چند یادداشت به قلم شاگردان ”محمد چرمشیر” به مناسبت سالرزو تولدش ـ 21 شهریورماه ـ

۲۱ شهریورماه مصادف با سالروز تولد "محمد چرم شیر" است. نمایشنامه نویس و مدرس تئاتر که آثار متعدد و مطرحی را در این عرصه خلق کرده است. آنچه می خوانید یادداشت چند تن از شاگردان اوست که به مناسبت سالروز تولدش در اختیار سایت ایران تئاتر قرار داده اند.
یک
پنجاه سالگی، زمانی است که آدمی باید آرد خود را بیخته و الک خود را آویخته باشد. پنجاه سالگی، زمانی است که آدمی باید خود را از تمام کارها باز نشسته کند، برود و در یک گوشه از جهان بنشیند و ذکر بگوید. اما آقای چرمشیر {اجازه بدهید من او را استاد بخوانم، چراکه او را الحق باید استاد نمایشنامهنویسی خواند. اما همیشه با فروتنی بسیار قابل تحسین و احترام به ما شاگردانش اجازه نمیدهد استاد خطابش کنیم.} درآستانه پنجاه سالگی، جوانی پرانرژی و با انگیزه است.
دو
نوشتن درباره، استاد چرمشیر بسیار سخت است. اینکه بشود در یک نوشته کوتاه به تمام جنبههای کاری استاد اشاره کرد، سختتر است. سه دهه است که استاد بیوقفه درحال نوشتن است. بیش از صد اثر دارد.
سه
استاد چرمشیر یک پدیده است. پدیدهای که در آستانه پنجاه سالگی، قلماش یکهتاز نمایشنامهنویسی است. قلم زیبا، درست، تازه، بدون ملال است. شاید بتوان گفت استاد چرمشیر یعنی نوشتن در هر شکل و شمایل. استاد با دقت و ظرافت تکنیکهای داستان نویسی را وارد نمایشنامهنویسی میکند.
چهار
سوال این است که استاد چرمشیر چه میکند؟ استاد به دنبال چه است؟ به نظر من استاد چرمشیر در این سه دهه با نوشتن نمایشنامههایش، ادبیات نمایشی ایران را صد سال به جلو برده است. استاد با نوشتن هر کدام از نمایشنامههایش، ما را با تکنیک جدیدی آشنا میکند. او در مقام یک استاد نمایشنامهنویسی، پیشنهادهای بسیاری را به ما ارائه میکند. نوشتن برای استاد، یعنی تجربه جدید.
پنج
استاد با حذف به قرینه توضیح صحنه، سالها است به ما پیشنهاد میدهد که به کنشمندی دیالوگ ایمان بیاوریم. شاید بتوان با قاطعیت گفت که ایشان از نیمه دهه 70 تا به امروز، توضیح صحنه را به شکل کلاسیکاش استفاده نکرده است. این توضیح صحنه آن چه نگاه ما را به حالات و انجام کنشهای دو طرف معطوف میکند، در نمایشنامه حذف شده است. در عوض این اتفاقات به دیالوگهای نمایشنامه منتقل شده است و ما از دیالوگ کارکترها، کنشهای آنها را میبینیم.
شش
باز سوال خودم را مطرح میکنم. استاد چرمشیر چه میکند؟ استاد اینک در آستانه پنجاه سالگی همچنان در حال نوشتن و درست نوشتن است است. فهم استاد از دیالوگ فراتر نیز میرود. او به پیروی از استاد بیضایی، به کشف زبان نیز رو آورده است. اما کشف استاد چرمشیر به شیوه خودش است.
او همچنان به کلمه – که برایش مقدس است- اهمیت میدهد. او دیالوگ را میپرستد. او در عرصه زبانی به دنبال بازی زبانی با کلمه نیست. استاد به معماری کلمات در ساختمان نمایشنامهاش رو آورده است. او اگر چه به آرایههای زبانی توجه میکند، اما این آرایه مخصوص کاراکتری است که میآفریند. میتوان به جرات گفت که استاد چرمشیر، برای هر کارکتر یک زبان ویژه میآفریند. او با کلمات به سراغ شخصیت پردازی میرود. هیچ توضیحی برای کاراکترها نمیآورد.
شهرام احمدزاده
سلام آقای شاعر صحنهها
تولدتان مبارک
به رسم ادب خواستم کادویی بگیرم و به دست بوسی بیایم. در فراهم کردن کادو درمانده شدم. با دستهای خالی تمرینی از کلاسهای نمایشنامهنویستان را در دو تمرین مینویسم.
