درباره نمایش خسیس مولیر و اجرای امیر آتشانی از آن در خانه نمایش
یکی از مهمترین ویژگی کمدیهای”مولیر” این است که رگههای تراژیک نیز در آن مستقر است و تماشاگر از همان نقطه احساس ترحم و با قهرمان قصه همزاد پنداری میکند .
حمید کاکاسلطانی:
ژان باتیست پوکلن” (مولیر)”1622 ـ 1673” نمایشنامهنویس بزرگ قرن هفده فرانسه است، در این قرن تراژدی توسط بزرگانی چون:”ژان راسین” و”پیرکرنی” در فرانسه شکوفا شد؛ اما مولیر توانست با آثاری چون:”طبیب اجباری”، ”حقههای اسکاپن”، ”مدرسهی شوهران”، ”تارتوف”، ”میزانتروپ(مردم گریز)”زنان دانشمند”، ”مریض خیالی” و”خسیس”کمدی را به مرتبه تراژدی برساند.
مولیر از گمنامی و فقر تا ثروت و شهرت حوادث زیادی را پشت سر گذراند. انواع درام را تجربه کرد و شیوه رایج و سنتی نوشتاری یعنی نظم را به سوی نثر تغییر داد و همین امر موجب شد تا جنجالهای فراوانی از طرف مخالفان او بر علیه او ایجاد شود؛ اما حمایتهای”لویی چهاردهم” پادشاه فرانسه سبب شد تا او بتواند از طریق نگارش نمایشنامهها و خلق شخصیتهای ماندگار ناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی را با زبانی طنز انتقاد نماید. زبانی که علی رغم سادگی تلخ و گزنده مینمود. تم و درونمایه تمام آثارش طبع و سرشت انسانی است به همین دلیل برای همه انسانها در زمانها و مکانهای گوناگون تازگی و طراوت خاصی دارد.
مولیر در نمایشنامه”خسیس” زشتیهای خساست را از طریق شخصیت”هارپاگون” نمایان میکند و با فراست و تیزهوشی نشان میدهد که چگونه یک خصلت بد، عواقب وخیمی را موجب خواهد شد و نتایجی چون عناد فردی، اضمحلال خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی و در نهایت نابودی را به بار میآورد البته مولیر از طریق کنش نمایشی به گونهای حوادث را رقم میزند که زشتیها موجب ریشخند میشود و معایب به گونهای به مخاطب منتقل میشود که هرگز گزندی به فردی نمیرسد، بلکه همزاد پنداری به بهترین شکل انجام میشود و یقیناً مخاطب ضمن سرگرمی و لذت بصری به نوعی تکامل نیز خواهد رسید.
رعایت ساختمان پنج پردهای در نمایشنامههای بلند و اصل وحدتهای سه گانه و دیالوگنویسی مختصر و مفید از ویژگیهای آثار اوست.
”مولیر” دشمن حماقت بود و در مقابل آدمهای احمق خشمگین میشد و بر همین اساس نابسامانیهای حکومتی را نیز موشکافانه تحلیل میکرد و پرده از سالوس کاریها، چاپلوسیها و فسادهای حاکمان برمیداشت. همین امر موجب میشد تا دشمنان فراوانی داشته باشد؛ گروهی او را مقلّد صرف آثار”ترنس” و”پلوتوس”(از نویسندگان رومی) میدانند، اما واقعیت این است که او همچون شکسپیر موضوع آثار خود را از قصهها، رویدادها و ... اتخاذ کرده و آن قدر روی آنها کار میکرد تا این که کاملاً از آن خودش میشد. تا جایی که تحسین مشاهیری چون”گوته”،”بوالو” را برانگیخت.
مولیر علاوه بر نویسندگی کارگردانی و بازیگری نیز میکرد. او در شیوه اجرا تحت تاثیر”کمدیا دلآرته”(ایتالیا) قرار داشت که از قرن شانزده آغاز شد و در قرن هجده به اوج رسید. در کمدیا دلارته همچون نمایش تخت حوضی ایران اشخاص به تیپهای مختلفی تقسیم میشوند و هر تیپ نشان دهنده نمونه خاصی از ویژگیهای اخلاقی و یا طبقاتی است. بازیگران در”کمدیا دلارته” از مهارت خاصی برخوردار بودند و حرکات آکروباتیک، بدیهه سازی و شناخت مسائل اجتماعی از ویژگیهای آنها بود و میتوانستند هر نوع تماشاگری را تحت تاثیر قرار دهند. نوع لباس و طراحی آن نیز به شیوه کمدی فارس مربوط به دوره قرون وسطی است به نام”سوتی” که در آن از پارچههایی با رنگهای متنوع زرد و سبز به صورت وصلههای متنوع و کلاهی لبهدار با گوشهای بلند استفاده میشده است. خلاصه آنها با کمترین وسائل و بیشترین تحرک تماشاگران را تحت تاثیر قرار میدهند.
.... و اما اجرا.
