گزارشی از اجرای نمایش”دوشیزه و مرگ”به کارگردانی محمد حیدری
اجرای حیدری بدون تنشهای آشکار و با ریتمی آرام میگذرد شخصیت زن آن قدر معقول و سرشار از اندیشه بر صحنه حضور دارد که نمیتوان انتظار ۱۵ ساله او و اشتیاق انتقام را در وجودش باور کرد. به واقع آن لحظه که نمایش به پایان میرسد در تماشاگر نیروی آغاز نمایش را ایجاد میکند.
زهرا شایانفر:
”دوشیزه و مرگ” نوشته آریل دورفمان به بازخواست شکنجهگران پس از سالهای قدرت و اذهان شکنجه شده دورههای اسبتداد میپردازد. این نمایشنامه توسط محمد حیدری کارگردانی شده و در سالن نو مجموعه تئاترشهر روی صحنه قرار دارد.
در نمایش”دوشیزه و مرگ” حیدری، زنی که 15 سال قبل مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته است یکی از شکنجه گران را به طور اتفاقی یافته و قصد دارد از او انتقام بگیرد. همسر زن که از 15 سال قبل درباره آن چه بر سر همسرش آمده است سکوت اختیار کرده، اینک مانعی برای جنون انتقام زن میشود و با کمک همسر به شکنجهگر اعترافات او مکتوب میشود. اما زن که میداند همسرش جایگاه اجتماعی خود را فدای انتقام جویی او نخواهد کرد با برخی اختلافهای کوچک خاطراتش را تعریف کرده است. پس از قرائت اعتراف نامه، زن او را که با اطمینان در حال خروج از منزل است بر زمین میاندازد و با شمارش زن برای شلیک به شکنجهگر نمایش به پایان میرسد.
تفاوتهای عمده
اثر حیدری تفاوتهای عمدهای با نوشته دورفمان دارد، در حالی که هر دو یک متن هستند. محمد حیدری، درباره انتخاب متن و دیدگاهش چنین میگوید:«هر کس که متنی را میخواند، دیدگاه خاصی نسبت به آن پیدا میکند. در واقع با دیدگاه خودش آن متن را میخواند. وقتی با دیدگاه اجرایی به اثر نگاه میکنید باید شرایط دیگری را نیز مدنظر بگیرید. قطعاً توانایی گروه اجرایی، میزان قدرت مالی و امکانات اختصاص یافته به گروه در شکل نهایی اجرا موثرند و من به عنوان کارگردان باید همه ابعاد یک اجرا را در نظر بگیرم و در سطح یکدیگر با چیدمانی قابل قبول ارائه دهم.»
وی ادامه میدهد:«هیچ گاه قصد حذف قسمتهایی از متن را نداشتهام ولی در مرحله نخست با مدت زمان اجرا مسئله داشتیم که متن اصلی یک ساعت و سی دقیقه است ولی مدت زمان نمایش ما 50 دقیقه تنظیم شده است. علاوه بر این تنظیم ما با نمایش اصلی تفاوت دارد. حرف اصلی نمایشنامه چیز دیگری است که حتی در چنین سالنی نمیتوانید آن را اجرا کنید.»
این کارگردان تئاتر برای توضیح بیشتر دیدگاهش میافزاید:«قطعاً شما و من و هر کس دیگر که نمایشنامه را انتخاب میکند در ابتدا باید از این نمایشنامه لذت ببرد و درگیر فضای اصلی شود که قطعاً من نیز از این قاعده مستثنی نیستم. به نظر من آن چه در این نمایش طرح میشود، مسئلهای جهانی است. در حال حاضر همه جهان شریک چنین فضایی است با این مسئله درگیر است و همین موضوع باعث شد آن را انتخاب کنم.»
وی ادامه میدهد:«شرایط اجتماعی جوامع گونان این اتفاق را لمس میکنند و با تغییراتی که در روند و نوع نمایش ایجاد شده است شخصیتها نیز تغییر کردهاند.»
اجرای حیدری بدون تنشهای آشکار و با ریتمی آرام میگذرد شخصیت زن آن قدر معقول و سرشار از اندیشه بر صحنه حضور دارد که نمیتوان انتظار 15 ساله او و اشتیاق انتقام را در وجودش باور کرد. به واقع آن لحظه که نمایش به پایان میرسد در تماشاگر نیروی آغاز نمایش را ایجاد میکند.
