گفتوگو با ” اردشیر صالحپور” دبیر چهاردهمین جشنواره بینالمللی نمایش عروسکی
ما در شعار و استراتژی خود به این امر تأکید ورزیدیم که برای جهانی شدن نخست باید ایرانی بود. این امر هرگز به معنای نفی ارزشهای تئاتر غرب نیست. اتفاقاً درست برعکس، ما از متدلوژی و تجارب تکنیکی آنان بهرههای بسیاری در نمایش عروسکی گرفتهایم. همه ساله در جشنواره ما بهترین گروههای نمایشی خارجی شرکت داشته و تازهترین دستاوردهای خود را در جشنواره ما به نمایش میگذارند.

جشنواره نمایش عروسکی رویکرد به نمایش‌های ایرانی را در دستور کار خود قرار داده تا هنرمندان این رشته را به سمت و سوی قصه‌ها، متل‌ها، افسانه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و حکایات و روایات ایرانی و عروسک‌های بومی و محلی و ملی ایرانی بکشاند. همین موضوع چشم‌انداز این جشنواره را تشکیل می‌دهد . به همین انگیزه و به منظور آشنایی هر چه بیشتر با این استراتژی فرهنگی و تبیین این اهداف با دبیر جشنواره به گفت‌وگو نشسته‌ایم.
چرا نمایش ایرانی، آیا این امر تیشه به ریشه زدن تئاتر است؟
درست برعکس، این گام رویکرد و اقدامی برای استحکام نمایش ایرانی است. به راستی ما از معرفت و بصیرت فرهنگ خودی و هویت ایرانی بسیار دور افتادهایم و این امری است که به شدت کودک ایرانی و حال و هوای او را به مخاطره میافکند. عروسکها و قصههای بیشماری با هیچ ضابطه و هدفمندی و نظارتی ذهن کودک امروزی را به خود مشغول میدارند. تجهیزات ، ابزار ، وسائل و فیلمهای متواتری که در بازارهای امروزی وارد میشوند قرابت چندانی با فرهنگ ، خلقیات و روحیات ما ندارند. فرهنگ ما قدرت مقابله با چنین تهاجماتی را ندارد. سوپرمن، بت من، لاکپشت نینجا، شرک، اسکودبی، آواتار، الوین و سنجابها و... آن چنان ذهن کودک ما را مشغول میکند که ناتوانی ما را روز به روز آشکارتر میسازد. برای این مقابله نابرابر و تهاجم عدیده چه باید کرد؟ جالب توجه آنکه اکثر این فیلمها را کمپانیهای آمریکایی میسازند و کودک ایرانی بیتابانه تا قسمتهای سریالی آن را پشت سر هم خریداری میکند، ولی در این میانه ما برای ارائه فرهنگ و هویت خودی چه کردهایم؟ در چنین تقابل و تغابنی آیا رویکرد به نمایش ایرانی سم است؟ آیا توجه به ریشههای فرهنگ ایرانی و تولید آثار نمایش عروسکی مهم و براساس قصههای ایرانی تیشه به ریشه زدن است!
چه تأکیداتی بر این رویکرد دارید؟
ما در شعار و استراتژی خود به این امر تأکید ورزیدیم که برای جهانی شدن نخست باید ایرانی بود. این امر هرگز به معنای نفی ارزشهای تئاتر غرب نیست. اتفاقاً درست برعکس، ما از متدلوژی و تجارب تکنیکی آنان بهرههای بسیاری در نمایش عروسکی گرفتهایم. همه ساله در جشنواره ما بهترین گروههای نمایشی خارجی شرکت داشته و تازهترین دستاوردهای خود را در جشنواره ما به نمایش میگذارند. در عوض ما این فرض را مدنظر داریم که بتوانیم نمونههایی اصیل از فرهنگ ملی و هویتی خود را به آنان نشان دهیم و گامی در جهت تقویت و بهرهوری از قصههای ایرانی برداریم رویکرد به نمایش ایرانی برای ما یک تنفس نیست، یک ضرورت فرهنگی است. در ارائه این طرح من با تمامی نهادهای حقیقی و حقوقی عروسکی و هنرمندان رایزنی کردهام. این رویکرد نتایج مثبت و درخشانی را در پی خواهد داشت، هم چنانکه در سال گذشته ما توانستیم کتاب جامعی درخصوص معرفی عروسکهای ایرانی باسابقه و صبغه متفاوتی از اقصی نقاط ایران منتشر کنیم، سه جلد نمایش ایرانی به چاپ رسید و قریب به 300 متن نمایشی مهم از فرهنگ ایرانی به دبیرخانه جشنواره واصل شد. چند نمایش ایرانی با مضمون ایرانی در جشنوارههای داخلی و خارجی اجرا داشتند که اتفاقاً استقبال خوبی از آنان صورت گرفت.
