در حال بارگذاری ...
...

نگاهی بر نمایشنامه”دفتر یادداشت‌”نوشته”ژان کلودکاری‌یر”

آن چه که دفتر یادداشت”ژان کلودکاری‌یر” را به کتاب بزرگ زندگی تبدیل می‌کند، همین گسترة مضامین و تنوع مفاهیم پرداخت شده در اثر است که اجازه محدود شدن نمایشنامه در چارچوب یک رویکرد تحلیلی یا تفسیری خاص را نمی‌دهد و جا را برای رویکردهای متنوع به متن ”کاری‌یر” باز می‌گذارد

اشکان غفارعدلی:”دفتر یادداشت” ژان کلود کار‌ی‌یر شرحی است کشاف درباره روابط میان زن و مرد، یا به بیانی بهتر کنکاشی است در احوال انسان. اما کاری‌یر در این دفتر یادداشت تنها به بازگویی و بازنمایی تصویر یک زندگی بسنده نمی‌کند و شخصیت‌ها‏، روابط میان آن‌ها و به طور کلی خط داستانی را چنان بسط می‌دهد که دفتر یادداشتش به کتاب بزرگ زندگی تبدیل می‌شود.
او چنان ساختمان و ساختار اثرش را شکل می‌دهد و شخصیت‌هایش را ترسیم می‌کند که گویی زن و مرد نمایشنامه‌اش نماینده زنان و مردان(و در کل نماینده انسان‌ها) هستند و روابط میان آن‌ها، استعار‌ه و کنایه‌هایی از دایره‌المعارف روابط و مناسبات موجود میان آدم‌ها است.
از همین روست که در روند روایت خط داستانی، در هر لحظه تماشاگر با عمل نمایشی و به تعبیری ساده‌تر، داستان و ماجرای تازه‌ای مواجه می‌شود و علاوه بر این از منظر اجرایی، این تغییر مداوم و تنوع عمل نمایشی باعث می‌شود تا نمایشی که تنها بر دو بازیگر متکی است، در مدت زمان 120 دقیقه هر لحظه مخاطب را با زوایه‌ای دیگر از روابط میان زن و مرد نمایش مواجه کند و بدین ترتیب تا پایان نمایش مخاطب را با خود همراه سازد!
اما راز موفقت کاری‌یر را در حفظ این خط داستانی پویا و گریز از افتادن در دام تکرار، باید پیش از هر چیز باید در طراحی دقیق زنجیره روابط علت و معلولی داستان نمایش جستجو کرد؛ چرا که ساختار و ساختمان پی‌ریزی شده برای روایت خط داستانی این اثر، از چنان پرداخت و توانی برخوردار است که نه تنها شخصیت‌ها را به ورطه حرافی‌های مکرر و زیاده‌گویی‌های رایج سوق نمی‌دهد بلکه برعکس موجبات تهییج مخاطب در چرخه تعقیبِ حاصل از تعلیقِ روند وقایع را نیز فراهم می‌آورد.
بدین ترتیب آن چه که”ژان کلودکاری‌یر” در دفتر یادداشت‌اش به رشته تحریر درآورده است، در مقام اجرا به تصویری دقیق از جهانی جهنمی شبیه می‌شود که در آن می‌توان فقدان عدم ارتباط و سرگشتگی انسان معاصر را به نظاره نشست.
این ویژگی به ظرافت هر چه تمام به واسطه ترسیم روابط میان زن و مرد نمایش با یکدیگر تجلی می‌یابد؛ آن جا که”کاری‌یر” بنیان‌های سست کوچکترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده را با طنزی تلخ و گزنده مورد انتقاد قرار می‌دهد و نقش بازی کردن‌های زن و مرد نمایش در مقابل یکدیگر را به عنوان استعاره و نشانی از فروپاشی روابط انسانی و در یک کلام فروپاشی انسان معاصر به تماشاگر می‌نمایاند.
”سوزان” زنی که در ‎آغاز نمایش در جستجوی مردی به نام”فراند” ـ که با او رابطه داشته و از او باردار است ـ به خانه ژان ژاک ـ مردی که بعداً در جایی اعلام می‌کند که خود فراند است ـ وارد می‌شود، آن قدر در منش و رفتار بی‌انگیزه، سبکسر و باری به هر جهت می‌نماید که اساساً حضورش ـ همان گونه که خود او نیز به آن اذعان دارد ـ کاملاً خنثی و غیر فعال جلوه می‌کند؛ به نحوی که انگیزه او از یافتن”فراند” عملاً به یک خودآزاری و دیگرآزاری(آزار ژان ژاک) تبدیل می‌شود.
از سویی دیگر ژان ژاک نیز که در آغاز به ظاهر متشخص، آراسته و منظم می‌نماید، کم‌کم در رابطه با سوزان تغییر ماهیت می‌دهد و به رقیبی پر و پا قرص برای شرکت در مسابقه خودآزاری و دیگرآزاری تبدیل می‌شود. از این پس رویاها و واقعیات زندگی زناشویی به نحوی در رفتارهای”سوزان” و”ژان ژاک” نمود می‌یابد و البته بدیهی است که”کاری‌یر” در این رابطه تلاش کرده است تا اصلی‌ترین وجوه و ابعاد یک رابطه عاشقانه(یا به ظاهر عاشقانه) را به تصویر کشد.
