نگاهی به نمایش ”دیوار” نوشته ”شهرام کرمی” و کارگردانی ”فرهاد شریفی”
هر چند نویسنده با رویکرد و نگاهی انتقادی به موضوع ازدواج موقت و آسیب پذیری زنان پرداخته و سعی کرده با حفظ فضای رئالیستی نمایش خود، هرچه بیشتر بر این آسیبپذیری تأکید کند اما این موضوع در کارگردانی از متن و دیالوگهای نویسنده فراتر میرود.

فروغ سجادی: "دیوار" نمایشی اجتماعی با رویکرد انتقادی درباره زنانی است که سرنوشتشان با زندگی مردانی رقم می‌خورد که تنها مدتی به عنوان همسر موقت با داشتن حقوق قانونی و عرفی مشخص با آنان زندگی می‌کنند. زنانی که معمولا به دلیل از دست دادن همسر اول خود برای گذراندن زندگی روزمره و معیشتی خود و در امان ماندن از قضاوت‌های عرفی و اخلاقی جامعه، مجبورند به این شیوه قراردادی زندگی زناشویی تن دهند.
بیان این موضوعات این چنینی که به عنوان واقعیتهای روز جامعه کاملا مشهود است، در قالب یک تئاتر رئالیستی و نقادانه اجتماعی کار سادهای نیست و مانند راه رفتن بر لبه پرتگاه است، به طوری که اگر نویسنده یا کارگردان نتواند به درستی نقطه نظرات مستند و اجتماعی مدفون در لایههای عمیق این نوع موضوعات را ارائه دهد، به دور باطل هیجانات احساسی و اغراقهای حسی خود گرفتار میشود و از باورپذیری اثر میکاهد و به راحتی در پرتگاهی میلغزد که با ذهن مخاطب امروز همخوانی ندارد و نمایش بیش از آن که بیانگر واقعیتی از زندگی و جامعه باشد، بیانگر واقعیتی غیرقابل باور از جامعهای تک بعدی است که همه چیز یا کاملا خوب و سفید تعیین میشود یا کاملا بد و سیاه. در اینجا تماشاگران تنها قضاوتگران میزان این درجهبندی خواهند بود، چیزی که از قواعد و چهارچوب زندگی انسانی و اجتماعی امروز فاصله دارد و نمیتواند باورپذیر باشد تا مخاطب با آن همذات پنداری کند و از درک آن به تزکیه و آگاهی ناشی از لذت فهمیدن برسد.
نکتهای که به نظر میرسد نویسنده "دیوار" در برخی از صحنههای اثر خود از آن فاصله گرفته و با وجود جذابیت سوژه نتوانسته با پرداختی دقیق و ماهرانه به طور کامل ذهن مخاطب را به جای درجهبندی و نتیجهگیری اخلاقی به سمت موقعیت دراماتیک نمایش هدایت کند.
هر چند نویسنده با رویکرد و نگاهی انتقادی به موضوع ازدواج موقت و آسیب پذیری زنان پرداخته و سعی کرده با حفظ فضای رئالیستی نمایش خود، هرچه بیشتر بر این آسیبپذیری تأکید کند اما این موضوع در کارگردانی از متن و دیالوگهای نویسنده فراتر میرود.
کارگردان با استفاده از یک طراحی صحنه دارای پرسپکتیو و شیب دار به سمت تماشاگران که در یک دکور پرتابل قرار گرفتهاند و آزاد گذاشتن بازیگران در رفت و آمدها و میزانسنهای بازی که طراحی کرده، در عین ایجاد یک فضای مناسب بصری و جذب برای مخاطب، از کسالت بار رئالیستی نمایش میکاهد و با این المان تصویری، تماشاگر را بیشتر متوجه متزلزل بودن موقعیت زندگی یک انسان از اقشار جامعه میکند.
[:sotitr1:]نمایش با صحنههای اغراقآمیز از دعوا میان مرد و زن بدون دیالوگ همراه با موسیقی و در نور کم به شکل اکتهای حرکتی آغاز میشود و از همان جا با تأکید بیش از حد بر رنج و عذاب زنی که با پایان موعد ازدواج موقت خود روبرو است و حتی مورد آزار جسمی و کتک خوردن از سوی مرد قرار میگیرد با بردن ذهن مخاطب به سمت یک قضاوت اخلاقگرایانه، فضایی از یک سریال خانوادگی را در ذهن زنده میکند که با نگاه ژرف اندیش تئاتری که برآمده از اجتماع است، تناقض دارد و نمایش با پیش درآمدی از مانیفستی در دفاع از حقوق زنان، آغاز میشود.
اما در ادامه و با بیان دیالوگها و شکل گیری موقعیت نمایشی، توجه مخاطب به سمت سوژه نایاب و جذاب نمایش میرود که صحبت از ازدواج موقت و ترک همسر موقت توسط مرد میکند و از همین صحنه است که موقعیت دراماتیک شکل میگیرد.
انتخاب رویا افشار به عنوان بازیگری میانسال با جنس بازی حسی و عاطفی، بهترین گزینه برای ایفای نقش زن است. این بازیگر به خوبی میتواند با یک بازی به شدت حسی، احساسات تماشاگران را به بهترین شکل ممکن تحت تأثیر قرار دهد و در عین حال با ظرافتهای بازیگری خود به باورپذیری نقش کمک کند، اما در مقابل آن حمیدرضا نعیمی که نقش کوچکی در صحنه اول نمایش دارد، جنس متفاوتی از بازی خود ارائه میدهد و به خوبی نمیتواند از عهده باورپذیری نقش مرد بازاری برآید. این در صحنههای بعد و با جایگزین شدن مرد جوان در مقابل بازیگر زن به یک تعادل خوب میرسد. بازی راحت و متناسب این دو بازیگر در ادامه کار، موجب خلق لحظههایی دردناک از زندگی میشود که به خوبی در اطراف هر تماشاگر قابل مشاهده است.
ولی این لحظههای باورپذیر و تأثیرگذار به دلیل بیدقتیهایی در استفاده از آکساسوارهای صحنه در طول اجرا اوج و فرود پیدا میکنند.
برای اجرای یک نمایش رئالیستی باید به همه المانها و قراردادهای آشنا در ذهن مخاطب امروز برای باورپذیری اثر استفاده کرد. به عنوان مثال مشخص است که شهرام کرمی این نمایشنامه را در سالهای اخیر نوشته و در آن از پدیده اجتماعی روز صحبت میکند که این روزها به شکل یک معضل عادی اجتماعی در گوشه و کنار شهر قابل مشاهده است در حالی که ما میبینیم کارگردان در صحنه از آکساسواری مانند ضبط صوت و نوار کاست استفاده میکند، وسیلهای که بیش از 10 سال است استفاده از آن در هر خانواده شهری منسوخ شده و سیستمهای صوتی جدید جایگزین آن شده است. در واقع ما نمیتوانیم در صحنه نمایش صحبت از واقعیتهای روز جامعه کنیم، اما از وسایل و آکساسواری استفاده کنیم که متعلق به زمانهای گذشته است. اینجا مخاطب ما دچار دوگانگی در باورپذیری یک نمایش رئالیستی میشود.
اما در نهایت میتوان گفت "دیوار" یکی از بهترین نمایشنامههای شهرام کرمی است که در حوزه اجرا هم توانسته به موفقیتهایی برسد و علاوه بر بازی خوب بازیگران نمایش از ساختار منسجم و ریتم مناسبی از نظر کارگردانی برخوردار است.