گفتوگو با ”ما بائو ـ شان”
سبک جدید اپرای پکن بیشتر تمایل دارد که از یک مدیر به عنوان کسی که جو و فضای مطلوب را ایجاد میکند و تصاویر مراحل مختلف را با بیان و اجرای ایدهها برای اجرا کارگردانی میکند پیروی کند. این بدان دلیل است که مدیران باید با نگرانیهای مخاطبان در دوران حال در کشور خود مواجه شوند.

لیزا تیلر ریناد۱، ترجمه به زبان انگلیسی: لین یوچن۲ برگردان فارسی: آرزو رحمتی نام «مابائو ـ شان» شاید برای ما چندان آشنا نباشد، اما امروز تقریبا همه محققان، پژوهشگران و منتقدان تئاتر شرق و نیز بسیاری از متخصصان تئاتر در اروپا این بازیگر و کارگردان تایوانی را به خاطر اپراها و تجدید حیات سنتی اپرای پکن (بیجینگ) می‌شناسند.
«مابائوشان» به تازگی در رشته کارگردانی با دفاع از پایاننامهای درباره «یوجین اونیل» موفق به دریافت درجه MFA از دانشگاه ملی هنر تایپه شده است. او آموزش برای بازی در اپرا را به طور جدی از سن نه سالگی در مدرسه ملی اپرای «تایوان» آغاز کرده و بعدها همراه با بازیگران مشهوری چون «لی تونگ چون» و «لیو یولین» در نقش کلیدی «چهره رنگی» که نیاز به تخصص زیادی در هنرهای رزمی و آکروبات بازی دارد، در اپرا به ایفای نقش پرداخته است.
هنر او از آن جهت برای هنرمندان و منتقدان تئاتر سراسر جهان مهم است که سبکی آمیخته از اپرای شرقی و سنن غربی را با هم به همراه دارد. ما بائو شان در سال 1995 توانست از شورای آمریکایی ـ آسیایی بورس تحصیلی تبادل فرهنگی در نیویورک را برای ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد دریافت کند.
تلاش «ما» و همکارانش برای تقویت و حفظ اپرای کلاسیک چین شبیه به حرکت برای حفظ اپرای ایتالیایی در غرب است، هر چند در چین این تلاش برای مخاطبان بیشتری صورت میپذیرد.
این مولف و هنرمند شرایط امروز کشورش را برای رسیدن به هدفی که گروهش دنبال می کند مطلوب و مناسب می داند. او همچنین شرایط را برای بیان موضوعات مختلف مناسب میداند و معتقد است که همین ویژگیها باعث شدند تا اپرای پکن خیلی آسانتر و سریعتر مسیر به روز شدن و تبدیل شدن به شیوهای امروزی را طی کند.
ما بائو شان: از سال 1992 بعد از مدتها مجددا بین دو کشور چین و تایوان ارتباط برقرار شد. بنابراین هیچ تردیدی نیست که از این تاریخ به بعد دیگر هیچ صحبتی در مورد سانسور در تایوان وجود نداشت. اپرای پکن هم از این زمان به بعد تنها به عنوان یک سبک هنری به حیات خود ادامه داد. سبکی که تمایل داشت برای انتقال ایدهها و استدلالهایش از نمادهای بیشتر و شیوههای بیان غیرمستقیم استفاده کند. گروه ما هم این ویژگی را برای بیان ایدههایش در مورد سرکوب دولت، بهرهبرداری سیاسی یا بروکراسیهای غیرمستقیم، مورد استفاده قرار داد. اما در سبک جدید اپرای شهر پکن ما همچنین در مورد مسایل گستردهتر موضوعی مانند مسایل سیاسی که پیشتر به سختی میشد به آنها پرداخت بحث میکنیم، ضمن اینکه در شکل جدید، نقش کارگردان و نمایشنامهنویس به یک بحث مهم برای ما تبدیل شده است. ما امروز با تمرکز بر این دو حوزه شغلی تئاتر، کارمان را خلقت ثانویه مینامیم. در این رویکرد جدید توسعه داستان، مسایل معاصر، امکانات چند رسانهای، نور، موسیقی و ... با هم ترکیب شدهاند.
آواز خواندن بازیگران و بازی کردن آنها در اجرا، اسکلت اصلی کارهای تلفیقی "ما بائو شان" است اما در واقع صحنه پوشش رویین این اسکلت است. این شیوه مسلما مشکلاتی را برای نوازندگان به وجود میآورد چرا که اپرای سنتی پکن به مهارتهای واقعی نوازندگان، مثل جنس صدا، دقت در نواختن، اقداماتی ساده بدون تکیه بر بازی خارجی، آرایش و ... نیاز دارد. "ما" با تلفیق شیوه غربی و تئاتر سنتی شرق به نحوی دیگر کارش را مدیریت می کند.
