نگاهی به نمایش ”خشکسالی و دروغ” نوشته و کارگردانی ”محمد یعقوبی”
یکی دیگر از ویژگیهای کارگردانی در این نمایش، تدارک تقطیعهایی است که هم به کار حذف جملات و کلمات رکیک میآید که خنده تماشاگر را سبب میشوند و هم به کار تکرارهایی میآید که ظاهرا با هدف تاکید آموزشی بر وجود امکانات زبانی و رفتاری متعدد در مناسبات انسانی میان زنان و مردان صورت میگیرد که البته صرفا جنبه تزیینی و تکنیکی دارد و در ذات کنش نمایش تنیده نشده است.

صمد چینی‌فروشان: هیچ پرنده‌ای همیشه در اوج باقی نمی‌ماند. هنرمندان نیز در طول زندگی هنری خود اوج و فرودهایی را تجربه می‌کنند که قابل درک و قابل پیش‌‌بینی است. از هیچ هنرمندی نمی‌توان انتظار داشت که در تمام دوران زندگی خلاق خود آثاری به یک نسبت ابداع آمیز، بی‌نقص و قابل ستایش خلق کند.
هر هنرمندی امضای ویژهای دارد که در سبک، شیوه، ساختار و زبان آثارش خودنمایی میکند؛ اما تفاوت میان نویسندگان تنها به مسئله سبک و شیوه و زبان و حتی تکنیک و ابداعات فن شناختی آنها محدود نمیشود بلکه، به اهداف دراماتیک، نوع و کیفیت تاثیرگزاری مورد نظر و حتی نوع تلقیشان از دغدغهها و نیازهای مخاطب هم مربوط میشود. ناشران، مراکز فرهنگی هنری و تالارهای نمایش نیز اهداف فرهنگی هنری، سیاستها و مخاطبان خاص خود را دارند و هر اثری را در برنامه خود نمیگنجانند و مورد حمایت قرار نمیدهند و یا نبایستی بدهند. تالارهای نمایشی رسولان فرهنگی شهرها محسوب میشوند و لذاست که میباید در انتخاب آثار صحنهای دقت ویژهای به خرج دهند.
محمد یعقوبی را با آثار موفقی همچون: زمستان 66، قرمز و دیگران، پس تا فردا، یک دقیقه سکوت، رقص کاغذ پارهها میشناسیم. به عبارت دیگر یعقوبی با آثار سنت شکناش در حوزههای قالب، فرم و ساختارهای متنی و اجرایی و بعضا آشناییزداییهای انتقادی و کلیشهستیزش در حوزه محتوا و معنا بود که توانست خود را به مثابه یک هنرمند مدرنیست و یک تئاتری متعهد و صاحب نگرش اجتماعی، به جامعه تئاتری ما معرفی کرده و در آن تثبیت کند.
زمستان 66، رقص کاغذ پارهها، یک دقیقه سکوت و حتی قرمز و دیگران و پس تا فردای محمد یعقوبی،
در زمان خود، تکانههایی برای تئاتر ما بودند که آثارشان هنوز باقی است. اما یعقوبی هنوز چالشهای بزرگتری درپیش رو داشته و دارد که در راس همه آنها شاید بتوان به تداوم مسئولیت پذیری، تیزبینی و تعهد اجتماعی نویسنده واقعیت گرای مدرنیستی چون او اشاره کرد تا به پشتوانه آنها بتواند همچنان موقعیت بدست آورده را حفظ کند.
هر شکل، قالب و ساختار نو ظهور و تازهای، در تکرار خود، به کلیشهای آشنا بدل میشود و در این میان آنچه هنوز میتواند آنها را پذیرفتنی و حتی دوست داشتنی کند، درون مایهها و اهداف معنایی و تعاملی نو به نویی است که نویسنده برای آثار جدیدترش اختیار میکند؛ به عبارت دیگر، جامعیت ارتباطی مفاهیم و مضامین انتخابی یک نویسنده برخوردار از یک سبک و شیوه نو اما کلیشه شده است که بقا و حیات هنری او را تضمین میکند.
