برگزار شد به پرسشهای مطرح شده از سوی منتقدان و خبرنگاران پاسخ گفتند.
افسانه زمانی کارگردان، آزاده سهرابی نویسنده و پیام فروتن طراح صحنه نمایش در این جلسه حاضر شده و ابتدا با بیان مسیر شکل گیری نمایش صحبت را آغاز کردند.
یک قصه خارجی
افسانه زمانی میگوید:«طبق اصول جشنواره تئاتر عروسکی در سال گذشته که طرح نمایشی باید ارائه میشد، ما هم یک طرح از قصه معروف و شناخته شده”سه بچه خوک”را به دفتر جشنواره ارائه کردیم. ابتدا طرح ما پذیرفته نشد به دلیل این که طرح یک قصه خارجی است و ما مجبور به دفاع از آن شدیم. به این ترتیب که بعضی از قصهها متعلق به ملتی خاص نیست و جزو قصههای جهانی محسوب میشود مثلاً بز زنگوله پا دیگر نمایش ایرانی نیست بلکه متعلق به همه بچههای دنیا است. بر این اساس طرح پذیرفته شد و ما نوشتن متن را به خانم آزاده سهرابی سفارش دادیم.»
وی ادامه میدهد:«همزمان با نوشتن متن اتود میزدیم و اگر جاهایی در شکل اجرایی به مشکل برمیخوردیم متن را اصلاح میکردند.»
آزاده سهرابی میگوید:«قصه یک چیز مشخص بود، یک خط بیشتر نبود. ”سه بچه خوک” که در مواجه با یک گرگ میخواهند خانه بسازند، دوتایشان تنبل هستند و سومی که عاقلتر است کار اصولیتر انجام میدهد. آن چه در نوشتن مد نظر من بود آن بود که طوری نوشته شود که شکل نمایشی داشته باشد. یعنی به اجرا فکر میکردم و این که قصه را همه میدانند از همان جلسههای اول شخصیتهای نانا و دادا در ذهن من حاضر شدند. خانم زمانی هم حضور این اشخاص را پسندیدند.»
وی ادامه میدهد:«نانا و دادا در واقع بزرگسالهایی هستند که کودکی خودشان را حفظ کردهاند. خانم زمانی هم نکاتی را مد نظر را داشتند که باید اعمال میشد. یکی از این موارد صحنه به صحنه بودن نمایشنامه بود که با شعر و قطعات موسیقی به هم پیوند بخورد تا جذابیت لازم برای کودک و نوجوان را داشته باشد.»
سهرابی میافزاید:«من تجربه نمایش عروسکی نداشتم و تجربه نمایشنامه کودک من به همکاری با خانم ثمینی که برای گروه کودک و نوجوان تلویزیون انجام شد متمرکز شده بود.»
وی درباره همکاری اعضاء گروه میگوید:«خانم زمانی و آقای شریعتی لحظه به لحظه نوشتهها را اتود میکردند و پیشنهادهایی به من میدادند تا در یک روند یک ماه و نیمه متن نوشته و به صورت نهایی در آمد.»
نانا و دادا
در این مرحله شایانفر از شکل نهایی ارائه دو شخصیت نانا و دادا میپرسد که در یک پرس و جو از مخاطبان کودک و بزرگسال همه بر این مسئله تاکید داشتند که نانا و دادا خواهر و برادری هستند که یک نیمه شب از خواب پریده و برای بچهها قصه سه بچه خوک را با عروسکهایشان نمایش دادهاند و این تاکید بر حضور یک دختر و پسر ـ به مفهوم کلی ـ را در این شکل درک نکرده بودند. سهرابی پاسخ میگوید:«طبیعی است که بچهها از زن و مرد دارند یا مادر و پدر هستند و یا خواهر و برادر. این به تصویر آنها برمیگردد. هیچ جا در متن عنوان نشده که خواهر و برادرند. حتی در نمایشنامه فقط نانا و دادا هستند و هیچ جا جنسیتشان ذکر نشده است. میتوانند دو زن یا دو مرد باشند.»
زمانی میافزاید:«هیچ جا سن آنها ذکر نمیشود فقط در نمایشنامه و نوع قصهگویی آنها مشخص است، رفتار و منش کودکانه آنهاست.»
سهرابی ادامه میدهد:«در نمایشنامه آن چه مشخص شده است این است که آنها قصهای را که در خواب دیدهاند تعریف میکنند تا سه بچه خوک در خواب شنونده نیز حاضر شوند. نوع ارتباط و منششان کودکانه است.»
زمانی در ادامه صحبت سهرابی میافزاید:«این مسئله به نقل سینه به سینه قصهها اشاره میکنند و جریان ادامهدار قصهها و افسانهها در میان انبیاء بشر به صورت انتقال شنیدهها را تصریح میکنند.»