ما بائو شان: سبک جدید اپرای پکن بیشتر تمایل دارد که از یک مدیر به عنوان کسی که جو و فضای مطلوب را ایجاد میکند و تصاویر مراحل مختلف را با بیان و اجرای ایدهها برای اجرا کارگردانی میکند پیروی کند. این بدان دلیل است که مدیران باید با نگرانیهای مخاطبان در دوران حال در کشور خود مواجه شوند. پس باید احتمال داد که تواناییهای اجرا ممکن است کاهش پیدا کند و باید بپذیریم که دیگر نوازندگان نیاز به آموزش ندارند یا اینکه دست کم کار آنها مثل گذشته سخت نیست و حتی مثل قبل برای قبول شدن به عنوان یکی از شخصیتهای شرکتکننده در اپرای پکن نمیبایست مراحل سختی را پشت سر بگذارند. دیگر تقابل خیر و شر و توطئه دووجهی ـ تقسیم همه چیز به خوب و بد ـ در اپرای پکن از سوی مخاطبان امروز قابل قبول نیست و مورد استقبال قرار نمیگیرد و همین سلیقه جدید باعث شده که اهمیت گروه نوازندگان در سبک جدید کاهش یابد.
مابائو شان کلیت تئاتر تلفیقی و ترکیبی اش را به عنوان فرآیندی خلاقه به همه منتقدان معرفی می کند و در این روند خلاقانه تولید، از همه بخشهای کارش لذت می برد. اما در عین حال طبیعی است که در مقابل عناصر آشنایی که تماشاگران درباره تئاتر سنتی میدانند و شاید در برخی حوزههای دیگر با دشواریهایی هم مواجه است.
ما بائو شان: از کل فرایند تولید کارهایم لذت میبرم، اما دقیقاً نمیتوانم بگویم چه زمانی این فرآیند لذت بخش با مانع روبرو می شود. گاهی اوقات برقراری ارتباط با بازیگرانی که در مورد چگونگی ابراز عواطفشان گیج هستند، برایم خیلی مشکل است. اندام ظریف در اپرای شهر پکن کمتر نگرانکننده است، اما انگیزه برای بازی کردن بسیار اهمیت دارد. من به عنوان یک کارگردان شرقی که در تئاتر غرب آموزش دیده است تمایل زیادی به تأکید بر عنصر انگیزه برای انجام اقدامات بعدی دارم. در واقع من معتقدم که انگیزه، مرحله جداسازی واقعیت از تجربههای زندگی را امکانپذیرتر میکند.
گسترش ابعاد و توصیف شخصیتهای تلطیف شده در اپرای سنتی چینی که پتانسیلهای افزایش عملکرد را هم در خود دارند کمک خوبی به من میکند تا بتوانم با آن به یکپارچهسازی روشهای کارگردانی غربی بپردازم. با این حال برای بازیگرانی که سالها برای ایجاد نقشهای اپرایی سنتی آموزش دیدهاند، بدون شک نگرانی اصلی نمیتواند کشف امکانات جدید برای ایفای نقش در این اپرا باشد.
برخلاف بسیاری از کارگردانانی که به واسطه آثار متفاوتشان در تئاتر چین و تایپه به دفعات مورد انتقاد تند و صریح منتقدان قرار می گیرند و همیشه هم در برابر منتقدان موضع دارند میانه "ما" با منتقدان همواره خوب بوده است. "ما" کار خودش را میکند و در عین حال همواره نقدپذیر هم نشان داده است.
[:sotitr1:]ما بائو شان: از دو نقد مفید و سازنده در مورد کارهایم میتوانم به روشنی یاد کنم. یکی از این نقدها در مورد «وانگ کوایی» بود. ما این اجرا را در جشنواره هنرهای سنتی تایپه در سال 2007 روی صحنه بردیم. در واقع اجرا یک آزمون و تجربه جدی برای اپرای سنتی شهر پکن به حساب میآمد و به طور کامل با ارکستر موسیقی چینی کار شده بود. در اپرای شهر پکن موسیقی زهی و سازهای کوبهای بیشتر با تمایل به انعطافپذیری کامل مورد استفاده قرار میگیرند در حالی که در ارکستر به مقدار زیادی کار برای تغییر در تمرینات نیاز داشت. یکی از منتقدان در این رابطه نوشته بود: من میبایست در مورد استفاده از موسیقی دقت بیشتری به خرج میدادم و بهگونهای موجز از آهنگ و موسیقی استفاده میکردم.
نقد دیگر در مورد یک قطعه نمایشی بود که آن را در سال 2008 کارگردانی کردم و سعی داشتم که در آن بر ریتم عملکرد تمرکز داشته باشم. در آن نقد پیشنهاد شده بود که برخی صحنههای طولانی و غیرضروری، مختصر و خلاصه شوند و عملکرد اجرایی بتواند با این ایجاز لذت بخشتر به روایت گذاشته شود. در آن نقد به من پیشنهاد شده بود که به عنوان یک کارگردان ایدههایم را با صداقت بیشتر و جسورانهتر در اجرا مطرح کنم.