1- نمایشنامهنویس، داراماتورژ و مدرس دانشگاه. مردی آرام با لبخندی همیشگی بر لب ولی از دیدهها پنهان. نیم ساعت قبل از شروع کلاسش پشت میزش نشسته و روزنامه روز میخواند. سلام میکنی و جواب میگیری سر جایت ننشستهای از حالت میپرسد. احوالپرسی خاص به خودش را دارد" سلام خوبی چی خوندی؟ چی دیدی؟ چی شنیدی؟ "جواب داشته باشی یا نه کتاب خوانده، فیلم و تئاتر دیده، موسیقی شنیدهاش را در فاصله جلسه پیش تا به حال برایت میگوید. هرکدام که فراهم کردنش مشکلی فراتر از سختیهای معمول باشد، خود برایت میآورد. در کلاس با تمام وجودش از نمایشنامهنویسی میگوید. نوشتههایت را کامل میخواند و نظرش را برایت میگوید و چندین نمونه هم در کنارش معرفی میکند تا بخوانی در بازنویسی نمایشنامه بهتری را بنویسی. ازکم خوانی، کم نوشتن و کم کاری شاگردانش گلهمند است. هیچگاه از ته دل بر ما اخم نکرده است حتی اگر از دریای صبرش هم فراتر رویم. نمایشنامهنویسی را آنچنان دوست میدارد که هر رمان، داستان، فلیم، شعر، حتی خبر روزنامهها را در بازخوانی و اقتباسهایش به دنیای درام وارد میکند. گشاده دستی فراوانی دارد. از یاد دادن پروایی ندارد. به قول استاد نمایش در ایران مانند صاحب منزلی میماند چون مهمان بر او رسد گوید: این روزی بر او مقدر گشته پس نباید هیچ از او دریغ کرد.
2- بیست و یکم شهریورماه، شادان و سرفراز است از زاد روز محمد چرمشیر بودن؛ پس میبایست به نمایش امروز ایران شادباش گوییم. قلم وامدار او است؛ نمایشنامهنویسی بی آزمونهاى او چالشى بزرگ در خود داشت. او بى چشمداشت، با خویش باورى گسست ناپذیر و یقینش به فرهنگ و نمایش، در برابر آیندهاى بى چشمانداز، استوار ایستاد. نرمى و سختى، بردبارى و بى تابى، باریک بینى و تیزنگرى، با او در هم تنید تا با زبانى، هر بار در تجربه گاهی پیراستهتر و پرتوانتر، دریچههاى بسته نمایش امروزى را یکى یکى به روى ما بگشاید. آرزو مىکردیم به جاى هر شادباش، در این زاد روز فرخنده، نمایشى از او بر صحنه بود.
اولی را به زبان خودم نوشتم و دومی را به تقلید از بزرگان نمیدانم اگر سرکلاس بودیم و تمرینها را میخواندم چه میگفتید. اما شما را همچون پدرم با تمام وجودم دوست میدارم و به پاس تمامی کلمات شاعرانه نمایشنامههای چاپ شده و نشدهتان شما را آقای شاعر صحنهها مینامیم.
مهدی صفارینژاد
برای استاد محمد چرم شیر
"وقتی که آتش بوی پرومته می دهد یا وقتی که درام چرمشیر مینویسد"
سالهاست که در گنجهام هر آتش او را عاشقانه پاس میدارم
عاشقانههای مردی که هم اِشیل است ، هم پرومته ، هم هرکول و هم ...
مردی که با آتش خویش اندیشیدن و به کار بستن خرد را میآموزد.
مردی که سالهاست بیاشک و آه ،
زجر کشیدن را تجربه کرده و جگر خوارگی ها را بجان خریده است.
نه ترس از آذرخش دارد و نه خسته است از دروغ ها و پیمان شکنیها.
نه کسیست که به قهر و خشم به الوسیس پناه بَرَد و نه از بهر زایش درامی آتشین ، پنهانی به جزیره کرت رود.
این پرومته خود هرکول است و سالهاست که بی هیچ چشمداشتی و بیهیچ منّتی سیبهای زرین هنرش را به شاگردان و مخاطبانش عرضه میدارد.
و من ... زین پس ... هر روز فریاد برخواهم آورد از فرازِ اُلمپ این مرز پُر گُهَر،
که این مرد ، مَردِ دیالوگ است در این روزگار منولوگ.
سید حسن حسینی نژاد فعال تئاتر گرگان - تابستان 1389