امسال کدام شعار را مدنظر دارید؟
حکمت قدیم و منظر جدید، آیا میتوان قصههای تازهای را از آثار کهن باز جست؟
آیا میتوان مفاهیم ایرانی را در نمایش عروسکی ایرانی بازگفت؟ چگونه میتوان نمایشی با هویت ایرانی و ارزشها و ویژگیهای ایرانی تولید کرد؟ چگونه میتوان قصههای محلی را ملی کرد و قصههای ملی را بینالمللی و جهانی و به عبارتی اهداف ما در این شعار و استراتژی خلاصه میشود: هویت ایرانی، فرهنگ جهانی
چه توصیهای در این زمینه دارید؟
برای رسیدن به تئاتر ایرانی تنها نباید از پل غرب عبور کرد. هر چند بهرهگیری از تجارب آنان بسیار میتواند کارساز باشد. این الزام وقتی روشن میشود که هنرمندان بتوانند در جشنوارهای بینالمللی نمایش ایرانی تولید کنند تا هویت، تربیت و حکمت خود را آشکار کنند. به درستی ما هنوز در فرهنگ گذشته تعمق و ژرفاندیشی مبذول نداشتهایم. ما هنوز ادبیات ، فرهنگ عامه و موازین ملی و معرفتی را نشناختهایم. هنوز در تئاتر کلان به تئاتر ملی نرسیدهایم. تئاتر و نمایش ما هنوز ریشهها و سنتها و نگرههای خود را به درستی نمیشناسد. هنوز اطلاعات ما حتی درباره دوره پهلوی اول و قاجار کافی نیست، در یافتههای باستانشناسی جیرفت ما به عروسکهای مفصلدار برخوردهایم، در حفاریهای مارلیک، املش، تنگ باکون، سیلک، لرستان و حتی هخامنشیان مظاهر و قرائنی از عروسک و پیکرک و صورتک مشاهده شده است.
[:sotitr1:]این شواهد باید ما را در رجعت و نگاه به ریشهها و پیشینهها دقیقتر کند. وقتی در شعر نظامی، اسدی طوسی و خیام اشارات مستقیمی به خیمهشببازی با عنوان گونهای از نمایش عروسکی شده است این سابقه میتواند بسیار راهگشا باشد که ما البته سابقه عروسک و نمایش عروسکی داشتهایم هر چند از آن غافل بودهایم. به گمان من این رویکرد میتواند ما را هر چه بیشتر با مفهوم و شیوههای عروسک و نمایش عروسکی ایرانی آشناتر کرده و ما را به هویت و ریشههایمان نزدیکتر کند. این امر بیتوجهی به تئاتر عروسکی غرب نیست. افتخاری برای هنرمند ایرانی است که مظاهر فرهنگ ملی را باز یابد و دستاوردهای تازهای به جهانیان عرضه کند. جالب توجه است که اولریش مارزلف پژوهشگر آلمانی اخیراً و طی سالیان متمادی پژوهش و جستجو، قصههای ایرانی را در کتابی به هیمن نام طبقهبندی کرده در حالی که ما بسیاری از قصهها و متلها را که سرشار از ظرفیتهای داستانی، نمایشی و عروسکی است به بوته فراموشی و خاموشی سپردهایم و این کمتوجهی نابخشودنی ست.
چگونه میتوان این قصههای کهن و داستانها و افسانهها را جهانی کرد؟
قبل از جهانی شدن اول باید آنها را ایرانی کنیم. امروزه کودک ایرانی شناختی از این قصهها ، شخصیتها و عروسکها ندارد. پینوکیو که یک افسانه فلورانسی از ایتالیا است، اکنون در سراسر ایران شناخته شده ولی کسی چولی قزک، بازبازک، جی جی بی جی، ماه پیشونی و تکتم را نمیشناسد. بیشک نباید کودک ایرانی را از این همه مواهب و ارزشهای فرهنگی که بخشی از میراث و هویت ماست بازداشت. نمایش عروسکی در بخشی از آن که به کودک مربوط است، میتواند فانتزی و تخیل ایرانی را بازگو کند. نقش و منزلت قصهها و نمایشها در تکوین شخصیت کودک بسیار مؤثر است.