وی تاکید میکند:«اسمها به نوعی انتخاب شده است که هیچ ملیتی را نشان ندهند.»
زمانی با تایید این مسئله که قصهها و افسانهها دغدغه همیشگی او در آثارش هستند میگوید:«بیشتر به افسانههایی میاندیشم که به صورت جهانی درآمدهاند و همه دنیا را در برمیگیرند. قصههای قدیمی نکات آموزنده بسیاری در خود دارند که اگر روی آنها کار کنیم و آداپته خوبی انجام دهیم، فکر میکنم که جای زیادی در کار کودک به ویژه کار عروسکی دارند.»
پیام فروتن طراح صحنه این نمایش درباره طراحی این اثر میگوید:«من تاکنون هیچ کار عروسکی را طراحی نکرده بودم. تجربه خوبی بود، هر چند که کار عروسکی باشد از لحاظ تکنیکها و تعریفها اصول مشترکی با طراحی کار بزرگی دارد. اما یک سری مولفهها تغییر میکند، مانند اشل و رنگ که با همفکری آقای شریعتی و خانم زمانی انجام شد.»
حاشیه بر خود متن غلبه دارد
در این مرحله علی پاکدست که به عنوان منتقد در جلسه حاضر شده بود میپرسد:«اتفاقی که در این نمایش میافتد این است که حاشیه بر خود متن غلبه دارد. مقدمه طولانی است و حضور نانا و دادا خیلی قویتر از قصه”سه بچه خوک” میشود. قصد بر این است که وقتی قصهای را انتخاب میکنیم میخواهیم از آن یک برداشت کنیم یا نه میخواهیم خود داستان را ارائه بدهیم. در نوع دوم یک تکنیک و یک شیوه ارائه میکنیم. شیوه شما روایی است در این شیوه آن چه مهم است اصل داستان است و چگونگی اتفاقی که افتاده است و چطورهایی که آنها را به نتیجه میرساند. نوع نشان دادن قصه مهم است. ابزارها و امکانات کارگردان، بازیگران، دیالوگ، ریتم، عروسک و طراحی صحنه و کارگردان را هدایت میکند. این سوال که هر دو با هم خواب دیدهاند؟ در چه مکانی و برای چه کسی؟ در صحنه یک سمت چپ و یک سمت راست و انتهای صحنه میبینیم و هیچ مکان جغرافیایی تعریف نمیشود.»
سهرابی پاسخ میگوید:«آن چه من از نمایش کودک یاد گرفتهام این است که تخیل یک عنصر اساسی است. حتی نانا و دادا میتوانند تخیلی باشند. این جزء اصول این نمایشنامه بوده است که مکان ندهیم همان طور که ملیت نمیدهیم. شاید یک سلیقه باشد. من دوست داشتم این گونه باشد. در این روند هم هیچ گاه مخاطب سوال نکرده است که اینها کجا هستند. بچهها تخیلی وسیعتر از من و شما دارند. ولی این موضوع که میفرمایید چرا روایت کنندهها پررنگتر از اصل قصه هستند به این دلیل است که نانا و دادا جزء روایت هستند. سه بچه خوک در زندگی آنها حاضراند و آنها، این پنج نفر، با هم داستان خودشان را تعریف میکنند. حتی قسمتهایی هستند که نانا و دادا. برای ساخت خانه کمک میکنند با آنها فوتبال بازی میکنند و یا مانند آنها از گرگ میترسند. به عقیده من خودشان وارد روایت شدهاند. علت دیگر این بود که قصه سه بچه خوک را همه میدانند. با این که خوک موانع تصویری دارد باز هم بچهها قصه آن را از تلویزیون دیدهاند.»
پیمان شریعتی میگوید:«با همه اینها در مرحله بررسی طرح در ستاد جشنواره از ما خواستند که خوکها را تبدیل به بزغاله کنید.»
سهرابی ادامه میدهد:«در شکل عروسکی و فانتزی خوک شکل و شمایل اصلی را اندیشه و تصویری بسیار دل نشین دارد.»
پاکدست میگوید:«در بحث سلیقه که فرمودید باید بگویم که سلیقه یک بحث شخصی است ولی در مورد کاری که قرار است برای جمع ارائه شود باید قواعد جمع را در نظر گرفت نه وجه شخصی را. در حرکت از واقعیت به رویا و برعکس نیازمند پلهای جادویی هستیم. باید از این زمان و مکان به زمان و مکان دیگر پل زده شود. اتفاقی که شما میگویید درباره یکی شدن هر پنج نفر در نقل قصه احساس نمیشود.»
سهرابی پاسخ میگوید:«در این نمایش حال و گذشته وجود ندارد رفتن از زمانی به زمان دیگر وجود ندارد. بستر تخیل است.»
