در حال بارگذاری ...
...

”الهه من و خلوت عمو پناه” به یاد حسین پناهی خوانده شد

به مناسبت اولین سالمرگ حسین پناهی، نمایشنامه”الهه من و خلوت عمو پناه” در خانه هنرمندان خوانده شد. ”الهه من و خلوت عمو پناه” دومین نمایشنامه محمد احمدی‌نیا است که تحت تاثیر هشت سال دوستی با مرحوم حسین پناهی، گفت‌وگوها و درد و دل‌های عموحسین، نوشته شده است.

زهرا شایان‌فر:
”گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه
انجیر می‌خواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه”
به مناسبت اولین سالمرگ حسین پناهی، نمایشنامه”الهه من و خلوت عمو پناه” در خانه هنرمندان خوانده شد.
”الهه من و خلوت عمو پناه” دومین نمایشنامه محمد احمدی‌نیا است که تحت تاثیر هشت سال دوستی با مرحوم حسین پناهی، گفت‌وگوها و درد و دل‌های عموحسین، نوشته شده است.
سالن بتهوون.ساعت 19 - 17 مرداد ماه 1384
عمو پناه با نقش‌خوانی سیاوش چراغی‌پور و باد با نقش‌خوانی محمد احمدی‌نیا جان می‌گیرند. بهروز سالمی شرح صحنه‌ می‌خواند و بسیاری از تماشاگران حسین پناهی را در یاد و خاطرشان زنده می‌بینند. باد، شیفته الهه رفته خویش و عمو پناه، در خلوت خیال رازگوی نازی، به کهکشان‌هایی می‌اندیشند که شکاف کوچک کفش در یک شب بارانی زیر پای‌شان قرار داده است. احمدی‌نیا، نویسنده و کارگردان این اثر می‌گوید:«طرح اولیه این نمایشنامه چند روز بعد از فوت عمو حسین نوشته شد. اوایل قصدم این بود یک نمایشنامه کامل نوشته شود. از آن جا که امکان روی صحنه بردن آن وجود نداشت به صورت مجموعه‌ای از درد و دل‌های دو شخصیت”باد” و ”عمو پناه” درآمد.»
احمدی‌نیا ادامه می‌دهد:«برای نمایشنامه‌خوانی این متن مشکلات زیادی داشتم. برای مراسم بزرگداشت حسین پناهی تئاترشهر پاسخ داد که نمایشنامه‌خوانی نداریم. سال گذشته نیز در همین زمان آقای خورشیدباختری پاسخ دادند که کار شما جنبه دراماتیک ندارد.»
وی می‌افزاید:«ما همه فکر می‌کنیم عامل پیش برنده یک درام مخالف‌خوانی است ولی باید در نظر گرفت که گاه می‌توان دو نوع گفتاری را در نمایشنامه لحاظ کرد.»
لازم به ذکر است”الهه من و خلوت عمو پناه” همچون اجرای دو نفره یک شعر بزرگ در جدال با دیرفهمی بشریت مسخ شده، ساده و روان می‌گذرد و با سفر باد و عمو پناه به سوی بالا به پایان می‌رسد.
”تازه داشتم می‌فهمیدم که فهم ما چقدر کمه
اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه”
احمدی‌نیا تاکید می‌کند:«من به متن ایمان کامل داشته و دارم.»
و در پاسخ ما می‌گوید:«باد و عموپناه هیچ وقت روبروی هم قرار نمی‌گیرند. تک تک اجزاء اثر روی لحظات گذشته و خاطرات من و عمو حسین استوار شده است.»
و ادامه می‌دهد:«عموحسین هم هیچ وقت توضیح نداد، منظورش از تفاوت گوگرد و فسفر چیست. تنها توضیح موجود، وجود حسین پناهی است.»
و گفته‌هایش را با این جملات پایان می‌دهد:«آن قدر درگیری این اشخاص بزرگ و غیرقابل باور است که کدگذاری‌های متعارف نمایشنامه‌نویسی در آن جایی ندارد.»