سفرنامه ”مهدی نصیری” از ششمین جشنواره تئاتر استانی خراسان شمالی
مهدی نصیری: ششمین دوره جشنواره استانی تئاتر خراسان شمالی قرار بود ۲۷ آبان‌ماه سال جاری در بجنورد برگزار شود ولی مشغول به کار بودن هنرمندان مسوولان تئاتر استان به واسطه برگزاری جشنواره تئاتر رضوی، باعث شد که این جشنواره با کمی تأخیر از ۱۷ تا ۱۹ آبان‌ماه در مدت زمان کوتاه و فشرده چند روزه در شیروان برگزار شود.
یکم: زمستان میآید
دوشنبه، شانزدهم آبانماه است. از ساعت 10:30 در فرودگاه مهرآباد منتظر اعلام پرواز بجنورد هستیم که قرار است ساعت 11 صبح انجام شود. حدود ساعت 12 ظهر پرواز باطل میشود. زمستان آمده و بجنورد کمی زودتر از شهرهای دیگر میزبان سرما و برف شده است. پس از کمی معطلی رأس ساعت سه با پرواز دیگری به سمت مشهد حرکت میکنیم. حدود ساعت 16:45 و پس از هماهنگی با رئیس انجمن نمایش بجنورد ـ علی فیروزه ـ در فرودگاه شهید هاشمینژاد مشهد سوار تاکسیای میشویم که اداره ارشاد شیروان برایمان به مشهد فرستاده است. مشهد سرد و برفی است. مستقیم به حرم مطهر امام رضا (ع) میرویم و پس از زیارت بدون اتلاف وقت راهی شیروان میشویم. بارندگی هر لحظه شدیدتر میشود.
برف و بوران باعث شده حرکت در اتوبان کمی کند شود و به همین خاطر کمی دیرتر یعنی حدود ساعت 10 شب به شیروان میرسیم. آقای محمدی رئیس اداره ارشاد شیروان و چند نفر از همراهانش جلو در هتل رضا شیروان به استقبالمان میآیند و خودشان ما را به سمت اتاقهایمان راهنمایی میکنند.
پس از اسکان و استراحت و صرف شام برنامه اجراهای جشنواره را از علیپور مدیر اجرایی جشنواره میگیریم. 10 نمایش صحنهای و یک نمایش خیابانی در طول روز برگزاری جشنواره اجرا خواهند شد و بلافاصله بعد از پایان اجراها مراسم اختتامیه، جشنواره را به پایان خواهد رساند.
دمدمههای صبح هادی حوری، حسین عاطفی و ابوالحسنی دیگر مهمانهای جشنواره هم از مشهد میآیند و در هتل مستقر میشوند.
دوم: توره بازها
اولین نمایش اولین روز جشنواره ششم استان خراسان شمالی قرار است، ساعت 12 ظهر اجرا شود. بنابراین از صبح فرصت کوتاه و مغتنمی پیدا میکنم که کارم را زودتر شروع کنم. گروهها رفته رفته وارد هتل شدهاند و امکان داده میشوند. پیش از آنکه برای دیدن اولین نمایش به تالار مجتمع فرهنگی و هنری شهر شیروان برویم، گشتی در شهر کوچک و آرام شیروان میزنیم و راس ساعت 12 در سالن هستیم. نمایش "آیههای های های" نوشته امید رستگار به کارگردانی کاظم صفرپور، برشهایی از چند داستان مستقل را با تم انتظار روایت میکند که رفته رفته با حلقههای مشترک مضمونی که پیدا میکنند به هم ارتباط پیدا میکنند. نمایشنامه طرح و ایده خوبی برای روایت نو و تازه موضوع اجتماعی و امروزیاش دارد، ولی در پرداخت به خوبی نتوانسته این مضمون را طرح کند. در اجرا هم سکون و ایستایی بیهدف به کار لطمه زده و علیرغم اینکه لذت کشف و ارتباط میان برشها تماشاگر را با کار درگیر میکند، اجرا موفق به حفظ این ارتباط میان روایت و تماشاگر نیست.