" خشکسالی و دروغ"، اساسا بر بنیان ایده و عنوانی دوگانه و ناهمسنگ طراحی شده و به صحنه رفته است. به تعبیر روشنتر، از آنجایی که عنوان نمایش با درونمایه، اهداف معنایی و گروه اجتماعی مورد خطاب اثر (در کلیت آن) سنخیت و همخوانی ندارد، آشکارا متناقضنما و تظاهرآمیز جلوه میکند. به ویژه ارجاع متن و بروشور نمایش و اجرا به گفتاری از داریوش کبیر: اهورامزدا، این سرزمین را از دشمن،از خشکسالی، از دروغ، دور بدار؛ که به هیچ وجه با موضوع، مضمون، معنا و محتوای اثر همخوانی نداشته و غیرقابل توجیه جلوه میکند.
[:sotitr1:] اما خشکسالی و دروغ به واقع درباره چیست؟
چنانچه به کرات در فاصله کوتاه تغییر صحنهها، به گونهای گردشی و جذاب، از بلندگوهای سالن شماره یک تماشاخانه ایرانشهر مطالبی پخش میشود، درباره موضوعات و مسائل به ظاهر فراگیر اما به شدت شخصی زیر از جمله اینکه: چرا مردها اینقدر بیملاحظهاند؟ چرا زنها اینقدر سوال میکنند تا دروغ بشنوند؟ چرا زنها اغراق میکنند؟ چرا مردها دوست ندارند خرید کنند؟ چرا زنها اشتباه شوهراشون رو فراموش نمیکنند؟ چرا زنها دوست دارند همه جزئیات رو بدونند؟ و........
دهها سوال مشابه فاقد هرگونه توجیه علمی و حتی آموزشی و دارای حداقل ارتباط با دغدغههای تماشاگران خاص این تماشاخانه است.
درباره اجرای نمایش "خشکسالی و دروغ"
کنش نمایش، در صحنهای خالی، با دورنمای ثابتی از در، پنجره، پردهها و کرکرههای به زیبایی طراحی و نقاشی شده (توسط منوچهر شجاع) جریان مییابد. چند عدد مبل مکعبی شکل هم فضای میانی صحنه را اشغال کرده است. طراحی مدرن و زیبایی که امکان میدهد تا با حداقل جابجایی اشیاء صحنه و دکور، چهار یا پنج مکان مختلف، به راحتی بازسازی و در معرض نگاه تماشاگر قرار گیرد؛ انتخاب هوشمندانهای که ریتم آرام نمایش را حفظ و به صحنههای متعدد نمایش جلوهای شاعرانه و مطلوب میبخشد و در یک چنین فضایی است که جزییترین حرکت چهره و بدن بازیگران در معرض نگاه تماشاگر قرار میگیرد و به اصطلاح، صحنهای بازیگر محور فراهم میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای کارگردانی در این نمایش، تدارک تقطیعهایی است که هم به کار حذف جملات و کلمات رکیک میآید که خنده تماشاگر را سبب میشوند و هم به کار تکرارهایی میآید که ظاهرا با هدف تاکید آموزشی بر وجود امکانات زبانی و رفتاری متعدد در مناسبات انسانی میان زنان و مردان صورت میگیرد که البته صرفا جنبه تزیینی و تکنیکی دارد و در ذات کنش نمایش تنیده نشده است. ویژگی اجرایی دیگر این نمایش، بازیهای رئالیستیک زیبا و به درستی هدایت شده بازیگران با تجربه آن: پیمان معادی، باران کوثری، علی سرابی و آیدا کیخایی است که به رویدادهای نه چندان عمیق، کنشهای عمدتا بیمارگون زنان نمایش و استیصال ناگزیر مردان، جلوهای دوست داشتنی، تماشایی، جذاب و گاه خندهدار میبخشند.