پاکدست تاکید میکند:«اگر وجود داشت امکانات بیشتری در خدمت کارگردان قرار میگرفت.»
زمانی توضیح میدهد:«قصهها و افسانهها همواره در یک بیزمانی و بیمکانی رخ میدهند. حوادث و قصه به شکلی پیش میروند که زمان در آن به سرعت رخ میدهند. یک سری از قصههای جهانی نیز وجود دارد که هرگز زمان و مکان در آن وجود ندارد. البته به عقیده من حضور این دو عنصر در نمایش کودک تخیل او را محدود میکند.»
شایانفر در ادامه میگوید:«یکی از ویژگیهای این نمایش، سادگی و صراحت است. از هرگونه پیچیدگی غیر ضروری که باعث گیج شدن بچه بشود به دقت پرهیز شده. البته درباره زمان و مکان نمایش نیز باید بگویم که پس از اجرایی که دیدم و پرس و جو از بچهها 90% بر وقوع ماجرا در نیمه شب و بعد خانه نانا و دادا تاکید میکردند.»
سهرابی دلیل این فرض کودکان را حضور دکور خانهای میداند که در انتهای صحنه وجود دارد و تاکید میکند که حضور عناصر خانه در صحنهپردازی این امر را تشدید میکند.
پیام فروتن در توضیح این مسئله میگوید:«در خیلی از قصهها مستقیم به اصل قضیه پرداختهاند و زمان و مکان را تعریف نکردهاند و علاوه بر این در نمایش سنتی ما صحنه فقط یک سکو است. تئاتر هم که یک نشانه است، نشانهای که بین من و مخاطب برقرار میشود. تامل یک بخش به سلیقه نویسنده و کارگردان بازمیگردد. درباره صحنه نیز باید بگویم که دو خانه جلوی صحنه کلاً نابود میشوند و یک خانه آجری در انتها باقی میماند. راه را برای مخاطب باز گذاشتهایم تا هر جایی را که میخواهد به سلیقه خودش تعریف کند. در واقع با یک دیدگاه مدرنیستی، 50% از حق انتخاب در اختیار گروه و 50% باقی مانده را به تماشاگر تفویض میکند که خودت انتخاب کن. به عقیده من بحث زمان و مکان میتواند کاملاً سلیقهای باشد.»
پاکدست که این نمایش را به عنوان یک نمایش واقعگرایانه مورد ارزیابی قرار میدهد میگوید:«یک نمایش واقعگرایانه متکی بر قوانینی است که در آن سلیقه نمیگنجد. البته بخش دیگر که خلاقیت است میتواند سلیقه تعریف شود. در بحث تکنیکی ماجرا، در روایت میتوان همه قصه را به تخیل بچه سپرد و فقط نقل کرد. در حالت دیگر میتوان با امکاناتی که وجود دارد یک نمایش ایجاد کرد.»
سهرابی میخواهد قوانین یاد شده از سوی پاکدست بیان شده و تخلفات از آنها ذکر شود. پاکدست، مقدمه طولانی در ابتدا و انتهای این نمایش را یکی از وجوه تخلف در مبحث متن دانست.
زمانی در این باره میگوید:«مقدمه نمایش ما از یک جهت زیاد است که از دیدگاه خود من زیاد نیست و آن معرفی شخصیتهای نانا و دادا است. از آن جهت طولانی است که دیر به عروسکها میرسیم ممکن است این مشکل مربوط به کارگردانی میشود. با این که ریتم این قسمتها را بسیار تند گرفتهایم، میدانیم که حوصله کودک بیشتر از این اجازه نمیدهد ولی اجتناب ناپذیر است.»
شریعتی با ارائه مثالی در نحوه بازی کودکان میگوید:«به همان نسبت که کودک باور تخیل به وسائل پیرامون خودش دارد ما نیز سعی کردهایم قصه را به شکل خودمان تعریف کنیم. در بحث خانم سهرابی، دو چیز مدنظر گرفته شده اول شناخت همه از داستان است و این که باید قصه را به شکل خودمان تعریف کنیم ولی همه چیز را بچه نداند.»
وی با یادآوری عکس العمل بچهها به روند قصه و اجرا میگوید:«فکر میکنم کار با مقطع سنیای که تخیل قوی دارد را باید در نظر گرفت و در عین حال با راحتی و دست باز میتوان در باور او نفوذ کرد.»
زمانی میافزاید:«پدر و مادرها با قاعده امر و نهی تربیتی خود توقع دارند که پیام به صورت مستقیم ارائه شود در حالی که ارائه پیام مستقیم و امر و نهی گونه به کودک مدتهاست که منسوخ شده است. ما برای کودک نمایشی اجرا میکنیم و بچه آن را میبیند و نتیجهگیری خودش را دارد. بچهها خیلی خوب میفهمند و این مسئله نمایش کودک را کاری سخت میکند.»