دومین نمایش روز نخست یک نمایش خیابانی کوتاه و جذاب از شهر فاروج است که قدیمی مقدم آن را کارگردانی کرده است. همه هنرمندان مقابل در مجتمع فرهنگی ایستادهاند که یکی از بازیگران با چند پیام نوشته شده روی لباسها و یک دستگاه صوتی وارد میشود. نمایش جذاب و دیدنی است و زبان شیرین و کمدی آن در تمام لحظات تماشاگران را میخنداند. در پایان دو بازیگر که معلوم میشود کارگرهای شهرداری هستند با یک کامیون بزرگ حمل زباله میروند و با تماشاگران خداحافظی میکنند. گروه خارجی زبان و ابزارها و کارکردهای تئاتر خیابانی را به خوبی درک کرده و به اجرا میگذارند. تنها ایراد کارشان این است که گستره مخاطبانشان محدود به تماشاگران و هنرمندان تئاتر و جماعت آشنا با تئاتر است.
سومین نمایش "نمانیام بمانی" نوشته اسماعیل بایگی به کارگردانی ذکریا شیرمحمدزاده است که یک افسانه حماسی را روایت میکند.
زبان بومی، طراحی صحنه و لباس خراسانی و استفاده از مؤلفههای خاص جغرافیا از مشخصههای مهم نمایش است. داستان به خوبی روایت میشود و گروه اجرایی تسلط و تمرکز کافی را بر کارشان دارند و به همین خاطر تماشاگر در تمام مدت از تماشای این نمایش لذت میبرد. تنها چیزی که به ارتباط مؤثر میان اجرا و مخاطب لطمه میزند اطناب و تطویل در متن و پرگویی در ابتدا، اواسط و انتهای نمایش است.
جلسات نقد و بررسی بعد از اجرای هر نمایش در اتاقی که برای این منظور در نظر گرفته شده، برگزار میشود. در هر جلسه حدود 120 نفر از تماشاگران و هنرمندان شرکت میکنند با وجود آنکه استقبال از جلسات بسیار خوب است. رفتوآمدهای مداوم که تقریباً در طول مدت یک ساعت و نیم در هر جلسه انجام میشود کاملاً آزاردهنده است. در هر جلسه هم به جز چند جوان هنرمند که همیشه در بحثها شرکت دارند، هر بار تعداد زیادی از هنرمندان جوان، ضعف استان در حوزه آموزش را به گونهای در مباحث مطرح میکنند و میخواهند در مورد هر مسئله و موضوعی که به صورت علمی مطرح میشود، توضیحات بیشتر ارائه شود.
آخرین نمایشی که در روز اول به صحنه میرود "در پرتو خورشید" نوشته و کار "محمد داورپناه" است.
نمایش قصد دارد به گونهای متفاوت و بدون استفاده از کلام، حادثه عاشورا را با مقدمه روایت حضرت پیامبر (ص) درباره امام حسین (ع) بیان کند. ترکیب موسیقی، فرم، حرکت و نورپردازی از مهمترین مشخصههای نمایش داورپناه است. در طول مدت اجرای نمایش صدای گریه برخی از تماشاگران از گوشه و کنار شنیده میشود. نمایش در کنار همه عناصر آشنا و شاید برخی مؤلفههای تکراریاش صحنههای زیبا و تازهای هم برای اجرا دارد. در ضمن نورپردازی به عنوان یک عنصر مهم به خوبی در خدمت اجرا قرار گرفته و بازیگران به تناسب آنچه که اجرا میطلبد، هماهنگی و حضوری موفق در کار دارند.
ساعت حدود 11 شب است. اجرای نمایشها به پایان رسیده و جلسه نقد و بررسی هم تمام شده است. همراه با علی فیروزه به سمت هتل حرکت میکنیم.
سوم: ا... مزار
برنامه اجراهای روز دوم کمی زودتر و از ساعت 10 صبح با اجرای نمایش "ا... مزار" نوشته "زهرا زحمتکش" به کارگردانی "علی کاملی" شروع میشود.