نمایش عروسکی یکی از مؤثرترین راههایی است که میتواند به دلیل فانتزی فوقالعاده و تکنیک جالب و جذاب این مفاهیم را در قالب زیبای خود به جهانیان معرفی کند و جشنواره نمایش عروسکی چشمانداز خود را بر این امر بنا نهاده که در این بستر شاهد خلق آثاری جهانی با هویت ایرانی باشد.
آیا این رویکرد همه جانبه است؟
بله، عزم را جزم کردهایم تا این هدف را جدی قلمداد کنیم، در غیر این صورت بسیاری از مسائل از دست خواهند رفت. تلاش ما برای راهاندازی موزه نمایش عروسکی از همین منظر است. در جشنواره گذشته نمایشگاهی با 700 عروسک به نمایش گذاشتیم. عروسک ملی ما تنها مبارک خیمهشببازی نیست، عروسکهای دیگری هم بودهاند که شایسته معرفیاند.
چه تغییراتی در روند جشنواره ایجاد کردهاید؟
در دورانی جشنواره عروسکی وظیفهاش حفظ، معرفی، احیا و توسعه نمایش عروسکی بود که تا حدود زیادی در این امر موفق شده که همه این تلاشها حاصل کوشش و زحمت جمعی خانواده تئاتر عروسکی ایران است. امروزه جشنواره باید اهداف بلندتری را جستجو کند، افقهای تازهای در پیش روی است، آیا میتوان این همه ذوق و خلاقیت را در تجربهای خلاق به خدمت نمایش عروسکی ایرانی به کار بست. برای رسیدن به چنین هدف سترگی چه باید کرد. جشنواره اکنون به دلیل هویت به نمایش عروسکی ایرانی پرداخته است و این امر از ضروریاتی است که کمبودش همچنان احساس میشود.
باز هم تأکید میکنم این رویکرد هیچ تعارضی با تئاتر عروسکی سایر ملل ندارد. اتفاقاً آنان مشتاقاند تا تجربههای شرقی ما را تماشا کنند، هر چند خود به افقهای والایی رسیدهاند. ما بر کارگاههای آموزشی تأکید داریم. در دوره گذشته بزرگترین طراح عروسکهای بزرگ مقیاس را از فرانسه آوردیم تا به بچههای شهرستانی ما روش ساخت عروسکهای بزرگ را یاد دهد و عروسک مبارک در مقیاس 5 متر ساخته شد. امسال از همان بچههای شهرستانی خواستهایم که هرکدام عروسکهای بومی ولایت خود را به هزینه جشنواره بسازند و در مراسم افتتاحیه و اختتامیه به نمایش بگذارند. اینها همه گامی در جهت بومیسازی دانش عروسکی است. ما بخشی از بودجه جشنواره را به شهرستانها و مناطقی اختصاص دادهایم که اخیراً اقدام به ایجاد پایگاههای عروسکی در استانهای خود کرده اند و قصد داریم تا با همکاری یونیمای ایران آنان را تقویت کنیم و برایشان اساتید خارجی را اعزام خواهیم کرد تا هویت عروسکی خود را بازیافته، معرفی و احیا کنند و با آخرین روشهای ساخت عروسک آشنا شوند. ضمن آنکه هزینه تولید یک نمایش عروسکی محلی را تقبل کردهایم و یک نمونه ممتاز عروسکی جشنواره را نیز به منزله آموزش و آشنایی به آنجا اعزام خواهیم کرد، تا اهالی را به صرافت آن بیندازیم که به مواریث گذشته بیاعتنا نباشند، عروسکهای ایرانی را جستجو کنند قصههای مربوط به آنان را بازگویی و بازسازی کنند. در آن صورت ما تا حدودی به هویت نمایش عروسکی خود نزدیک شدهایم و این امر چشمانداز کلی جشنواره عروسکی را تشکیل میدهد تا در راه چیستی و کیستی خود گام برداریم. پس رویکرد به نمایش ایرانی نه سم است و نه تیشه به ریشه زدن، ضرورتی انکار ناپذیر در جهت ایرانی شدن است.