بائو شان همواره در تلفیق و ترکیب مولفه های تئاتر شرق و غرب موفق نشان داده است. از جمله آثار موفقش در این زمینه نمایش "کلاه" است که از بکت تاثیر گرفته است.
ما بائو شان: در واقع «در انتظار گودو» در این قطعه نمایشی به نوعی با استفاده از زبان بدن بازیگر و پرداخت سادگی در سبک و زبان، فشردهسازی شده است. نمایش با به بازی درآوردن کلاه با به چالش کشیدن مفاهیمی چون انتظار، هیجان و نفرت و گذر از این تمها به سمت ناامیدی، به نوعی در پی نشان دادن پوچی انسان است.
اینکه اصلا یک کارگردان شرقی با وجود تسلط چندین و چند ساله مولفه ها و معیارهای سنتی و حکومت همواره و هنوز آن در تئاتر کشورش به سراغ تبدیل، ترکیب و تلفیق میرود خود مسألهای است که منتقدان تئاتر "ما" را همواره به بحث در مورد آثار او وادار کرده و این بحثها حتی به اروپا هم کشیده شده است.
من بعد از چندین سال کارگردانی و بازیگری در تئاتر متوجه شدم که روند تبدیل این متون و یا حرکت بین بازیگری در اپرای شهر پکن و نوع واقعگرایانه آن به سبک غربی میتواند به نوعی دیالکتیک میان سمبولیسم و رئالیسم منجر شود. در این حالت اگرچه برخورد بین سبکهای سنتی و مدرن به عنوان یک اقدام آزمایشی مورد استفاده قرار میگیرد اما در واقع تعامل و تبادلی جدی را میان سنت و مدرنیته در معنایی وسیعتر و ارتباط میان شرق و غرب را به صورت گستردهتر امکانپذیر میسازد.
پسزمینه اپرای شهر پکن به من درسهای دقیق و ظریفی در بازیگری آموخت و آنچه به عنوان یک کارگردان از تئاتر غرب آموختم این بود که چگونه به کارکردن بر روی مخاطبان و نگرانیهایشان در ارتباط با تئاتر فکر کنم. برای من این تعامل سفری برای پیوند دادن سنتها با دنیای معاصر است. به عنوان مثال در تلاش برای ایجاد ارتباط میان تئاتر ابزورد و اپرای شهر پکن به دنبال یافتن یک فرم مناسب تئاتری بودم که بتواند هر دو این شیوهها را با هم داشته باشد و در ترکیب و تعامل با هم قرار دهد. حالا هم معتقدم که یکپارچهسازی مؤلفههای امپرسیونیستی اپرای شهر پکن با عناصر تئاتر مدرن، راه را برای به دست آوردن و ایجاد یک اجرای هنری با روح زمانه ممکن ساخته است.
"ما بائو شان" پروژههای مشترک و ترکیبی تئاتر شرق و غرب را برای پایاننامه اش در مقطع MFA انتخاب کرده و به انجام رسانده است. حالا که این درجه را دریافت کرده، ظاهرا قصد دارد تا ترکیب تئاتر شرق و غرب را باز هم در کارگردانی اش ادامه دهد.
ما بائو شان: من به زودی آزمایشهای جدیدی را با پروژههای جدید شروع خواهم کرد. امیدوارم که این امکان فراهم شود تا به زودی کار بر روی «رویای نیمه شب تابستان» شکسپیر را آغاز کنیم. من برای احیای هنر سنتی تایوان در این نمایش به عنوان بازیگر و کارگردان حضور خواهم داشت. امیدوارم که بتوانم آزمایشات ترکیبی در مورد تئاتر شرق و غرب را ادامه بدهم و آرزو دارم که هنر اپرای سنتی دوباره شکوفا شود و توانایی ادامه دادن را هم داشته باشد.
1ـ لیزا تیلر ریناد: کارشناس ارشد کارگردانی، دکترای تاریخ تئاتر / نقد. مدیر آموزش در کالیفرنیا. او بازیگری را در آمریکا آموخت و در سراسر ایالتهای این کشور آن را تجربه کرد. در موسسات مهم تئاتر در سراسر آسیا کار کرد و سخنرانیهای گستردهای در حوزه آوانگاردیسم در سراسر اروپا داشت. در سال 2010 و 2011 او مهمان فرهنگستان روسیه و امور خارجه در سن پترزبورگ بود و در سمینار کارگردانی، صورت و گفتار شرکت کرد.
2ـ لین یوچن: کارشناسی ارشد رشته زبان انگلیسی در سال 2003 از دانشگاه ملی چونگ سینگ. کارشناسی ارشد دوم در رشته تئاتر از دانشگاه رویال هالووی لندن در سال 2006. طی دورههای آموزشی تئاتر در آتن، او در دانشگاه بینالمللی لندن بازیگری و کارگردانی را همزمان آموخت و در حال حاضر مشغول نوشتن پایاننامه دکترای خود در دانشگاه ملی هنر تایپه است و همزمان مشغول انجام پروژه تحقیقی میدانی در کشور اندونزی است.