نمایش علی کاملی با وجود صداقت و سادگی که در آن وجود دارد تقریباً هیچ ساختار و شکل تئاتری ندارد و تنها یک آیین و افسانه حماسی را بازسازی میکند. روایت گذشته و نقل وقایعی که در حال اتفاق نمیافتند مهمترین ضعف نمایش است.
نمایش دیگری که صبح روز چهارشنبه به صحنه میرود "با هم ولی بیهم" نوشته و کارگردانی عباس دلشاد است. نمایش با وجود طرح و ایده خوبش پرداخت خوبی ندارد. یک خانواده و پدر معتادشان در خانهای که به نام عموی آنهاست به سختی زندگی میکنند و این در حالی است که از زمان شروع جنگ تحمیلی و حضور عمو در جنگ، هیچکس خبری از او ندارد. نمایش به واسطه پرداخت ضعیفاش از میانه اجرا همه معماها و مسائلش را لو میدهد و دیگر چیزی برای درگیر کردن مخاطب با خود ندارد.
نمایش دیگری که در دومین روز جشنواره اجرا میشود "پنهان پشت دیوارهای این خانه" نوشته و کار عباس کریمی از هنرمندان فعال بجنورد است که چند سالی است موفق شده در جشنواره فجر و جشنوارههای منطقهای حضور داشته باشد. این نمایش با طرح اختلاف میان یک زن و شوهر آغاز میشود و رفته رفته با خارج کردن فضای نمایش از منطق واقعیت، وارد فضایی جادویی میشود. طراحی صحنه و بازیهای خوب بازیگران باعث شدهاند که اجرا بتواند لحظات زیبا و جذابی خلق کند، اما تمایل به ادامه دادن و کشدار کردن این فضا و افزودن بر لحن کمیک آن بخشی از قوتها و ظرفیتهای مثبت اثر را دچار اشکال میکند.
بعد از اجرای "پنهان پشت دیوارها ..." جلسه نقد و بررسی با حضور عده بیشتری از تماشاگران و هنرمندان برگزار میشود.
نمایش بعدی "جنایت عشق" به کارگردانی "سپیده محمدی" است. این نمایش در واقع همان "خرده جنایتهای زن و شوهری" اثر اریک امانوئل اشمیت است. تنها بخشهایی از دیالوگهای نمایشنامه اشمیت حذف شده و اسامی شخصیتها تغییر یافته و یک صفحه ضعیف برای انطباق داستان با داستان فیلم "هامون" داریوش مهرجویی به نمایش، چسبانده شده است. عدم تسلط بر فضای اجرا و بازیهای ضعیف و صحنه وسیع و خالی و استفاده بسیار سطحی از سکانسهایی از فیلم "هامون" نمایش را به یکی از ضعیفترین آثار جشنواره تبدیل کرده است.
وقتی این نمایش را با نمایشی مثل "ا... مزار" مقایسه میکنم، با این فرض که هر دو نمایش ضعفهای تکنیکی و ساختاری مشترکی دارند به این نتیجه میرسم که در شرایط یکسان، نمایشی که براساس عناصر بومی و مؤلفههای آشنای منطقه تولید شده به مراتب میتواند بهتر از نمونه دیگر باشد.
چهارم: پای صحبتهای ناتمام
صبح روز پنجشنبه نمایش "سه دقیقه تا بهشت" نوشته حسن عابدی به کارگردانی محمد شاکری است. یک درام ساده که براساس پنهان کردن حلقههای زنجیر ارتباط و مخفی نگه داشتن بخشی از رویداد جذابیت ایجاد میکند و تماشاگرش را در جستجوی بهانه کشف با خود همراه میسازد. شاکری تنها در بخشی از نمایش فریب کمدی و خنده تماشاگر را خورده و با گفتار حاشیهای کمیک از اصل داستان فاصله میگیرد. استفاده نادرست و نامناسب از ویدیو هم در کنار این ضعف قرار میگیرد. اما به جز این، داستان خوبی را روایت میکند و اجرای موفقی هم دارد.