شریعتی در تایید او میگوید:«تفاوت بازخورد مخاطب وقتی که پدر و مادر حضور ندارند بیشتر نشان داده میشود. در اجرای صبح که بچهها از مهد میآیند بیشتر با کار درگیر میشوند و همراهی میکنند.»
سهرابی در ضمن تایید نقدپذیری متناش، قانون مندی نمایش را نفی میکند. پاکدست، معرفی دوباره شخصیتها در نمایش را نقطه ضعف این نمایشنامه دانست.
پیام فروتن که در حال اجرای دکور نمایش”روزی روزگاری آبادان” است از جلسه خارج شده و پاسخ و بحث طراحی صحنه را به همکارانش میسپارد.
تکنیک روایت
پاکدست با تاکید بر تکنیک روایت این نمایش میگوید:«چگونگی روایت، چگونگی ساخت خانه با کاه و آجر و چوب میتواند جذابیت فوقالعادهای داشته باشد اما در نمایش شما ابتدا طراحی صحنه لو میرود و نوع نگاه ما از ابتدا به جریان مشخص است. آگاهی تماشاچی بر این که خانهها و جنسیت آنها وجود دارد ولی چگونگی روایت مهم است.»
زمانی توضیح میدهد:«قصه ما چگونگی ساخت خانه نیست بلکه بحث چگونگی تفکر آنها برای ما مهم است.»
شریعتی ادامه میدهد:«در نمایش ما حتی نانا و دادا این خانهها را میسازند.»
زمانی میافزاید:«بله چون راویان داستان حامیان سه بچه خوک نیز هستند.»
در ادامه با پرداختن به تاکید بر حضور فقط به دو پرسوناژ بازیگر در صحنه میگوید:«در شیوه اجرایی برای بچهها کم بودن بازیگران به باورپذیری او لطمه نمیزند.»
شریعتی در ادامه میگوید:«متاسفانه کارهای زنده و دم دستی کودک زیاد تولید میشود. عدم تخصص و کمی هزینه باعث شده است که کمتر به سوی تولید کار عروسکی ویژه کودک بروند. باید از سیاستگذاری مسئولین برگزاری جشنواره عروسکی سال جاری در تولید نمایشهای ویژه کودک قدردانی شود.»
ساخت و ساز عروسکها
در بخش ساخت و ساز عروسکها پاکدست میگوید:«یکی از ویژگیهای این عروسکها که مفصل بندی پیچیدهای ندارند و سادهترین نوع عروسکهای نخی نیز هستند ولی کودک به شدت با آن همزاد پنداری کرده و این امر یکی از مزیتهای این نمایش است.»
شریعتی در ادامه با بیان تمهیدات صحنه و استفاده از میکروفونهای پنهان در ایجاد ارتباط بهتر مخاطب با عروسکها میگوید:«از آن جا که ساخت عروسکها در مقیاسی بزرگتر به دلیل سنگینی و عدم راحتی عروسکها در لحظه هدایت عروسک امکان نداشت ایجاد اختلافات سطح در صحنه به دیده شدن عروسکها کمک کرده است.»
پاکدست با ورود به مبحث طراحی صحنه میگوید:«به نظر میرسد فرمها و متریال استفاده شده در این نمایش خیلی دم دستی است فرمها بیشتر برای بزرگسال طراحی شده و کاملاً ناتورالیستی است در حالی که باید فرم، متریال و رنگ در کار کودک فانتزی باشد.»
وی ادامه میدهد:«ساخت خانهها مثلاً خانه پوشالی باید به ترتیبی باشد که در همان وحله اول ناپایداری و گسست را تداعی بکند در حالی که ساخت و ساز زیربنایی کاملاً استوار و محکم است.»
زمانی با بیان مشکلات ساخت و ساز میگوید:«قطعاً آن چه در صحنه اجرا شده است با طرح اصلی آقای فروتن تفاوت دارد، زیرا تولید صحنه شامل شرایطی میشود که از دست گروه و طراح خارج است.»
اعضاء گروه آرین در ادامه به پرسشهای حاضران در جلسه به صورت انفرادی پاسخ گفته و پیمان شریعتی با تشکر از خبرنگاران و مسئولان تالار هنر بر استقبال تماشاگران از این نمایش تاکید کرد و گفت:«در نمایش عروسکی پتانسیل فوقالعادهای وجود دارد که باید آزاد شود. این نوع نمایش به لحاظ ارتباط با کودک موفق است. امیدوارم با تاکید دست اندرکاران جشنواره عروسکی، متخصصان این امر به تولید آثاری ماندگار و قوی بپردازند.»