حیدری درباره این شرایط میگوید:«من شخصیت مثبت و منفی ندارم. همه آدمها اشتباهی مرتکب شدهاند و در روند داستان آن اشتباه را با اشتباهی دیگر جبران میکنند.»
وی میافزاید:«در شیوه بازیگری، هیچ کدام از شخصیتها آدمهایی نیستند که بخواهند براساس منطق از موقعیتشان دفاع کنند. هر یک برای نجات خودش از مخمصهای که در آن گیر افتاده است تلاش میکند. همسر زن نیز در حال تلاش برای دفاع از خود است و سعی میکند به جای انتقام جویی، خودش را مبرا کند چون موقعیتش به خطر افتاده است. زن نیز با توجه به آن که شرایط به ضرر اوست سعی دارد خود را نجات دهد.»
حیدری توضیح میدهد:«سعی کردهام همه حسها را به لایههای درونی بازیگر ببرم. نگاه من به شخصیتها شکل داده است. عقیده دارم اگر قرار است اتفاقی بیفتد باید یک چیز پنهان در وجود بازیگر باشد. حتی لحظاتی بودهاند که بازیگر میبایست داد بزند ولی به شدت تاکید داشتهام آن را به صورت عکسالعملی خارجی بروز ندهند.»
وی عقیده شخصیاش را در این باره چنین ابراز میکند:«این نوع اجرا تاثیر بیشتری بر مخاطب میگذارد. وقتی به دلیل شرایط و امکانات، چیزی را نمیتوان نشان داد باید به شکلی دیگر پرداخت شود.»
حیدری برایمان مثال میزند:«اگر در پنج دقیقه اول، یک شلیک در صحنه اتفاق بیفتد، باید این روند در نمایش تا انتها ادامه یابد.»
با تاسف ادامه میدهد:«مسائل حاشیهای تئاتر به مراتب از مسائل اصلی مهمتراند. وقتی در تئاتر با واقعیت روبرو میشوید. مخاطب امروز ما دیگر با قصه درگیر نمیشود و تحمل مقدمه چینی را ندارد. من نیز همه مقدمهها را از او گرفتهام و او را یکراست به سراغ اصل ماجرا بردهام.»
وی چنین ادامه میدهد:«مخالف این جمله هستم که تماشاگر باید پایان را حدس بزند بلکه این وضعیت نمایش است که هیچ گاه تمام نخواهد شد. این بازی قدرت را نمیتوان تمام کرد.»
بازیها کمتر در عمق دیده میشوند
در روند اجرایی نمایش دوشیزه و مرگ بازیها کمتر در عمق دیده میشوند. بهناز نازی بازیگر زن یک روند یکنواخت و در سطح را طی جریان نمایش حفظ میکند. سعید داخ نیز حتی با توجه به بازی محدودش به علت در بند بودن تواناییهای بالقوه بازیگریش را به نمایش نگذاشته است. مهران امامبخش در نقش همسر زن، با همه قدرتی که در ایفای نقش دارد و میدان بازی بیشتری نیز در اختیار اوست، در سطح مانده گرچه بهترین بازی این نمایش را ارائه کرده است.»
حیدری میگوید:«هر وقت تجربهای به پایان میرسد شروع تازهای برای آن تجربه است. از همه بازیگرانم راضی بودهام و هستم. سعی کردهام درگیری ذهنی افراد در عمق وجودشان پرداخت شود. در واقع همه آن چه بر صحنه رخ میدهد را یک بازی دیدهام که همواره تکرار میشود. حتی زن درگیر بازی شده است. بازیای که خودش آن را هدایت نمیکند. شرایط قدرت در این نمایشنامه به گونهای تنظیم شده است که همه اشخاص خود را درگیر یک بازی دیده و باید به هر ترتیب از این بازی بیرون روند. قرار نیست اتفاق تازهای بیفتد.»
حیدری توضیح میدهد:«ما یک قالب رئالیستی را با فرمت غیر متعارف انتخاب کردهایم. قطعاً این کار کاستیهایی دارد.»
و در پایان تاکید میکند:«در نمایش من هرگز پایان خوشایند وجود ندارد، چون خشونت هرگز خوشایند نیست.»