بنابراین آن چه که سوزان و ژان ژاک در انجام آن‌ اهتمام دارند، نقش بازی کردن در مقابل یکدیگر برای فرار از واقعیت و تلاش در جهت آزار دیگری و به نوعی آزار خود است؛ به نحوی که روند وقایع در انتهای نمایش مجدداً به رفتن یکی از طرفین رابطه، این بار ژان ژاک و ماندن سوزان در خانه ختم می‌شود. حال آن که در آغاز نمایش این سوزان است که گویا پس از ترک”فراند”، به دنبال او، به خانه”ژان ژاک” آمده است.
جالب‌تر آن که در این میان هیچ راهی برای گریز شخصیت‌های نمایش از بن‌بست یا به تعبیری بهتر از جهنمی که در آن گرفتارند، یافت نمی‌شود و این بیش از هر چیز، از بی‌اعتنایی، پوچ انگاری و یأ‌سی ناشی می‌شود که سایه‌اش را بر همه شئون زندگی”سوزان” و”ژان ژاک” می‌توان به وضوح احساس کرد.
شاید از همین روست که تمامی تلاش‌های”سوزان” و”ژان ژاک” برای غلبه بر این یأس و پوچی که در قالب ایده‌ها و اعمال متنوع و بیش از آن در قالب رویا‌های رنگارنگ محقق می‌شود، شکست می‌خورد و بی نتیجه می‌ماند؛ چه آن که پایان نمایش نیز که به نوعی آغاز نمایش را هر چند با تغییراتی جزیی در ذهن تداعی می‌کند، مهر تاییدی است بر این واقعیت که شخصیت‌های نمایش در محیط دایره‌ای از اعمال و روزمرگی‌ها اسیر و گرفتارند که جز نقش بازی کردن در برابر یکدیگر و رقابت در جهت خودآزاری و دیگرآزاری، چاره و راه گریز دیگری برای سهل کردن حرکت در این مسیرِ دوارِ مکررِ هر روزه، ندارند.
بر همین مبناست که”سوزان” هر از گاهی با یک تهدید تو خالی،”ژان ژاک” را وادار به بروز واکنش می‌کند و یا با ساختن دروغی تلاش می‌کند تا حس حسادت”ژان ژاک” را که دیگر به او علاقه‌مند شد برانگیزاند. اما این همه ماجرا نیست چرا که تا پیش از علاقه‌مند شدن”ژان ژاک” به”سوزان” این”ژان ژاک” است که هرازگاهی”سوزان” را تهدید به ترک خانه می‌کند و در عوض”سوزان” همان موضعی را اتخاذ می‌کند که بعدها”ژان ژاک” در برابر سوزان از خود نشان می‌دهد.
از این رو کشمکش جزء جدایی ناپذیر رابطه”سوزان” و”ژان ژاک” با یکدیگر است. گویا قرار است با وجود رگه‌هایی از علاقه میان آن دو”سوزان” و”ژان ژاک” هیچ گاه به یک تفاهم نسبی با یکدیگر نرسند و هر یک در برابر دیگری، نقشی مخالف و کاملاً متضاد را ایفا کند. از این منظر رابطه”سوزان” و”ژان ژاک” به رابطه پیچیده و متناقض نمایی بدل می‌شود که در آن علاوه بر نیاز طرفین به بودن در کنار یکدیگر، گرایش و اهتمامی برای آزاردیگری و به تبع آن آزار خود به چشم می‌خورد. بنابراین شاید بتوان رابطه سوزان و ژان ژاک را در تحلیلی روان شناختی، با نوع رابطه موجود میان”Id” و”Ego” مژدر روان آدمی، مشابه و نظیر دانست و اختلاف و علاقه توأمان آن دو به یکدیگر را تفسیر و تعبیری نمایشی از رابطه این دو جزء سازنده روان آدمی یا همان جهنم درونی که بکت در نمایشنامه”آخر بازی”از آن سخن می‌گوید به شمار آورد!
چرا که ”Id” و”Ego” اندازه که در تضاد و کشمکش با یکدیگر قرار دارند، به همان اندازه نیازمند حضور یکدیگرند و این رابطه‌ای است دو سویه که در صورت عدم وجود یکی از طرفین، فروپاشی روانی انسان حتمی است؛ و این حادثه‌ای است که گویا برای زن و مرد نمایشنامه کاری‌یر اتفاق افتاده است، چرا که ”ژان ژاک” و”سوزان” که با یکدیگر اساساً تفاهم ندارند و دائماً در ستیز و نبرد به سر می‌برند، جدایی از یکدیگر را نیز تاب نمی‌آورند و به نوبت از هم فاصله می‌گیرند و پس از مدتی مجدداً به سوی یکدیگر باز می‌گردند تا کشمکش را از سر گیرند.
جالب آن که نقش”Id” و”Ego” در”سوزان” و”ژان ژاک” متغیر است؛ به نحوی که صحنه‌های آغازین نمایش، سوزان را به عنوان نمادی از ”Id” و ژان ژاک را”Ego” معرفی می‌کند، حال آن که پس از تاثیر پذیری”ژان ژاک”از ”سوزان” و تغییر ماهیت او، این”ژان ژاک” است که نقش ”Id” را ایفا می‌کند و”سوزان”، نقش فرد منطقی‌تر(یعنی نقش”Ego”) را در برابر ژان ژاک اتخاذ می‌کند.
اما با همه این تفاصیل، آن چه که دفتر یادداشت”ژان کلودکاری‌یر” را به کتاب بزرگ زندگی تبدیل می‌کند، همین گسترة مضامین و تنوع مفاهیم پرداخت شده در اثر است که اجازه محدود شدن نمایشنامه در چارچوب یک رویکرد تحلیلی یا تفسیری خاص را نمی‌دهد و جا را برای رویکردهای متنوع به متن ”کاری‌یر” باز می‌گذارد.