شیوه اجرایی کمدیا دلارته
امیر آتشانی از جمله هنرمندانی است که علاوه بر تحصیلات دانشگاهی فعالیتهای مستمری را در زمینه بازیگری و کارگردانی نمایش داشته است. همچنین او در شیوه اجرایی کمدیا دلارته دو نمایش”نیرنگهای اسکاپن” نوشته”مولیر” و”یک نوکر و دو ارباب” نوشته”کارلو گلدونی” را تجربه کرده است، که با استقبال خوب تماشاگران مواجه شده است.
آتشانی با شناخت اسلوب و شکل این نوع نمایش سعی دارد با تاکید بر عنصر بازیگری و مهارتهای بدنی نمایشگران از طریق خلق حرکات آکروباتیک و تصاویر زیبا به یک نوع زیبایی صحنهای دست یابد. او با بهرهگیری از رویدادهای نمایشنامه از طریق بدیهه سازی و حرکات خلق الساعه بازیگران خود را ملزم به رعایت دقیق متن نمینماید؛ بنابراین بسیاری از مفاهیم عمیق و کلیدی که از مهمترین وجه ادبی متن نیز میباشد، در پردهای از ابهام باقی میماند. یکی از مهمترین ویژگی کمدیهای”مولیر” این است که رگههای تراژیک نیز در آن مستقر است و تماشاگر از همان نقطه احساس ترحم و با قهرمان قصه همزاد پنداری میکند، بنابراین باید در نظر داشت که توجه به استعداد بالای بازیگران نباید موجب نادیده گرفتن مفاهیم بالای درونمایه نمایش شود. در اجرای آتشانی، جستوخیزهای افراطی بازیگر نقش”پانتالونه” صرفاً برای خنداندن تماشاگر نمایش را به سمت نوعی کمدی لوده منحرف میکند و این گونه حرکات شاهکار بزرگی چون خسیس را در سطح نگه میدارد.
در حالی که نمایشنامه از ریتمی برخوردار است که در اجرا میتواند فرصتی را فراهم نماید تا موجب تعمق مخاطب شود. و علاوه بر سرگرمی فکر اصلی نیز انتقال یابد.
” سید بابا حیدری ”بازیگر نقش” هارپاگون ”علی رغم استعداد بازیگری و انعطاف خوب بدن ژستهای خود را صرفاً برای خنداندن انجام میدهد در حالی که او باید هارپاگون را در موقعیتی قرار دهد که عمل او منتج به یک امر قابل تمسخر ختم شود نه اینکه نتیجه یعنی مسخرهگی را بازی کند، البته بازی روان و قابل قبول” مجید علم بیگی ”و”عبدالله آتشانی” و بیان خوب”مریم عسگری” و انعطاف بدن”امیر آتشانی” در نقش” لافلش ”سبب شده است تماشاگران ساعتی را با لب خندان بگذارنند و گروه با هدف خنداندن مخاطب موفق است.
اما فراموش نکنیم ارائه تم اصلی نمایش یعنی خساست که موجب اضمحلال بنیان خانواده میشود باید به عهده گروه اجرا باشد امیر آتشانی به عنوان کارگردان سعی کرده است با حداقل امکانات در فضای بسیار کوچک(خانه نمایش)تعداد هشت بازیگر را به نحوی میزانسن دهد که تماشاگر بدون هیچ محدودیتی با آن ارتباط برقرار کند، یک پرده ساده در انتها و استفاده از تابلوی عکس”پانتالونه” و بهره گیری صحیح از آن و عنصر تکرار برای افزایش مضمون کمدی و.... مواردی است که نشان دهنده درک کارگردان از عناصر صحنه است، و اگر این نمایش و امکانات موجود گروه را با بسیاری از کارهای بزرگ و پر ادعای سالنهای عظیم خصوصاً تالار وحدت قیاس نماییم، شایسته تحسین میباشد.
در پایان قسمتی از گفتار” مولیر ”که از زبان شخصیت” والر ”گفته میشود را میآوریم تا بگوییم که چگونه است که آثار” مولیر ”مرزهای زمان و مکان را در مینوردند و همیشه تازه و بکر باقی میمانند
” والر: بهترین راه و وسیله برای جلب خاطر مردم این است که خود را با آنها در هوی و هوسهایی که دارند شریک و سهیم نشان دهیم، و وانمود کنیم که نصایح و راهنماییهای آنها را به دل و جان میپذیریم، از معایب و ذمایم آنها به زبان ستایش و تمجید سخن برانیم و به هر کاری مرحبا و آفرین بگوییم..... چرا که پای چاپلوسی و تملق به میان آید، زیرکترین اشخاص به آسانی فریب میخورند...... انسان وقتی کارش گیر کرد باید چارهجویی کند و با مردم کنار بیاید......
دیگر تقصیر با کسانی نیست که تملق میگویند، بلکه با کسانی است که خریدار تملقاند.
با آرزوی دیدن کارهای بهتر از گروه عطش.