گزارشی از نشست نقد و بررسی نمایش ”کشتار خاموش”

نشست نقد و بررسی نمایش "کشتار خاموش" نوشته و کار "نصراله قادری" به همت کانون ملی منتقدان تئاتر ایران و با حضور منتقدان این کانون متشکل از علیرضا غفاری، منوچهر اکبرلو و مصطفی محمودی در تالار سایه برگزار شد.
به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر، این نشست با استقبال هنرمندان، اهالی رسانه، منتقدان و دانشجویان و با حضور نصراله قادری (نویسنده و کارگردان)، بهیه خوشنویسان (طراح لباس) و فرشاد منظوفینیا (طراح صحنه) نمایش "کشتار خاموش" همراه بود.
در ابتدا مصطفی محمودی دلایل دوری 4 ساله قادری را از صحنه نمایش پس از اجرای عمومی "کوچه عاشقی" که عنوان پرمخاطبترین نمایش سال تماشاخانه سنگلج را از آن خود کرده بود، سؤال کرد.
وی همچنین به دغدغههای متعدد قادری به عنوان نویسنده اثر اشاره کرد و افزود: شکاف بین نسلها، عشق و نفرت، حقوق پایمال شده بشر، سلطه طلبی و استکبار، استفاده ابزاری از دین از جمله برخی دغدغههایی بودهاند که در داستان "کشتار خاموش" به چشم میخورند و به نظر میرسند حجم زیادی را به خود اختصاص دادهاند.
در ادامه نشست منوچهر اکبرلو در سخنانی نمایشنامه را دارای تمی سیاسی دانست و تاکید کرد: این اثر از معدود آثاری است که در ژانر سیاسی در چند سال اخیر تولید شده و به صحنه آمده است؛ تک ساحتی شدن انسانها از نگاه جهانبینی قادری، معلق بودن اثر میان مدرنیسم و پست مدرنیسم، نداشتن ساختار ارسطویی و گروتسک موجود در متن و اجرا از جمله مواردی بود که این منتقد به آنها اشاره کرد.
پس از سخنان وی "علیرضا غفاری" دیگر منتقد حاضر در جلسه، درخصوص سه کارکرد اصلی نقد به بیان نکاتی پرداخت و تاکید کرد این سه کارکرد اصلی متاسفانه هنوز در تئاتر ایران رخ نداده است.
وی همچنین اشاره کرد که هنوز در تئاتر ایران تعریف مدون و دقیقی از مدرنیسم و پست مدرنیسم وجود ندارد. وجود قصههای موازی در داستان اصلی "کشتار خاموش" که هر یک قابلیت تبدیل به پنج نمایشنامه را دارند از دیگر سخنان غفاری در خصوص متن کشتار خاموش بود.
نصراله قادری در ادامه جلسه توضیحاتی را درباره سخنان منتقدان بیان کرد و گفت: متن "کشتار خاموش" مطلقاً پست مدرن است. ضمن اینکه داستان بسیار روشن و واضحی نیز دارد و در کنارآن حرف مهمی هم نمیزند. به جرات میگویم که "کشتار خاموش" یکی از بیخاصیتترین متنهایی است که تاکنون نوشتهام.
وی تاکید کرد: مسالهای که در این متن برایم اهمیت دارد، تقابل دو نسلی است که همدیگر را درک نمیکنند. نسل قدیم به نوعی خدا را به نفع خود مصادره کرده و از سوی دیگر نسل جدید پی جوی خداست.
وی خاطرنشان کرد: این اثر سیاسی نیست به دلیل اینکه اثر سیاسی پروپاگانداست و مصادره به مطلوب میکند؛ در حالی که "کشتار خاموش" نه پروپاگانداست و نه در پی مصادره به مطلوب. ضمن اینکه کار گروتسک و تم آن نیز ناکاربر است.
وی در پایان سخنانش افزود: آدمهایی مثل "بزرگ" داستان ما الینه شدهاند و تنها چیزی که از زندگی دریافتهاند مبارزه است و سیاست. بنابراین او به سادگی از کنار جنازه همسرش عبور میکند و زمانی که بالای جسد دخترش میرسد از بیم تعقیب کنندگان فرار را بر قرار ترجیح میدهد.
منوچهر اکبرلو در بخش دوم سخنانش بر سیاسی بودن اثر نیز تاکید کرد و یادآور شد: اندیشهای که در نمایش حاکم است مبتنی بر سیاست اداره جامعه و هدایت جامعه شکل گرفته است.
همچنین علیرضا غفاری نیز با تاکید بر این که زیباترین و کاربردیترین قسمت این اثر حضور نمایندهای از نسل کنونی است این سؤال را مطرح کرد که چرا در انتهای داستان، نماینده نسل کنونی که پرخاشگر، جستجوگر و معترض است دست به خودکشی میزند؟ و چه کسی ادامه دهنده راه او خواهد بود؟ وی این بخش را از نقاط ضعف داستان دانست.
نصراله قادری نیز در پاسخ گفت: من زمانی که بخش مربوط به خودکشی مونیکا را مینوشتم از شدت تاثر گریستم، اما مساله اینجاست که قهرمان داستانم به راه خودش میرود. چون این نسل به خلاء رسیده و راه روشنی برایش متصور نیست و بنابراین نمیتوانم او را نگه دارم تا منجی نسل آینده شود. وی مجدداً تاکید کرد آثار سیاسی از ساحت کیفی در قسمت نمایشهای پروپاگاندا قرار میگیرند که دارای تاریخ مصرف هستند و این اثر به دلیل اینکه صاحب تز اجتماعی نیست، پس سیاسی هم نیست.
در ادامه جلسه، مصطفی محمودی از منتقدان حاضر در جلسه خواست درباره اجرای اثر و طراحی صحنه و لباس سخن بگویند.
"علیرضا غفاری" در این بخش عنوان کرد: تئاتر هنر نشانه هاست و از این منظر طراحی صحنه و لباس مهمترین عامل است. من مایل بودم ماهیهایی که در سه آکواریوم موجود در صحنه حضور داشتند سرنوشتی پیدا میکردند یا اشارهای به آنها میشد که این اتفاق رخ نداد.
وی با تاکید بر صحیح بودن طراحی لباس و رنگ آنها به وجود پارچه قرمزی که در ابتدای نمایش بر روی سه تن از شخصیتهای داستان افتاده اشکال وارد کرد و اظهار کرد: اگر هر سه داخل پارچه قرمز هستند پس باید از یک جنس باشند؛ اما یک نفر از سه نفر حاضر در صحنه بر اساس روحیات و شناختی که از شخصیتش در داستان داریم از جنس آن دو نفر دیگر نیست.
وی استفاده از واکر و ویلچر را که به نوعی نشانگر بخشی از روحیه شخصیتهای منفی داستان است، از نکات خوب طراحی ذکر کرد و در انتها افزود: اجرا بر اساس متن به نگاه کارگردان بسیار نزدیک است.
در ادامه این نشست به درخواست مصطفی محمودی، بهیه خوشنویسان و فرشاد منظوفینیا توضیحاتی را در خصوص طراحی صحنه و لباس ارائه دادند.
این نشست با طرح سؤالات و دیدگاههای افراد حاضر در جلسه از عوامل اجرایی و منتقدان حاضر در نشست پایان یافت.