آخرین نمایش ششمین جشنواره استانی تئاتر خراسان شمالی "جوانمرد"، نوشته "محسن کشمیری" به کارگردانی "علی محمدی" است. این نمایش آیینهای نمایشی، حرکات آیینی و موسیقی فولکور خراسانی را در خدمت اجرای روایت حماسی مردان این منطقه قرار داده و قطعه زیبای موسیقی ا... مزار را به خوبی تبدیل به یک اجرای کامل نمایشی کرده است. طراحی مناسب حرکات، استفاده و تبدیل و ترکیب حرکات و قرار دادن آنها در لحظات مناسب از محاسن کار است.
سالن خلوت شده است. تا اعلام برگزیدگان جشنواره زمان زیادی باقی نمانده است. برای صرف ناهار به هتل برمیگردیم. بعد از ناهار، هیأت داوران برای تشکیل جلسه به یکی از اتاقها میروند. ما هم همراه با حاج آقا فیروزه به سالن کنفرانس مجتمع فرهنگی هنری میرویم تا میزگرد تئاتر استان را با هدف بررسی موانع و فرصتها برگزار کنیم.
بعد از مراسم اختتامیه به هتل برمیگردیم. گروهها دسته دسته برای تحویل اتاقها و بازگشت به شهرهایشان به هتل میآیند. دبیر جشنواره هنوز نیامده و مشغول اهدای جوایز است. داورها هم حدوداً با دو ساعت تأخیر به هتل بازمیگردند.
در لابی هتل نشستهام. هنرمندان جوان هم چمدان به دست میآیند و خداحافظی میکنند و میروند. چند ساعت بعد فقط سکوت است و خلوت!
پنجم: خدا قوت هنرمند
صبح روز جمعه 20 آبانماه، هتل رضا شیروان کاملاً آرام و خلوت شده است. از پذیرش هتل میخواهم که یک تاکسی به مقصد بجنورد برایم بگیرد و 10 دقیقه بعد به سمت بجنورد حرکت میکنم. حدود 40 دقیقه بعد به محض رسیدن به ورودی شهر با غلامرضا داورپناه تماس میگیرم و یکراست به نشانی خانهاش میرویم. استاد پیشکسوت تئاتر خراسان شمالی که کار تئاتر را از اوایل دهه 40 آغاز کرده سر کوچه به استقبال آمده است. با هم وارد آپارتمان او در طبقه سوم میشویم. محمد داورپناه فرزند آقای داورپناه که در همین جشنواره ششم نمایشی را به صحنه برده برای حضور در جشنواره منطقهای انتخاب نشده و پدر از این بابت کمی ناراحت است. محمد و مادرش هم هنوز به بجنورد برنگشتهاند.
گفتوگویمان را با داورپناه آغاز میکنیم. ساده، گرم و صمیمی از سالهای دور میگوید. از بجنورد، تهران، شاهرود و مشهد و از دوستان و همکاران قدیمیاش! میگوید که تا به حال فقط 16 هزار تومان از تئاتر درآمد داشته که با آن همه اعضاء گروه میلاد را عضو انجمن نمایش کرده است. میگوید یکبار آنقدر از فضای تئاتر دلسرد شده که همه تقدیرنامهها و عکسهایش را پاره کرده و سوزانده است.
باقیمانده عکسها را میآورد و پوسترها را هم نشانم میدهد. همسر و دخترش هم از شیروان میآیند و شنونده صحبتهایمان میشوند. بعد از انجام گفتوگو هم هر چقدر تلاش میکنم نمیتوانم دعوت و اصرارشان برای صرف ناهار را قبول نکنم.
بعدازظهر جمعه است. حاج آقا فیروزه هم در یکی از خیابانهای مرکزی شهر برای خداحافظی آمده است. خداحافظی میکنیم و تشکر!
میماند یک مصاحبه رادیویی کوتاه! رفتوآمدی سریع و کوتاه به یکی از پارکهای معروف شهر (پارک پنج برادر) ! و سفری که به پایان رسیده است!